پایگاه مرکز
اسناد انقلاب اسلامی؛ حادثه 29 بهمن تبریز با نقشآفرینی ویژه آیتالله قاضی
طباطبایی و همراهی موثر مردم رقم خورد و تأثیرات داخلی و خارجی بسزایی گذاشت. حجتالاسلام و المسلمین سید محسن موسوى تبریزى
که خود از بانیان قیام 29 بهمن تبریز بود در این رابطه میگوید: مرحوم آقاى قاضى
طباطبایى، بعد از سال 42 در تبریز و آذربایجان محوریت مسائل سیاسى و مبارزات و افشاگریها
را به عهده داشت. محل فعالیت ایشان هم مسجدى بود به نام مسجد «شعبان» كه در ابتداى خیابان تربیت تبریز قرار دارد و آن شهید بزرگوار
هر شب نماز مغرب و عشا را در آنجا اقامه مىكرد.
در این مسجد معمولا هر شب، مجلس سخنرانى برپا بود و یكى از وعاظ و خطبا بعد از نماز مغرب و عشاء به ایراد سخنرانى مىپرداختند. در آن روزها، یكى از معروفترین وعّاظ تبریز؛ یعنى مرحوم آقاى ناصرزاده، ده شب در مسجد شعبان برنامه داشت. شب بیستونهم بهمن، من بطور اتفاقى از مقابل آن مسجد مىگذشتم. در واقع ساعتهایى بود كه من از كار پرزحمت هماهنگ كردن اقشار مردم براى مجلس روز شنبه، فارغ شده و خودم را براى مجلس فردا و سخنرانى در آن، آماده مىكردم. اینجا بود كه گذرم به مسجد شعبان افتاد.
نماز مغرب و عشاء به امامت شهید قاضى، به اتمام رسیده بود و جمعیت در داخل مسجد و حیاط، موج مىزد. هنوز مرحوم آقاى ناصرزاده براى سخنرانى نیامده بود. وقتى وارد مسجد شدم، جلو رفتم و نزدیك محراب در كنار مرحوم آقاى قاضى نشستم. قدرى كه گذشت مسلم شد كه خطیب مجلس دیگر نخواهد آمد. احساس كردم كه مرحوم قاضى، بىمیل نیست كه من مجلس را اداره كنم. من هم از خدا خواسته پذیرفتم و به منبر رفتم. منتها براى اینكه شناخته نشوم، برخلاف شیوه معمول، فارسى صحبت كردم. چون در ذهنم بود كه باید در مجلس فردا حضور داشته و عمده نیرو و توانم را براى فردا ذخیره كنم. لذا سعى كردم ضمن اینكه به مسائل انقلاب و حركت فردا اشاره كنم، در عین حال بیش از حد هم به طور آشكار صحبت نكنم. خوشبختانه صحبتهاى ما تأثیر خوبى هم در بین مردم به جا گذاشت.
شهر تبریز بعد از حادثه 29 بهمن
از آنجا كه بعد از حادثه بلافاصله در شهر، حكومت نظامى برقرار نشد، روز بعد مردم به طور آزاد، در خیابانها در رفتوآمد بوده و از مراكز تخریب شده بازدید مىكردند. حتى شهید آقاى قاضى طباطبایى، یك جلسه عمومى با شركت روحانیون شهر، در مسجد مقبره ترتیب داد تا در مورد آینده تصمیمگیرى كنند و نتیجه این شد كه بازار مجدداً بازگشایى شود و كارها روى روال عادى قرار گیرد.
چند روز بعد از حادثه تبریز، شاه اعلام كرد كه یك ارتشبد تبریزى به نام «شفقت» كه از آجودانهاى مخصوص شاه به شمار مىرفت به عنوان استاندار تبریز انتخاب شده است. لابد گمان مىكردند كه این فرد چون بومى منطقه است، كارى از پیش خواهد برد. در همان روزها، جمشید آموزگار نخستوزیر وقت هم به تبریز سفر كرد كه تنها از سوى یك مشت مأمور مزدبگیر، مورد استقبال قرار گرفت. در جلسه علنى مجلس قانونگذارى شاه هم قیام تبریز به چند نقابدار كه از بیرون مرز آمدهاند و یا به ماركسیستهاى اسلامى نسبت داده شد و نماینده مردم تبریز در پارلمان هم پشت تریبون مجلس رفت و گفت: خوشوقتم كه مردم تبریز، در این بلوا سهمى نداشتند!
سانسور اخبار توسط رژیم پهلوی
در خصوص انعكاس خبر مربوط به حادثه تبریز در رسانههاى گروهى و مطبوعات آن ایام، باید عرض كنم كه البته طبیعى بود منطبق با واقعیت نباشد؛ زیرا اصولا در كشورهاى تحت حاكمیت استبداد، مطبوعات دچار محدودیت بوده و از تیغ سانسور رنج مىبرند و این امر، مانع رشد مردم مىشود. واقعیت این است كه اگر مطبوعات در بیان و تحلیل مسائل آزاد باشند و عرصهاى فراهم آید كه افكار و آرا در تضارب با یكدیگر قرار گیرند، كمك شایانى به رشد سیاسى و افزایش آگاهى مردم خواهد بود؛ در حالى كه اگر همه رسانهها زیر فشار سرنیزه، به یك سبك صحبت كنند و مطلب بنویسند، این وحدت صورى و كاذب، باعث جمود و ركود مىشود. به هر تقدیر در آن ایام هم این مشكلات وجود داشت و در ماجراى تبریز هم اینگونه عمل شد.
البته فرداى روز حادثه، عكسهاى
متفرّقهاى از تظاهرات و آتش زدن و
تخریب اماكن به چاپ رسانده بودند و حتى آمار سینماها و ساختمانهاى ادارى و حتى
ماشینهاى منهدمشده را به خوبى درج كردند؛ منتها شیوه برخورد روزنامهها با این واقعه، خواننده را به یاد
وقایعى مىانداخت كه همه روزه در صفحه
حوادث درج مىشد كه مثلا خبر از برخورد یك
تریلى با یك ژیان مىداده! در این حال خواننده
بىخبر كه انگیزه مردم را از اجتماع و تظاهرات نمىدانست و از ربط آن با سفاكىهاى رژیم در قم و سایر بلاد، آگاه
نبود، شاید باور مىكرد كه مسبّب این تخریبها
و انهدامها، مشتى افراد هرجومرج طلبند كه از آن سوى مرزها آمده و مىخواهند خواب و آسایش را از چشم مردم بگیرند
و همه چیز را به هم بریزند.
از آنجایى كه رژیم شاه، وابستگى صد در صد به آمریكا داشت و در تقابل با شوروى بود و آذربایجان هم در همسایگى شوروى قرار داشت؛ لذا از این پیشآمد و زمینه استفاده كردند و راهپیمایان تبریز را چپى، كمونیست و ماركسیست اسلامى لقب دادند! البته این، تاكتیك همیشگى رژیم بود كه مبارزات موجود در مناطق دیگر ایران را هم هر یك به نحوى، غیر ایرانى معرّفى مىكرد؛ مثلا قضیه تحصن و مبارزه طلاب را در فیضیه در سال 54 ، به یك عده نقابدار مجهولالهویه نسبت دادند. لكن وقتى انقلاب رو به گسترش نهاد و سرتاسر ایران را در بر گرفت، دیگر جاى هیچ تحریفى را باقى نگذاشت.
بازتاب حادثه تبریز در سطح جهان
یكى از عمدهترین ویژگیهاى قیام تبریز، انعكاس آن در سطح جهان بود؛ چرا كه این حادثه در حساسترین منطقه ایران رخ داده و داراى وسعت زیادى بود و همه اقشار مردم هم بدون استثنا در آن سهیم بودند و با توجه به این خصوصیت، فراگیر بودن نهضت امام خمینى را بهتر مىتوانست به جهانیان معرفى كند؛ در حالى كه اتفاقات قم و مانند آن، كه همهساله به وجود مىآمد، چون مختص به گروهها و اشخاص خاصى بود، چندان در سطح رسانههاى گروهى خارج از كشور، بازتاب گستردهاى نمىیافت و به راحتى مىتوانستند جنبش طلاب یا گروههاى سیاسى را یك نارضایتى صنفى قلمداد كنند تا ادّعاى شاه كه ما مورد حمایت مردم هستیم، همچنان بلامعارض باقى بماند و به همین دلیل قیام مبارك تبریز سبب مطرح شدن نهضت و انقلاب مردم ایران در جهان شده و آن را یك حركت عالمگیر كرد.