مهدی هاشمی در آخرین اعترافات خود در این رابطه میگوید: «در رابطه با قتل مرحوم ربانی قضیه بدین ترتیب بود که بعد از قضیه مجلس خبرگان و آمدن آقای ربانی املشی خدمت حضرت آیتالله منتظری در رابطه با جریانات آینده رهبری، چند ماه بعد از خبرگان – که دقیقا یادم نیست چه زمانی بود – روزی با آقای …. در تهران در منزل قبلی ایشان گویا اختیاریه بود صحبت کردیم که چگونه یک ضربه به ایشان بزنیم. .... گفت: ما وسایل و امکانات سمی و داروهای مسمومکننده و سرطانزا در اختیار داریم که میتوان به صورت نامرئی افراد را مسموم نمود که در اثر این مسمومیت مبتلا به سرطان و امراض کشنده خواهد شد.
پس از بحث و بررسی این شیوه به نظرمان مطلوب افتاد. برای اجرای قضیه، او گفت: یکی از افراد ما – که شک دارم منظورش [فلانی] یا [فلانی] بود – به تازگی با آقای … ارتباط یافته بودند، البته رفاقت قبلی داشتند. وی از نظر کار با نهضتها به تازگی در اختیار آقای … قرار گرفته بودند، میگفت: او یعنی [فلانی] یا [فلانی] میتوانند با آقای ربانی در تماس و ارتباط قرار گیرند. من دقیقا سؤال نکردم شیوه ارتباطی آنان چگونه است ولی آقای… با ضرس قاطع مدعی بود که رابطه گرفتن برای او آسان است. در مورد شیوه عمل ... مدعی بود پس از ۱۵یا ۲۰روز پس از استعمال و استشمام مواد مزبور طرف تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. مدتی بعد که به قم آمده بود، گفت: «عمل انجام گرفته است».
مهدی هاشمی ادامه میدهد: یادم هست در رابطه با رفتن به خارج از کشور خودش آن روز [آمد] با من مشورت کند که ضمناً گفت عمل انجام گرفته است. ما مدتی در انتظار تاثیرات آن بودیم ولی خبری نشد تا اینکه نمیدانم چه سالی بود که اعلام شد یعنی دوستان خبر دادند که ایشان [آیتالله ربانی املشی] مبتلا به سرطان شد و به خارج از کشور اعزام شده است. احتمال قوی دادیم که تأثیر همان حرکت باشد. .... مواد مزبور را در رابطه با نفوذ ضدانقلاب تهیه کرده بود و در منزل خود نگهداری میکرد من از نام و نوع مواد از نظر علمی و فنی چیزی نمیدانم ولی خاصیتی که برای آنها میگفت این بود که [ناخوانا] و سمی است که تا مدتی بعد اثرش ظاهر میشود.
در این شک دارم که میگفت نوعی از آنها
را در بعضی حیوانات آزمایش کرده است. نحوه استعمال را هم از طریق آشامیدن و هم
استشمام [ناخوانا] میدانست. این بود کل ماجرا تا آنجا که من در جریان امر قرار
گرفتم ولی از چگونگی اجرا و عمل و جزئیات آن چیزی به من نگفت و من نیز انگیزهای
برای اینکه بدانم نداشتم و تحقیق نکردم.
اما قرینه اعترافات مهدی هاشمی را میتوان
در خاطرات فعالان سیاسی و امنیتی آن دوران جستجو کرد. مهدی هاشمی آنطور که در بازجوییها
اعتراف میکند نسبت به نزدیک شدن آیتالله ربانیاملشی(دادستان کل) به آیتالله
منتظری احساس خطر میکند.
آیتالله مهدویکنی به عنوان مسئول وقت
کمیتههای انقلاب اسلامی به نقش آیتالله ربانی املشی در افشای باند مهدی هاشمی
اشاره میکند. آیتالله مهدویکنی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی
منتشر شده است میگوید: «مرحوم آقای ربانیاملشی که در آن زمان دادستان کل بود و
بنده در کمیته بودم و نیز جناب آقای طاهری خرمآبادی که نماینده امام در سپاه
بودند، درباره جریانات سید مهدی[هاشمی] شواهدی داشتیم؛ به خصوص آقای ربانی[املشی]
که شواهد مکتوب هم داشتند. ما یک روز وقت گرفتیم و در قم خدمت آقای منتظری رفتیم.
آقای ربانی[املشی] بقچهای پر از اسناد به همراه آورده بود. اتاقی را هم خلوت
کردیم و گفتیم هیچکس در اتاق نیاید چون ما مطلب سری داریم. حتی به داماد آقای
منتظری هم که معمولا در جلسات شرکت میکردند گفته شد که تشریف نیاورند که ما میخواهیم
خصوصی صحبت کنیم. حدود یک ساعت خدمت ایشان بودیم. من آنچه را از حدسیات و شواهد
داشتم بیان کردم. آقای طاهری و همچنین آقای ربانی[املشی] هم چیزهایی را مطرح کردند؛ ولی اسناد فوق برای
آقای منتظری مقبول واقع نشد و میگفتند: اینها برای من حجت نیست. ایشان گفتند: من
ایشان (سید مهدی) را آدم درستی میدانم، او را فردی سودمند و مفید میشناسم. آقای
ربانی[املشی] گفتند: شما این مدارک را
مطالعه کنید، ما اینجا میگذاریم. گفتند باشد تا من مطالعه کنم. ولی باز مثل اینکه
برای ایشان یقین حاصل نشد. جناب آقای منتظری با اینکه نسبت به من خیلی اظهار علاقه
و اطمینان میکردند، معذلک قبول نکردند.»