پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در شرایطی که رژیم منحوس پهلوی در حال فروپاشی بود و همه مردم ایران آماده برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی بودند، دولت غیرقانونی بختیار عصر روز 21 بهمن حکومت نظامی اعلام کرد و دستور داد تا لشکر زرهی کرمانشاه برای مقابله با مردم ایران به تهران اعزام شوند. بلافاصله بعد از انتشار این خبر مردم استان همدان در اقدامی انقلابی مانع رسیدن لشکر زرهی به تهران شدند.
در کتاب "انقلاب اسلامی در همدان" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره جلوگيرى مردم همدان از حركت تانكهاى اعزامى به تهران آمده است: مردم همدان، با وجود فشار رژيم پهلوی و برقرارى حكومت نظامى در شهر، مرتب در راهپيمايىها و تظاهرات عليه رژيم شركت فعالى داشتند و براى پيروزى نهايى لحظهشمارى مىكردند. آنها به رهبرى آيتالله مدنى و عالمى دامغانى، كنترل شهر را در دست گرفته، در ستادى كه آيتالله مدنى تشكيل داده بود، بر همه اوضاع نظارت داشتند.
آن روزها هر گونه خبرى از تهران، مردم را به هيجان مىآورد؛ به طورى كه به محض شنيدن خبر اعلام برقرارى حكومت نظامى در تهران و خبر حمله افراد گارد شاهنشاهى به همافران و هنرآموزان نيروى هوايى در پادگان فرحآباد، در همدان تظاهرات عظيم و توفندهاى شروع شد كه بهصورت پراكنده تا بامداد روز 22 بهمن به طول انجاميد. اين تظاهرات پس از چند ساعت، از ساعت 9 صبح دوباره آغاز شد و مردم با سردادن شعارهايى همچون: «برادر شهيدم شهادتت مبارك»، «نصر من الله و فتح قريب»، «اللهاكبر لا اله الا الله»،« گلوله، مسلسل جواب ضدخلق است»، «تنها راه سعادت، ايمان، جهاد، شهادت»، «مزدور آمريكايى اخراج بايد گردد»،«اتحاد اتحاد ضرورت انقلاب»، «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله»، «تا دفع هر ستمگر، نهضت ادامه دارد، حتى اگر شب و روز بر ما گلوله بارد»، «ما پيرو قرآنيم سلطنت نمىخواهيم»،«اين است شعار ملى، خدا، قرآن، خمينى»، تا ساعت ده به تظاهرات خود ادامه دادند.
علاوه بر اين، مردم همدان از حركت تيپ سه همدان كه قصد حركت به سوى تهران را داشت، جلوگيرى كردند. در گزارشى كه در دفتر وقايع روزانهى ستاد بزرگ ارتشتاران ثبت شده، در اين باره چنين آمده است :«پرسنلى از تيپ سه همدان جهت جلوگيرى از اغتشاشات به شهر تهران اعزام شده بودند. در اثر اصابت گلولهى اخلالگران، تعداد زيادى از پرسنل زخمى و يك نفر درجهدار كشته شده است، ولى از عده دقيق زخمى و كشتهها اطلاعى در دست نيست».
در همان روز، ارتش سوم كرمانشاه به منظور سركوب مردم تهران به سوى اين شهر حركت كرد كه در طول مسير، از اسدآباد تا همدان، با مقاومت مردم روبه رو شد، به طورى كه مردم در مسير جادهى اسدآباد ـ كرمانشاه، موانع ايجاد كردند و تانكهاى مذكور، با مقاومت مردم، در نهايت در همدان متوقف شدند.
در آن روز، مردم بنا به دستور
آيتالله مدنى به جاده كرمانشاه ـ تهران هجوم بردند و ضمن مسدود كردن جاده، افراد
مسلح در تانكها را خلع سلاح كرده، اسلحههاى
آنان را جمعآورى و به محل تعيين شده منتقل كردند.
حجتالاسلام غلامحسن بهرامى كه در متن اين واقعه قرار داشت، در اين باره مىگويد :«شب 21 بهمنماه، يك نفر مخابراتى با حالت متشنج و گريه كنان آمد، گفت از كرمانشاه تانكها به سوى تهران به راه افتادهاند و قصد دارند پادگان "جى" كه در محاصرهى مردم است را از محاصره خارج كنند. شب ما و آيتالله مدنى و عالمى دامغانى تشكيل جلسه داديم و با هم مشورت كرديم و قرار شد كه جادهى آبگرم قزوين، كه باريك بود، مسدود شود تا جلوى پيشروى تانكها را بگيرد و بنا به مشورت جلسهى مذكور به مردم اعلام شود كه فقط جلوى تانكها را بگيرند و جلو نروند؛ چرا كه ممكن بود آنها شهر را به خاك و خون بكشند. قرار ما در جلسهى شب اين بود. فردا ما تظاهرات راه انداختيم و من شروع به سخنرانى كردم و مردم جمع شدند و تانكها هم نزديك مريانج رسيده بودند. ما جلو رفتيم. جوانها گفتند كه بايد بريزيم تانكها را خلع سلاح كنيم. مردم به سوى تانكها يورش بردند و يك نفر نيز شهيد شد. آنها تانكها را خلع سلاح كردند. خود بنده با ماشين رفت و آمد مىكردم و اسلحهها را به منزل شهيد مدنى منتقل كرديم.»
حجتالاسلام سيدابوالقاسم حسينىپناه راجع به جمعآورى سلاح و مهمات در حمله به تانكها مىگويد: «به اتفاق مرحوم آيتالله مدنى به محلى كه مردم تانكها را متوقف كرده بودند، رفتيم. وقتى كه آنجا رسيديم، مرحوم آيتالله مدنى فرمودند كه حسينى پناه شما به منزل برگرديد. اسلحههايى كه مىآورند را در منزل نگهدارى و جا دهيد. بنده به منزل برگشتم. يادم مىآيد كه وسيله نقليه و ماشين پيدا نكردم و با موتور برگشتم منزل آيتالله مدنى و اسلحههايى كه مىآوردند، آنجا ذخيره مىكردم. وقتى كه شهيد مدنى به منزل برگشتند، من بيم آن داشتم كه نكند حادثهاى رخ دهد؛ چرا كه منزل وى از مهمات و اسلحه پر بود. به ايشان عرض كردم كه شما صلاح است در يك خانهى امنى منزل كنيد تا ببينم چه جور مىشود.»
حسن مشتاق در اين باره مىگويد :«وقتى كه خبر دادند كه يك عده تانك دارند، از طرف كرمانشاه به سوى تهران مىروند، مردم همه بسيج شدند و رفتند در مسير تانكها موانع ايجاد كرده، آنها را متوقف كردند. دو سه تا از رانندگان تانكها را برادر خانم من گرفتند و اينها را آوردند و با آقاى مدنى مشورت كرديم كه اينها را چه بكنيم. گفتند اينها گناهى ندارند، اينها را مأمور كردند و گفتند برويد. گفتيم حالا چه بكنيم، گفتند حالا از آنها پذيرايى كنيد. يك شب آمدند در منزل پدر خانم بنده بودند و صبح هم آنها را برديم دفتر آقاى مدنى تحويل داديم و آقاى مدنى هم آنها را تهران فرستاد. ولى تانكها نرسيده به شهر همدان، در جاده كرمانشاه متوقف شدند.»
آقاى رستمى، از شركت كنندگان در اين حماسهى جاودانه، دربارهى حمله به تانكها اظهار مىدارد :«ما صبح روز 22 بهمن به سوى منزل آيتالله شهيد مدنى رفتيم و جلوى درب منزل ايشان اجتماع كرديم و او براى ما سخنرانى كرد. پس از وى، يكى ديگر از حاضرين صحبت كرد و شهيد مدنى گفتند كه تانكها از كرمانشاه آمدند و مىخواهند به تهران بروند و به هر قيمتى كه شده، بايد جلوى اين تانكها را بگيريم. مردم، اللهاكبر گويان، به صورت گروههاى دو سه نفرى به سرعت از خيابان شورين (شهدا) به خيابان اكباتان رفتند و از آنجا به سوى جادهى كرمانشاه به راه افتادند. همهى مردم مىگفتند كه چه خبر است، چرا شما مىدويد؛ مىگفتيم كه ديگر كار تمام شده بياييد. همهى مردم مىآمدند. آخر خيابان رسيديم. گفتيم چه خبر است، گفت كه بايد جلوى تانكها را بگيريد. ديديم اين مردم آن چوبهاى چوبفروشى جلوى كاروانسرا را بغل مىكردند، مىآوردند جلوى جاده مىگذاشتند. گفتم آقا جان چرا خودتان را زحمت مىدهيد، اين همه ماشين كه هست. عوض اينكه مىخواهيد دو نفر يك چوب بياوريد. همه را ميان اين تاكسى بارها بگذاريد و مردم همين كار را كردند. ما خيال مىكرديم كه اولين نفر هستيم. وقتى رفتيم، ديديم مردم مسلمان، تانكها را تصرف كردند و اللهاكبر گويان در بالاى تانكها مستقر بودند و البته افراد ارتشى مستقر در تانكها نمىخواستند با مردم درگير شوند؛ چرا كه فرمانده آنها به آيتالله مدنى تلگراف زده و جريان مأموريت را براى او گفته و آقاى مدنى نيز با ايشان صحبت كرده و آنها را از هر گونه درگيرى برحذر داشته بود.» و این اتفاق به خوبی از نفوذ آیتالله مدنی در بین ارتشیان و نظامیان منطقه غرب کشور بود.
بدين ترتيب، مردم همدان، مانع از حركت تانكها به سوى تهران شدند. روز 22 بهمن، انقلاب به پيروزى رسيد و صداى انقلابيون از طريق راديو و تلويزيون به گوش تمام مردم ايران رسيد. مردم همدان با شنيدن اين خبر، غرق در شادى و سرور شدند و به همديگر تبريك گفتند و شيرينى توزيع مىكردند. فرداى آن روز، مردم، هنگ ژاندارمرى واقع در خيابان ميرزاده عشقى و شهربانى را تصرف كردند و 34 دستگاه تانك توسط آنان ضبط شد.