پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله محمدتقی فلسفی، خطیب مبارز و انقلابی، کارنامه درخشانی در مبارزه با رژیم پهلوی دارد. منبرهای وی در دوران مبارزه باعث بیداری مردم و افشای جنایتهای رژیم پهلوی میشد. از این رو ساواک همواره وی را تحت نظر داشت و بارها او را ممنوعالمنبر کرده بود و چندین بار نیز برای وی توطئه طراحی کرده بود.
با وجود توطئههای ساواک علیه آیتالله فلسفی وی با سفر به استانهای مختلف پرده از جنایات رژیم پهلوی برمیداشت. یکی از سفرهای او که باعث واکنش ساواک و ممنوعالمنبری آیتالله فلسفی شد در سال 1349 رخ داد. در این سال وی به دعوت آیتالله محلاتی به شیراز سفر کرد.
آیتالله فلسفی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره سفر خود به شیراز در سال 1349 و ممنوعیت منبرش توسط ساواک میگوید: یكی از اقداماتی كه رژیم علیه من انجام داد و بعد متوجه شد چقدر خطا كرده است، در شیراز بود. آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی از من دعوتی كردند كه در سال 1349 برای دهه اول ماه شعبان برای سخنرانی به شیراز بروم. با اینكه چند بار از من دعوت نموده بودند، این اولین بار بود كه موفق به اجابت دعوت شدم. ایشان درباره این موضوع اعلامیه دادند. جمعیت زیادی برای استقبال من از فرودگاه تا شهر آمدند. كسی تصور نمیكرد این اندازه اجتماع شود. اول به منزل آیتالله محلاتی وارد شدیم، بعد هم به منزلی رفتیم كه برای ما تهیه شده بود. شب اول كه منبر رفتم، دیدم شبستان و حیاط و راهروی مسجد را فرش كردهاند. برای بعضی از كارمندان ارشد اداری هم صندلی گذاشته بودند. به قدری هجوم جمعیت زیاد بود كه همان شب اول ظرفیت مجلس نتوانست مردم را بپذیرد. به همین دلیل به فكر افتادند قطعه زمین بزرگی را كه در كنار بزرگترین خیابان شیراز ـ گویا خیابان زند بود ـ به عنوان محل مجلس منظور دارند.
فردا صبح اول وقت عدهای را فرستادند كه بروند و مجلس را در آنجا آماده كنند. فرش بردند، سیمكشی كردند، بلندگو بردند، منبر گذاشتند و.... خلاصه خیلی زحمت كشیدند. بعد هم به وسیله بلندگو در شهر اعلام كردند كه منبر فلانی امشب در قطعه زمین اول خیابان مثلاً زند برقرار است. شب اول كه آنجا منبر رفتم آن زمین بزرگ از جمعیت پر شده و حتی مقداری از خیابان هم اشغال شده بود. یك شب در مسجد و دو شب در آن زمین منبر رفتم.
آقایان به فكر افتادند جای دیگری نزدیك آنجا درست كنند و مردم را بپذیرند. بعد از ظهر روز سوم كه منبر رفتم، رئیس ساواک آمد و آهسته به آقا مجدالدین، فرزند آیتالله محلاتی، مطالبی گفت. ایشان آمد و گفت: «این آقا میگوید از تهران به من دستور دادهاند كه همین امروز عصر در اولین فرصت باید فلانی را از شیراز خارج كنید و به تهران بفرستید!» سپس رئیس ساواك شیراز آمد و همین مطلب را به خود من هم گفت. بعد هم یک مقام امنیتی تماس گرفت و گفت: «اعلیحضرت گفتهاند فلانی را تهران بیاورید. موضوع هم تمام شده است.»
مغرب كه شد، بعد از خواندن نماز مغرب و عشا سوار اتومبیل ساواک شدیم و از خیابانی كه مجلس سخنرانی برگزار میشد، عبور كردیم. واقعاً برای من دیدن آن همه جمعیت، بهتآور بود. زیرا به اندازه سه ربع ساعت به وقت آغاز سخنرانی مانده بود و هنوز تمام مستمعین نیامده بودند. چون باید نماز جماعت مسجدها تمام میشد. اگر مردم میدانستند كه مرا به تهران میبرند، قطعاً در همانجا بلوای بزرگی برپا میشد. به هر حال ما را با سختی زیاد از شیراز به تهران آوردند. جلوگیری از منبر رفتن من انعكاس بدی در شیراز پیدا كرد و مردم میگفتند چرا دولت این كار را انجام داده است.»
سه روز پس از نیمه تمام گذاشتن سخنرانی حجتالاسلام فلسفی، روحانیون و علمای شیراز از جمله شیخ بهاءالدین محلاتی، آیتالله دستغیب و حجتالاسلام مجدالدین محلاتی تلگرافی از سوی عموم طبقات مردم شیراز به آیتالله خوانساری مخابره کردند. آنان ضمن تقدیر و تشکر از آیتالله فلسفی، اقدام موهن ساواک را نکوهش کرده و از وزیر دربار خواستند تا به نحو مناسبی جبران پیشامد گذشته نماید. ساواک مرکز در حاشیه گزارش ساواک درباره این اعلامیه نوشت:«به ساواک شیراز ابلاغ گردد مراقبت نمایند این افراد موضوع را بزرگ و بهرهبرداری مینمایند. به آنها تفهیم شود اقداماتشان به مصلحت نیست».