پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روزهای گذشته، فیلمی 12 دقیقهای از جلسه مجلس خبرگان رهبری در نیمه خرداد 1368 منتشر شده است. این فیلم که مربوط به جلسه مجلس خبرگان درباره انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری نظام جمهوری اسلامی است، در حالی منتشر شده که پیش از این بارها اعضای حاضر در آن جلسه خاطرات خود را نقل کرده و درباره اتفاقات آن جلسه مهم صحبت کردهاند.
یکی از اتفاقاتی که قبل از رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی رخ داد، بازنگری قانون اساسی بود اما این موضوع در دوران حیات ایشان به پایان نرسید. مسئلهای که در جلسه مجلس خبرگان هم مورد بحث قرار گرفت و راهکار قانونی آن مسئله نیز مطرح شد.
از نظر تاریخی مهمترین کارکرد عینی و عملی مجلس خبرگان انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی بوده است. مجلس خبرگان براساس صلاحیتی که به موجب اصل 107 قانون اساسی دارا بود و در نظر گرفتن شرایط مندرج در اصول 5 و 109، آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر آینده جمهوری اسلامی برگزید و معرفی کرد. مهمترین ویژگی این انتخاب هم قانونی بودن آن بود. در این انتخاب مراحل قانونی تماما طی شد و در نهایت تصمیمگیری سریع، مناسب و متاملانه در انتخاب رهبر جدید موجب استمرار انقلاب اسلامی شد.
مرتضی میردار، معاون تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کسی است که مطالعات بسیاری درباره جلسه مجلس خبرگان رهبری در نیمه خرداد سال 1368 انجام داده است. او مشروح مذاکرات جلسه مهم مجلس خبرگان درباره انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری را به طور کامل دیده و با بسیاری از اعضای مجلس خبرگان وقت هم گفتگو کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگوی "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" با مرتضی میردار است.
*در خرداد 1368 مجلس خبرگان در مهمترین اقدامات خود در تاریخ جمهوری اسلامی، آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر آینده نظام انتخاب میکنند. بحث انتخاب جانشین امام خمینی از چه زمانی مطرح شده بود؟ و چه شد که مجلس خبرگان به فکر انتخاب قائممقام رهبری افتاد؟
مرتضی میردار: بسمالله الرحمن الرحیم. يکي از دغدغههاي مبارزان نهضت اسلامی از دورهاي که امام خميني در نجف مريض ميشوند اين بود که اگر برای رهبری نهضت، آن هم در اوج مبارزه، اتفاقي بيفتد چه ميشود؟ و چه سرنوشتی در انتظار نهضت خواهد بود؟ همين سؤال تن خيليها را ميلرزاند. اگر وسط راه مبارزه اتفاقي براي امام خمینی بيفتد اين مبارزه ادامه پيدا ميکند يا نهضت ابتر ميماند؟ اين هميشه دغدغه اصلي مبارزان نهضت اسلامی بود. اما خب ديگر با توکل و توسل همينطور جلو ميآمدند. اما بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی اهمیت این مسئله چند برابر شد.
در همان دورهاي که حضرت امام در پاريس هستند و نشانههاي پيروزي نهضت دیده میشد، عدهای از مبارزان نهضت اسلامی نزد ایشان ميروند و ميگويند: اگر الان براي شما اتفاقی بيفتد ما باید چه کار کنيم؟ امام هم میفرمایند مردم راه خودشان را پيدا کردهاند و با رفتن ما هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. اما عليالقاعده میبایست کسی میبود که بتواند بعد از امام پيشگامي و رهبري مردم را بر عهده بگيرد و این موضوع در آن هنگام هم برای خیلیها سؤال بود.
انقلاب که به پيرزوي ميرسد امام بلافاصله به قم میروند. حدودا يک سال آنجا تشریف دارند و بعد به خاطر بیماریای که داشتند به تهران میآیند به بيمارستان قلب جماران ميروند و حتي مراسم تنفيذ بنيصدر هم در بيمارستان برگزار ميشود. حالا تصور کنید مديران آن دوره و مقامات نظام در آن شرایط چه حسي داشتهاند؟ همان کسانی که قبل از پیروزی انقلاب هم موضوع رهبری نهضت بعد از امام را مطرح کرده بودند و در درباره بیماری امام نگرانیهایی داشتند. در آن دوره هنوز نظام جمهوري اسلامي تثبيت نشده و انقلاب اسلامي با هزاران مشکل مواجه شده است و در اين شرايط رهبر انقلاب به بيمارستان ميرود. اين اضطراب دغدغه اصلي تصميمگيران نظام بود و خط تبلیغی رسانههای معاند و دشمنان هم همیشه بر محور بيماري امام خميني بود.
اين ضرورت باعث شد بعد از اينکه خبرگان رهبري که همه شاگردان و امناء امام بودند کار خودش را شروع کرد گفتند خوب است شرايطي را فراهم کنيم که اين اضطراب و دغدغه فروکش کند. لذا اينها سراغ آقاي منتظري رفتند.
آیتالله منتظري هم سابقه مبارزاتي دارد و هم امام بخشي از فتاواي خودشان را به او ارجاع ميدادهاند. و اینگونه شد که مجلس خبرگان آیتالله منتظری را انتخاب کرد اما خود امام بعدا در نامه 6 فروردین 1368 به آیتالله منتظری فرمودند که "والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم". ولي به هرحال تشخيص خبرگان این بود و از آنجا که اين ضرورت حس ميشد آیتالله منتظري را به عنوان قائممقام رهبري انتخاب کردند.
بعد از اینکه اين تصميم خبرگان علني شد آقاي منتظري هم از ناحيه امام خيلي جاها دخل و تصرف ميکرد. مثلاً در دانشگاهها يا جاهاي ديگر خيليها پیش او ميرفتند و او ارشاد و هدايت ميکرد. از طرف دیگر آنهايي که با آقای منتظري نزديک بودند و ارتباط داشتند، میدیدند که آقاي منتظري آن توانايي لازم را ندارد و آنها باز هم مضطرب ميشدند و این دغدغه پیش میآمد که بعد از امام چگونه با آقاي منتظري مسیر انقلاب و نظام را طي کنيم؟ بعد هم که هرچه پیشتر رفت آیتالله منتظري کارهايي انجام داد و سياستهايي اتخاذ کرد که اين سياستها از ناحيه امام با واکنش تند مواجه شد.
این کارها تقریبا از سالهاي 65 شروع شد. درواقع وقتی آقاي منتظري نگاههايش را در عرض نظرات حضرت امام به جامعه منتقل ميکرد عملا در جامعه يک چندصدايي در سطح رهبري ديده ميشد. اين اتفاقها منجر به عزل آقاي منتظري شد. بنابراين اين نيماميدي هم که بود از بین رفت و باز هم مسئله رهبری نظام بعد از امام مطرح شد.
در این دوران که اوج این قبیل دغدغهها و اضطرابها بود امام خمینی به برخی از شخصیتهای نظام که در رابطه با این نگرانیها با ایشان صحبت میکردند فرمودند درحالیکه امثال آقای خامنهای هست چرا اينقدر مضطرب و نگران هستيد. این در خاطرات همه آقايان هم هست. وقتی این جمله برای اولين بار توسط امام گفته شد کساني که در آن مجلس حضور داشتند برايشان سنگين بود. براي خود مقام معظم رهبری هم همینطور؛ بهطوری که آیتالله خامنهای در آن جلسه به امام ميگويند: "شما اين نقل قول را بر ما حرام کنيد که کسی این صحبت شما را بيرون نقل نکند."
*چرا آیتالله خامنهای این حرف را میزنند؟
مرتضی میردار: چون وقتي امام
را در قله ميبينيد کسي نميتواند خود را در جايگاه امام ببيند. حضرت امام هم میخواستند
با طرح نام آیتالله خامنهای آن نگرانیها را آرام کنند. به هرحال این نگاه امام به
صورت مکتوم ميماند اما فقط خصيصين انقلاب اينها را ميدانستند.
*در 4 اردیبهشت سال 1368 امام خمینی طی نامهای که به رئیسجمهور وقت مینویسند رفع نقایص قانون اساسی را یک ضرورت عنوان میکنند. به نظر شما چرا امام در این زمان مسئله بازنگری قانون اساسی را مطرح میکنند؟ آیا مسئله فقط بحث رهبری بود؟
مرتضی میردار: نه مسئله فقط بحث رهبری نبود. در سال 68 حضرت امام نامهای خطاب به آیتالله خامنهای مينويسند و در آن اصل بازنگري قانون اساسي را تعبيه ميکنند. امام یک هیأت 20 نفره را برای رسیدگی به آن تعیین میکنند و قرار میشود بعد از بررسی موارد قانون اساسی، به آرای عمومی گذاشته شود.
آنطور که امام در آن نامه فرموده بودند فقط رهبری موضوع بحث نبوده و موارد دیگری مثل تمرکز در مدیریت قوه مجریه و قوه قضاییه و صداوسیما و ... هم از موارد بحث بوده است و امام تاکید کرده بودند که اصولي از قانون اساسي که بخشي مربوط به شرايط رهبري و بخشي هم مربوط به دستگاههای اجرايي دیگر بود مورد بررسی و بازنگری قرار گیرد. در آن زمان سيستم دولت و رئيسجمهور و نخستوزير هم مشکلاتي داشت که امام با اين کار اينها را هم اصلاح کردند.
درباره رهبری، خب، قانون اساسي با نگاه به حضرت امام تنظيم شده بود. مثلاً شرايط رهبري جامعه بر عهده کسي است که مرجعيت و صلاحيت دارد و... لذا امام دستور دادند شوراي بازنگري قانون اساسي تشکیل شود و اصل 107 و 109 قانون اساسي هم مورد بازنگري قرار گرفت.
در همین دوره که شورای بازنگری قانون اساسی کارش را شروع کرده است شرايط بيماري امام هم پیشرفت میکند. همان روزی که امام حالشان خيلي بد میشود، خبرگان همه اعضاء را دعوت ميکنند که به تهران بيايند و عدهای خودشان را سریعا به تهران میرسانند و عدهای هم نرسيدند. در نهايت در 13 خرداد 1368، ساعت 10:30 شب امام از دنیا میروند. در حالی که بازنگري قانون اساسي هنوز تمام نشده تا منویات امام عملی شده و جنبه قانونی بگیرد و این بايد به همهپرسي گذاشته شود.
صبح 14 خرداد خبرگان جلسهاش را تشکيل ميدهد. این جلسه دو بخش دارد که صبح و بعدازظهر است. در بخش اول وصيتنامه امام خوانده ميشود. امام فرموده بودند که بعد از من اين را احمد آقا يا رؤساي جمهور بخوانند. از آنجا که احمدآقا نتوانست، قرار شد وصيتنامه امام را آيتالله خامنهاي بخواند. در بخش دوم مجلس که بعد از ظهر شروع ميشود، بعد از تشريفات قانوني، سریعا بحث انتخاب رهبری و جانشین امام مطرح میشود و مرحوم آيتالله مشکيني دستور را اعلام ميکنند.
قانون اساسي ميگويد که بعد از درگذشت رهبر بايد رهبر جديد از ميان مراجع انتخاب شود. بنابراين اولين نگاه، نگاه قانوني به اين قضيه است. اينجا اگرچه بازنگري قانون اساسي به رفراندوم گذاشته نشده و آن اصول مطرح نشده، بعضي از خبرگان ميگويند بنابر طبق همان اصل 107 بايد با اين قانون اساسي کار کنيم. بخش ديگر خبرگان ميگويند که ما قرار است راه امام را ادامه بدهيم و نگاه و منويات امام را دنبال کنيم. يکي از چيزهايي که امام مشخص کرده چيست؟ اينکه رهبري صلاحيت فقاهت داشته باشد نه مرجعيت. و امام در آن نامه خودشان هم مطرح کردند که من در همان دوره هم با اينکه يکي از صفات رهبري مرجعيت باشد مخالف بودم ولي شوراي قانون اساسي توجه نکردند ولي اگر خبرگان ملت از ميان فقهايي که در ابواب مختلف شرايط افتاء را داشته باشند کسی را انتخاب کنند، مورد پذيرش مردم خواهد بود. در نهايت بعد از مذاکرات متعدد، جمع خبرگان به این نتیجه میرسند.
قانون اساسي قبلي ميگويد که رهبري بهصورت فرد يا شوراي رهبري باشد. در بحث شورايي، هم سه نفره و هم پنج نفره مورد بحث قرار گرفت و نام اشخاص مختلفي هم مطرح شد که در همه آنها ـ چه سه نفره چه پنج نفره ـ نام مقام معظم رهبري وجود داشت. بعد از آن هم نزديک به 25 نفر از اعضاي خبرگان در رد يا تأييد شوراي رهبري صحبت ميکنند و کار به جايي ميرسد که تقريباً همان حرفها تکرار ميشود و در نهایت هيأت رئيسه خبرگان کفايت مذکرات را اعلام ميکند و ميگويد که بايد رأيگيري کنيم و نهایتا آن مشکلاتی که ممکن بود رهبری شورایی در بزنگاههاي مهم داشته باشد باعث شد که با تصويب خبرگان، شوراي رهبری از دستور کار خارج شود.
در جلسه بعد از ظهر یکی از مسائلی که مورد بحث قرار گرفت مسئله عزل آیتالله منتظری بود. خبرگان ايشان را به عنوان قائممقام رهبري انتخاب کرده بود و حالا نياز بود خبرگان اين اعتماد را پس بگيرد. لذا قبل از اينکه به بحث انتخاب رهبري ورود شود استعفاي آقاي منتظري را به مشورت و رأي خبرگان گذاشتند و خبرگان به اتفاق آقاي منتظري را همانطور که نصب کرده بودند عزل ميکنند. چرا که بعدا اشکالات تاريخي و قانونی بوجود نيايد. لذا خبرگان به ضرورت اين کار را انجام داد و به اتفاق، آیتالله منتظري را عزل کردند تا اشکالات تاريخي بهوجود نيايد.
وقتي که بحث شورايي منتفي ميشود موضوع به سمت انتخاب يک فرد ميرود. خب من از باب حساسیت کار بگویم که قرار بود رهبر انقلاب و رهبر جمهوري اسلامي انتخاب شود؛ باید کسي انتخاب میشد که با مسير انقلاب از سال 42 تا 57، و از 57 تا 68 آشنا باشد. بايد رهبري از جنس گفتمان امام باشد.
استمرار انقلاب در نگاه خبرگان آن دوره مشهود بود. آنها هم بايد کسي را انتخاب میکردند که مورد پذيرش عمومي مردم قرار گیرد و هم قرابت فکري و نظري به امام داشته باشد و همه اينها در آيتالله خامنهاي خلاصه میشد.
بعد از آن صحبتهای سال 1366 امام و آیتالله خامنهای، امام ميفرمايند من شما را فقيهي ميدانم که در آسمان جمهوري اسلامي ميدرخشيد. از طرف ديگر از سال 41 وقتي نهضت اسلامي شروع شده مقام معظم رهبري در حوزه گفتماني امام خمینی حرکت کرده است. ايشان تا پيروزي انقلاب 6 بار توسط رژیم پهلوی زنداني شده بود. در دهه 50 شما ميبينيد نگاه ايشان بيشتر در بحث آينده قلمروی اسلامي يا نهضت جهاني حرکت ميکند. جلوتر که ميآييم باز هم میبینیم ایشان به عنوان امين امام بودند. مجموع اينها باعث شد خبرگان به سراغ ایشان بروند.
در این لحظه زمزمههايي درباره سخنان و توصیههای قبلی امام خمینی در خبرگان شکل ميگيرد و بعضي از اعضاي خبرگان از آقاياني که شهادت امام را شنیده بودند میخواهند که آن را نقل کنند. اين نقلها توسط مرحوم آيتالله هاشمي رفسنجاني بيان ميشود و خودش هم ميگويد که آقايان اگر بخواهند من نقل ميکنم. بعد نقل ميکند که چندين جا مثل قضيه آیتالله منتظري که آن چالشها پيش آمده بود، امام نام آیتالله خامنهاي را مطرح کردند و بعد هم خاطره حاج احمدآقا از فرمایش امام در هنگام سفر حضرت آقا به کره را مطرح میکنند و از اين قبيل نقل قولها در خبرگان مطرح میشود.
بعد از طرح این صحبتها، اولين کسي که مخالفت میکند خود آیتالله خامنهای است. وقتی ميگوييم انسان باید خارج از هوا و هوس تصمیم بگیرد، شاهدش دقیقا همین مورد است. واقعا در سطح انتخابات رهبران و رؤسايجمهور دنيا کسي که مخالف انتخاب خودش باشد وجود ندارد. اين نشان از اخلاص و پاک بودن آیتالله خامنهای است.
در این جلسه يک چالشي هم بين مقام معظم رهبري و آقاي آذري قمي در خبرگان شکل ميگيرد که داستانش معروف است. بعد از این هم رایگیری میشود و نهايتاً خبرگان، آیتالله خامنهای را با اکثريت آرا انتخاب میکنند.
*مسئلهای که در آن زمان وجود داشت و شما هم به آن اشاره کردید این بود که بازنگری قانون اساسی هنوز به پایان نرسیده بود و هنوز به مرحله همهپرسی نرسیده بود. مجلس خبرگان برای حل این مسئله چه اقدامی کردند؟
مرتضی میردار: خب، قانون اساسي در مرحله بازنگري بود و به رفراندوم گذاشته نشده بود. لذا خبرگان بعد از اينکه تصميم قطعي مشخص ميشود، در صورت مذاکرات قانوني خبرگان مي نويسند این انتخاب موقت است تا زمانی که قانون اساسي به آراء عمومي گذاشته شود. قرار میشود این موضوع اعلام نشود و بعد از آن که قانون اساسی به همهپرسي گذاشته شد باز هم رایگیری شده و تصميم نهايي گرفته شود.
خبرگان اعتقاد داشت اگر الان اعلام کنيم که این انتخاب موقت است باعث ایجاد تشتت در جامعه میشود لذا در اصل مذاکرات عنوان میکنیم که موقت انتخاب شد تا سير قانوني طي شود. نهايتاً در مرداد ماه 68 بعد از اينکه رفراندوم برگزار ميشود، دوباره خبرگان براساس قانون جديد رأيگيري ميکند و این بار انتخاب قطعی اتفاق میافتد و آنجا هم باز آیتالله خامنهای با حداکثر آراء انتخاب میشوند
این انتخاب مهمترین انتخاب مجلس خبرگان است. امروز بعد از گذشت سالها حتي منتقدان جمهوري اسلامي هم اعتراف میکنند در اين شرايط بحراني چگونه رهبر انقلاب توانسته جامعه را به سلامت و آرامش به جلو ببرد و اين مهمترين سياست راهبردي ايشان است.
يک بخش از شرايط رهبري فقاهت است. ممکن است فقيهي باشد که اعلم هم باشد اما در اداره يک مجموعه کوچک ناتوان باشد. اما قانونگذار، مجموعه صفات را با هم آورده است. يعني فقيه باشد، مدير باشد، مدبر باشد، شجاع باشد، بينش و نگاه سياسي صحيح به تحولات جامعه و جهان داشته باشد، بتواند دسيسههاي قدرتهاي جهاني را شناسایی کرده و توطئه آنها را خنثی کند.
آن حديث معروف امام حسن عسگري(ع) که میفرماید "من کان من الفقها..." که چند صفت ميآورد و ميفرمايد "عالم به زمان خویش" باشد يعني چه؟ يعني بداند که در دنيا گفتمان جهاني چيست و نگاه سلطه را بشناسد و امروز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه ميبينيم خيليها که منتقد ایشان بودند الان بر مدیریت و رهبری ایشان اذعان دارند.
*ممنونیم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید...
مرتضی میردار: من هم از شما تشکر میکنم. موفق باشید...