پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مسعودی خمینی از همراهان و دوستان قدیمی سید مصطفی خمینی از کسانی است که روایتهای جذاب و جالبی درباره حیات فرزند ارشد امام خمینی دارد. وی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره نحوه آشنایی با حاج آقا مصطفی خمینی و خصوصیات اخلاقی، علمی و سیاسی وی میگوید: « وقتی ما به قم آمدیم، مرحوم آقا مصطفی جوانی بود که نسبت به ما از سن بالاتری برخوردار بود. بعد از اینکه بنده رفت و آمدم را به منزل امام آغاز کردم با ایشان آشنا شدم. البته رابطه در حدی نبود که به رفتوآمد بینجامد، ضمن اینکه در کوران انقلاب قرار داشتیم و مجالی نداشتیم که بخواهیم رفت و آمد کنیم.
*** نحوه آشنایی با حاج آقا مصطفی خمینی ***
ایام ارتحال صدیقه طاهره(س) بود و حضرت امام در منزلشان مراسم روضه برقرار میکردند. بنده برای اولین بار با آقا مصطفی هم آشنا شدم و نزد ایشان رفتم و ابراز نمودم که اگر لازم است، من در پخش چای به حضار، به ایشان کمک کنم. آن مرحوم گفت: «بله! تنبلی ما هم همین اقتضا را دارد!» قرار شد شیخ علی تهرانی چای بریزد و بنده هم توزیع کنم و آقا مصطفی هم استکانها را تمیز کنند. از همان روزهای اول به تیزهوشی و نکتهسنجی آقا مصطفی پی بردم. بعد از اتمام ایام فاطمیه که سه روز بود، بنده به آقا مصطفی عرض کردم که من سه روز در اینجا کار کردم. آیا چیزی به ما تعلق میگیرد؟! گفت: «بابای من یک تومان هم ندارد به کسی بدهد! تو چطور از ما پول میخواهی؟» ابراز کردم که تنها برای مطایبه این حرف را زدم. همین تکهپرانیها باعث شد که رابطه ما با مرحوم آقا مصطفی قویتر شد و بعضی از روزهای پنجشنبه و جمعه به منزل امام و آقا مصطفی میرفتم.
*** آقا مصطفی و مجمع دوستان ***
آقا مصطفی دارای تیپ به خصوصی بود و در مجمعی دوستانه عضویت داشت که از حیث رفاقت دارای برنامههای خاصی بودند. آنگونه که به خاطر دارم، در این گروه آقایان شیخ علی تهرانی، خلخالی، ابطحی کاشانی و نوری همدانی (اخوی کوچک آقایان نوری همدانی) و آقای توسلی عضویت داشتند. یکی از پیشهوران قم هم که به حرفه نجاری اشتغال داشت و یکی دیگر به نام آقای خطیب که از بذلهگویان معروف دنیا! بود، در این جمع حضور فعال داشتند. ورود به حلقه آنها کار آسانی نبود و هرکسی را به گروهشان راه نمیدادند. در کل این گروه در وقت درس بسیار کوشا و فعال و در ساعات فراغت، بسیار بشاش و اهل بذله و شوخی بودند. در وقت عبادت هم برنامههای عبادی مرتب و داغ شبانه داشتند. پاتوق آنها در ابتدا سر مقبره مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری در صحن مطهر حضرت معصومه(س) بود. رئیس عرفانی این گروه آقای فکور بود که خدایش بیامرزد. تمام اعضای گروه به ایشان احترام میگذاشتند. یکی از عمده خصائص این گروه که باید درسی برای دیگران باشد، این بود که اگر آنان چهار ساعت هم به مطایبهگویی و تفریح میگذراندند، ابداً در مقام غیبت کردن دیگران نبودند و دروغ و اهانت به دیگران هم در جمع آنان راهی نداشت. متأسفانه امثال ما وقتی میخواهند بساط تفریح و تفرج فراهم کنند، بر پایهٔ این ممنوعات قرار میدهند که ابداً مقبول نیست.
*** خصوصیات فردی و اخلاقی حاج آقا مصطفی ***
واقعیت این بود که مرحوم آقا مصطفی ساعاتی از روز را به تفریح میگذراند؛ اما در عین حال درس هم خوب میخواند و به یاد دارم که در مدرسه حجتیه به همراه آقا شیخ علی تهرانی مباحثه داغی داشتند و شبها هم غالباً تا اذان صبح به خواندن و مطالعه میپرداختند. در کل برنامه عبادت و تفریح و مباحثهشان برقرار بود. صبحها هم بعد از نماز تا ساعت حدود هشت و نه میخوابیدند. دو ساعت هم بعد از ظهر میخوابیدند و بقیه روز را بیدار بودند. من هرگز نمیتوانستم چنین برنامهای را برای خودم داشته باشم. تفریحات خارج از شهر آقا مصطفی و دوستانش هم همواره برقرار بود. آنان برای ورزش و تفریح و تفرج سر به بیابان میگذاشتند. این کار باعث میشد که آنان بسیار با نشاط باشند.
*** تعبیر آیتالله بهاءالدینی درباره حاج آقا مصطفی خمینی ***
مرحوم آقا مصطفی از نظر خدمت به مردم هم واقعاً عجیب بود. اگر خبر مییافت که در فلان گوشه قم، فرد بیچارهای هست که نیاز به کمک دارد، شخصاً آستینها را بالا میزد و سراغ او میرفت. مرحوم آیتاللّهالعظمی بهاءالدینی که خود از اوتاد زمان بود، میفرمود: «آقا مصطفی، نظیر کم دارد.»
یک بار در فصل زمستان به اتفاق ایشان از خیابان ارم میگذشتیم. یخبندان بود و برف میبارید. در همان حال که با هم حرکت میکردیم، ناگهان فرد رهگذری به زمین خورد. آقا مصطفی سراسیمه به سمت او دوید و زیر بغلش را گرفت بلند کرد و روی پا نگهش داشت و پرسید: «حالت چطور است؟» گفت: «بد نیستم.» به همان حال او را نگه داشت تا درشکهای آمد. او را سوار کرد. بعد گفت: «آیا میخواهی با تو بیایم؟» گفت: «نه حالم خوب است.» بعد آقا مصطفی دست در جیبش کرد و کرایه فرد مزبور را پرداخت. من از این حس نوعدوستی ایشان خیلی خوشم آمد. در همان صحنه افراد زیادی از جمله خود من از کنار این موضوع به سادگی گذشتیم. اما ایشان دوید و فوراً واکنش نشان داد.
آقا مصطفی در استعداد و تیزهوشی نمونه بود و این حالت را از مرحوم پدرشان حضرت امام خمینی(ره) به ارث برده بودند. حضرت امام هم وقتی راه میرفتند، با آنکه به ظاهر و به طور مشخص به جایی نگاه نمیکردند؛ اما همه اطراف و جوانب مورد توجهشان بود و متوجه میشدند چه کسی به کجا میرود و چه حرفی میزند؟
*** حالات معنوی و عرفانی حاج آقا مصطفی ***
یکی از خصوصیات مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که قرائت قرآن را ترک نمیکرد. حتی در هوای گرم نجف، خود را مقید کرده بود که روزی یک یا نیم جزء از قرآن را تلاوت کند. در شیوه قرآن خواندن هم به سبک پیرمردهای عوام که با لحن خاصی قرآن میخوانند و سر تکان میدهند، عمل میکرد و معتقد بود که این سبک از خواندن قرآن و برخورد عامیانه و عوامانه با آن، نورانیتی در دل قاری ایجاد میکند. آقا مصطفی ادعیه بسیاری را هم از حفظ بود و هرگز ذکر گفتنش ترک نمیشد. از این جهت با حضرت امام متفاوت بود. حضرت امام هرگز در ملاء عام لبهایشان را برای ذکر گفتن نمیجنباندند؛ اما آقا مصطفی به خصوص در اذکار ائمه علیهمالسلام و آشکارگویی آن مداومت داشتند. آقای خطیب هم که در شمار اعضای گروه آقا مصطفی بود، در گفتن ذکر یا علی کوتاهی نمیکرد؛ با آنکه او هم در بذلهگویی ید طولایی داشت و اساساً با وجود او در یک مجلس، دیگر کسی نمیتوانست عرض اندام کند. از دیگر خصوصیات آقا مصطفی این بود که در صراحت لهجه بسیار قوی بود و در مقابل هیچکس حق را پایمال نمیکرد و ندیده نمیگرفت. درباره ائمه معصومین (علیهمالسلام) تعصب و تصلب خاصی داشت. به خصوص ذکر علی(ع) را زیاد داشتند و بعضی اوقات هم دم میگرفتند و سینه میزدند.
*** مدیریت پنهان نهضت اسلامی توسط سید مصطفی خمینی ***
از دیگر خصوصیات آقا مصطفی این بود که در جنبههای مدیریتی خیلی قوی بود. ایشان در عین حال که کنار بود و به ظاهر دخالتی در منزل امام نمیکرد، در عین حال مدیریت پنهانی را اعمال مینمود. از دور متوجه بود که چه کسی خلاف می کند. در عمل هم حرفی به زبان نمی آورد و تمام صحبت ها را با حضرت امام مطرح می نمود. در منزل امام کسی در صدد تفوّق پیدا کردن به دیگری یا ابراز اینکه من به امام نزدیکترم و باید بیشتر مورد احترام باشم، نبود. همه از صغیر و کبیر و بالا و پایین در آنجا یکسان بودند و این روش را مرحوم آقا مصطفی در درون منزل امام حاکم کرده بود.
مرحوم حاج آقا مصطفی از نخبگان آن روزگار بود و یکی از ویژگیهایش در کارهای انقلابی این بود که به اصطلاح ما «کتوم» بود؛ یعنی چندان در صدد ظاهرسازی نبود و کارها و فعالیتهایش را در خفا انجام میداد. در ظاهر که مینگریستی، میدیدی که انگار ایشان نقشی نداشت؛ ولی در باطن هدایتگری میکرد.
روابطش با آقایان علما، خوب بود و درباره نهضت با آنان بحث میکرد و مسائل را از طرف امام برایشان تشریح مینمود. از نظر اعتقاد و احترام به حضرت امام هم آقا مصطفی، مافوق آنچه ما تصور کنیم، به مرحوم والدشان احترام میگذاشتند و آرای ایشان را مصاب میدانستند. البته از نظر فقه و اصول، بعضی از اوقات ابراز میکردند که دیدگاههای متفاوتی نسبت به امام دارند که البته این کلام نشان میداد که خود ایشان صاحب نظر و صاحب فتوا و دارای ملکه اجتهاد بودند. اما در بعد مسائل انقلابی، به طور دربست اراده امام و پیروی از منش و مشرب ایشان را بر خود واجب میدانست. به هر تقدیر حضرت امام پیغامهای خاص خود را به علما، از طریق آقا مصطفی ارسال میکردند و متقابلاً وجوهی که برای چرخش کار انقلاب به دست امام میرسید، به واسطه آقا مصطفی واصل میشد. ضمن اینکه ابداً این وجوه را به مصرف شخصی نمیرساند.
*** حلقه وصل نیروهای مبارز ***
در نجف اشرف، برخی از طلبهها، کاسه داغتر از آش میشدند و به حضرت امام ایراد میگرفتند که چرا شما اعلام جهاد نمیکنید. برخی از آنها هم اعتقاد داشتند که حضرت امام باید با دکتر شریعتی ملاقات کند و با او ائتلاف نماید و با نیروهای کنفدراسیون خارج از کشور رابطه تنگاتنگ برقرار کند. امام هم حاضر نبودند کوتاه بیایند و از مواضع بحق خود عدول کنند. روی این اساس در میان نیروهایی که در اطراف حضرت امام بسر میبردند، دودستگی به وجود آمد و حتی برخی از آنها با امام قهر کردند. البته حضرت امام نیروهای کنفدراسیون را که مقیم آلمان بودند، به حضور میپذیرفتند و به حرفهایشان گوش میدادند. حتی آنان مجلهای داشتند که برای ما ارسال میکردند و من حتی به خاطر همان مجله دستگیر شدم.
به هر تقدیر تشتت عجیبی میان نیروهایی که در اطراف امام بودند، به چشم میخورد. با این همه مرحوم آقا مصطفی با مدیریت خاصی که داشت، تمام این نیروها را به خود علاقهمند کرده بود و با او مشکلی نداشتند. به یاد دارم سیدی در نجف بود که صددرصد با انقلاب مخالف بود و حتی به امام فحاشی میکرد. با این حال مرحوم آقا مصطفی به مجلس او میرفت و مینشست و با هم گپ میزدند. کلاً مرحوم آقا مصطفی نقش تعدیل کنندهای داشت. فتیله نیروهای داغ را اندکی پایین میکشید و نیروهای خفته را به جنبش بیشتر وامیداشت و با آنان که عادی و سر به راه بودند، کاری نداشت. سروکار او بیشتر با افراد افراطی و تفریطی بود. نامهها و مجلات گروههای مختلف با گرایشهای گوناگون را مورد مطالعه قرار میداد و هر یک را با جوابی درخور، به کار میگرفت و قانع میکرد.
*** مقام علمی سید مصطفی خمینی ***
از فعالیتهای مرحوم آقا مصطفی نگارش کتاب در زمینه فقه و دیگر موضوعات بود. یک بار نزد او رفتم و دیدم که مشغول نوشتن است. گفتم: «برای چه، این کتابهای به این خوبی را از حالت چاپی به خطى تبدیل میکنی؟ داری چه کار میکنی؟» گفت: «در نقد دیدگاههای پدرم نوشتهام!» گفتم: «چطور؟» گفت: «بیا بخوان!» دیدم نوشته است: «پدر محقق من چنین گفته است، ولی حق با من است!» دیدم با آزاداندیشی تمام و دید باز با مسائل برخورد کرده و از ابراز عقیده کوتاهی نکرده است. واقعیت این است که آقا مصطفی فرد بسیار خوشفکری بود و به زعم من اگر زنده میماند، میتوانست از مراجع بزرگ تقلید، بعد از حضرت امام باشد. ایشان در درس مرحوم علامه هم شرکت میجست و در درس اسفار با ایشان بحث میکرد. یک روز درباره وجود عدد بحث زیادی مطرح شد و نیز اینکه وجود آن از چه نوع وجودی است؟ مرحوم علامه معتقد به وجود عدد و آقا مصطفی منکر آن بود. جالب اینکه در درس امام هم گهگاه اشکال میکردند. یک بار در همان مسجد، در حین درس حضرت امام، آقا مصطفی اشکال کرد. امام جواب گفتند. باز مرحوم آقا مصطفی اشکال دیگری را به امام وارد دانست. امام پاسخ گفتند. در نهایت حضرت امام فرمود: «مصطفی! شب خوب مطالعه کن!» گفت: «آقا! مطالعه کردهام.» فرمود: «پس متأسفم.» معنایش این بود که معلوم میشود دقیق مطالعه نکردهای.»