پایگاه مرکز
اسناد انقلاب اسلامی؛ علیاکبر
معینفر اولین وزیر نفت پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دولت موقت و از اعضای
نهضت آزادی ایران بود. وی به جهت حضور در انجمن اسلامی دانشجویان از دهه 30 و شرکت
در جلسات و کلاسهای استاد مرتضی مطهری رابطه نزدیکی با شهید مطهری داشت، لذا
برداشتها و تحلیلهای وی از ارتباط شهید مطهری و ملیگراها ، همچنین جریانات
حسینیه ارشاد و روابط شهید مطهری با دکتر شریعتی قابل تأمل است.
خاطرات علیاکبر معینفر طی
جلساتی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رسیده است که بخشی از آن در ادامه از نظر میگذرد.
*** آشنایی با شهید مطهری
***
آشنایی اولیه بنده با استاد مرتضی مطهری به سال 1333 برمیگردد. سال 1333 یعنی یك سال بعد از كودتای 1332 كه من قبل از آن در آبادان و در شركت نفت بودم به تهران آمدم. با توجه به اینكه در دوره دانشجویی در انجمن اسلامی دانشجویان بودم و بعد هم عملاً با آنها همكاری داشتم. موقعی كه به تهران آمدم دیدم كه جلساتی را دوستان ما در انجمن اسلامی دانشجویان برقرار كردند گفتند یك آقایی آمده در تهران و از نزدیكان علامه طباطبایی و از شاگردان ایشان است و جلساتی ما با ایشان تشكیل دادیم كه مطالبی را كه آقای علامه طباطبائی نوشتند به عنوان روش رئالیسم آنجا تدریس میكنند.
یادم نیست كه اصلاً كتاب روش رئالیسم چاپ شده بود یا نه؟ این جلسات در حجرهای در مدرسه سپهسالار قدیم تشکیل میشد و ما به آنجا میرفتیم. این آشنایی آرام آرام دیگر به رفاقت و دوستی و همسفری حج و فعالیتی كه ایشان بعدها در گروههای روشنفكری انجام میدادند [منجر شد] .
*** روابط استاد مطهری و
دکتر شریعتی ***
مرحوم شریعتی زبان جوانها را به خوبی میدانست.
جوانها هم كه از سیاست سرخورده بودند و الان لازم بود كه یك فكرهای جدیدی
پیش بیاید عملاً دور او جمع شدند و حسینیه ارشاد واقعاً یك مركزی شد برای حتی
كسانی كه مبارزات سیاسی داشتند كه در حقیقت پاتوقی برای آنها بود که میتوانستند
برای كارهای سیاسی خودشان یارگیری کنند. صحبتهای آن هم به هر حال یك
كمی جنبه سیاسی ضمنی پیدا میكرد و همین مطالب همه را جمع كرد، روابطشان با هم خوب بود و آقای مطهری هم بسیار علاقه داشت.
مرحوم مطهری به علت ارتباط نزدیكی كه با [امام]خمینی داشت، پل ارتباطی خوبی اصلاً بین روحانیت و روشنفكران بود. سخنرانیهایی كه میكرد و خیلی سخنرانیهای دیگر بالنسبه به اوضاع روز برمیخورد. به هر علت دیگر بعد از چندی مرحوم مطهری نسبت به صحبتهای آقای شریعتی ایراداتی داشت. اختلاف هم روی بعضی از نظریات است كه مثلاً مرحوم شریعتی بیان میكرد یا احتمالاً مثلاً این بیان را میكرد كه یك رسوبات ماركسیستی در بعضی نكات میبیند.
شریعتی همیشه هم فیالبداهه صحبت میكرد. خیلی قوی صحبت میكرد. این به مذاق كسانی كه میخواستند مبارزه کنند خیلی خوش میآمد. مجاهدین آرام آرام در دهه 50 بیشتر از صحبتهای مرحوم شریعتی الهام میگرفتند و برای آنها جذابیت داشت. یك اختلافات این چنینی داشتند. حتی با مهندس بازرگان هم [استاد] مطهری مینشست صحبت میکرد و خوب مشتركاً هم ایراداتی داشتند. معتقد بودند كه باید صحبتهای كلی كه او میكند یك مقداری تنقیح و پالوده بشود و یك وقتی نگرانی این را داشتند كه مبادا از نظر فكری مشكلات ایجاد كند. دغدغه آقای مطهری هم در این جور موارد شدید بود.
به عنوان یك ایدئولوگ
خوب وقتی كه میآمد بررسی میكرد یك اعتقادات خاصی داشت...هیچ وقت مثلاً حاضر نبود مرحوم مطهری این
لغت خدا و خلق را بگوید در حالی خدا و خلق در صحبتهای امثال شریعتی یا حتی
صحبت مرحوم بازرگان و غیره دیده میشد. بازرگان ابایی نداشت از اینكه وقتی حج رفته و برمیگردد خانه خدا را خانه مردم میگوید، یا شریعتی ابایی از این نداشت كه میگفت هر جا خدا را دیدید
جای آن خلق را بگذارید و هر جا خلق را میبیند جای آن خدا را بگذارید. خوب مطهری دقیقتر از این حرفها بود و او دیگر جنبههای «مته به
خشخاش گذاشتن» بود.
حتی بعد از مرگ شریعتی
هم بود یك اعلامیه مشتركی را با مهندس بازرگان تهیه كردند كه خیلی جوانها
از این بابت رنجیدند. مشتركاً یك نامه مشتركی بدهند كه كتابهای ایشان باید
نقد بشود بعد چاپ بشود و غیره خوب حرف هم حرف غلطی نبود ولی متأسفانه در
این جور موارد دیگر طرفین یك حالت افراطی را میگیرند و حقیقت گم میشود یك
عدهای آنچنان شیفته و واله و شیدا میشوند كه هر چیزی شنیدند وحی منزل
تلقی میكنند از طرفین.
*** موضعگیری شهید مطهری
نسبت به مجاهدین خلق ***
موضعی كه آقای مطهری نسبت به مجاهدین خلق داشت حتی مجاهدین اولیه هم یعنی مرحوم حنیفنژاد و غیره، موضعی بود كه معتقد بود كه یك حالت التقاطی در افكار آنهاست. یعنی در حقیقت به عنوان یك خطر بزرگی برای اسلام تلقی میكرد.
فرق ما این است که میگوییم مثلا بالاخره یك آدمی یك خلافی گفته حالا تو هم
درستش را بگو هر كه میخواهد حرف خودش را بزند، بزند. ولی مطهری اینطور نبود. مطهری یك مقداری بیشتر در این
جریانات پافشار بود و به همین جهت بدبین شدن بیشتر آقای [امام] خمینی
نسبت به مجاهدین را مرحوم مطهری سبب شد.