پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید اسدالله لاجوردی که در 1 شهریورماه 1377 توسط سازمان منافقین به شهادت رسید، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جزو پیشگامان مبارزه با رژیم پهلوی بود. در کتاب "زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایتهایی از مبارزات شهید لاجوردی با رژیم پهلوی، مواضع او در مواجهه با ملیگراها، نحوه آشنایی وی با امام خمینی و ... آمده است که در ادامه میخوانید.
نظر شهید لاجوردی درباره جبهه ملی
با آغاز نهضت امامخميني و علنيشدن مخالفت ايشان با رژيم پهلوي، تحولي در فعاليتهاي گروههاي مذهبي پديد آمد. مقابله امام با برنامههاي ضد مذهبي رژيم و هوشياري ايشان در قبال سياست شاه، باعث جلب نظر مذهبيون شد.
در اين زمان سید اسدالله لاجوردي به همراه ساير دوستانش در «گروه شيعيان»، مسجد شيخعلي را بهعنوان پايگاه فعاليت خود برگزيدند و فعاليتهاي فرهنگي ـ مذهبي خود را در آنجا ادامه ميدادند.
لاجوردي در توصيف اين شرايط ميگويد: «در آن شرايط همه اميد ما به مذهبيها بود و تنها به آنها فکر ميکرديم و روي نيروي آنها حساب ميکرديم و حتي به خودمان اجازه نميداديم در آن شرايط با کساني که به مسائل مذهبي به يک علاقه وافر و بهعنوان يکي از مقدسترين اهداف نمينگريستند، رابطهاي برقرار کنيم. بالاخص جبهه ملي که چيزي بهعنوان ايدئولوژي اسلامي برايش مطرح نبود، يعني جبهه ملی را يک تشکيلات بدون ايدئولوژي ميشناختيم و يا تشکيلاتي که ايدئولوژيهاي متناقض در آن جمع هستند. نهضت آزادي که بهوجود آمد، همان موقع ميتوانست بهعنوان يکي از بهترين گروههاي سياسي مورد اعتماد براي ما مطرح باشد؛ به دليل اينكه مذهبي بودند و ايدئولوژي اسلام را پذيرفته بودند، اما باز در عين حال، بهخاطر بدبينيهايي که نسبت به حرکتهاي سياسي آن زمان در ما بهوجود آمده بود، يگانه اميدمان همين مذهبيها بودند و از اين جهت تمام همّ وغمّ ما مصروف اين ميشد که با کساني که مذهب قبل از هر چيز برايشان مطرح است، رابطه برقرار کنيم و خوشبختانه به اين هدف رسيديم.»
نحوه آشنایی شهید لاجوردی با امام خمینی
در اوایل دهه 40، سیداسدالله لاجوردي براي نخستين بار در اعلاميهاي به امضاي «روحالله الموسوي الخميني» برخورد کرد و برانگيخته شد تا شخصيت امام را بشناسد. توصيفات مرحوم شاهچراغي از خصوصيات امام نيز لاجوردي را مشتاقتر كرد تا به تحقيق درباره روحاني بيداردلي بپردازد که در غوغاي مذهبزدايي و جايگزيني مليگرايي، آن هم از نوع غربپسند، نداي استنصار دين را سر داده بود.
لاجوردي در اين باره ميگويد: «...اثرات و شعاع نفوذ اين اعلاميه در ما شايد مثل يک چراغ چند هزار شمعي بود که يکدفعه جلوي ما مجسم شد و نورش را بر دل و جان ما گسترد.... با بعضي از برادران شروع کرديم به تحقيق درباره ايشان، چون هنوز ايشان را نميشناختيم.... چند هفته پس از اين جريان، ما به اين فکر افتاديم که خوب است برويم با امام تماس بگيريم و از نزديک آشنا بشويم.» و از همین زمان بود که لاجوردي و دوستانش با اشتياق وصفناپذيري شروع به تکثير و توزيع اعلاميههاي امام كردند.
برگی از مبارزات شهید لاجوردی با رژیم پهلوی در دهه 40
در 13 اسفند 1343، سید اسدالله لاجوردی که با جمعيت مؤتلفه اسلامي ارتباط داشت، در رابطه با پرونده ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر رژیم پهلوی، دستگير و در زندان قزل قلعه محبوس شد.
ساواک در پي شناسايي تشکيلات هيئت مؤتلفه بود. آنها ميخواستند بدانند مؤتلفه در فعاليتهاي سياسي، از جمله چاپ اعلاميه اصناف در اعتراض به تبعيد امام، چاپ اعلاميه سالروز فاجعه قم و فيضيه چه نقشي داشته است و پس از ترور نخستوزير، چه برنامههايي پيشرو دارد. مأموران ساواک، شکنجه زندانيان را بهترين و سريعترين راه براي دستيابي به اين اطلاعات ميدانستند؛ ولي بررسي متن بازجوييها نشان ميدهد که لاجوردي به رغم آزارهاي شديد روحي و جسمي تا چه اندازه از خود مقاومت نشان داده است تا جايي که مدتها حتي از شناسايي نام مؤتلفه، براي تشکيلاتي که خود از اعضاي کميته مرکزي آن بود، سرباز ميزد.
در تاريخ 1344/2/6 لاجوردي از زندان قزلقلعه به پادگان عشرتآباد تحويل داده شد و بعد از مدتی، ساواک گزارش بازجويي او را ارائه داد. در اين گزارش، اتهام لاجوردي «اقدام بر ضد امنيت داخلي مملکت» ذکر شده بود. در متن اين گزارش، نتيجه کتمانهاي لاجوردي و دوستانش، به خوبي مشاهده ميشود.
مبارزات ضدامریکایی در سال 1349
سال 1349 سال سرنوشتسازي در زندگي شهید لاجوردي بود. در اوايل اين سال تعدادي از سرمايهداران آمريكايي، به منظور سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف اقتصادي، وارد ايران شدند. بلوک غرب که پس از کودتاي 28 مرداد در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران، حضور پررنگي داشت، از سال 1340 به بعد، از طريق شرکتهاي چند مليتي به سرمايهگذاري مستقيم در ايران پرداخت و در واحدهاي کشتوصنعت، پتروشيمي، صنايع دارويي، شيميايي، آلومينيوم و بخش رو به رشد بانکداري در ايران فعاليت ميکرد؛ به ويژه، بانکهاي آمريكايي نقش مهمي در امور بانکداري ايران بر عهده داشتند و اين امر آمريكاييها را به سرمايهگذاران درجه اول خارجي در ايران تبديل کرده بود.
در اعتراض به اعلام جريان کنسرسيوم اقتصادي از طريق رسانههاي گروهي و روزنامهها، لاجوردي در ادامه مبارزات خود و همزمان با ورود سرمايهگذاران آمريكايي، در فروردين 1349 به تکثير اعلاميهاي با عنوان «گامي ديگر در راه تشديد غارتگري» مبادرت كرد.
در بخشی از اين اعلاميه آمده بود: «با کودتاي 28 مرداد، آمريكا و انگليس بر سر تقسيم ثروتهاي ملي و حمايت از دولتهاي دستنشانده خيانتپيشه به تفاهم رسيدند و سلطه اسارتبار خود را بيش از پيش بر کشور ما گسترش دادند.»
این اعلامیه که در نسخههای زیادی تکثیر شده بود، بین مردم توزیع و باعث روشنگری هر چه بیشتر مردم شد.
مواجهه با منافقین در سال 1351
در سال1351 که لاجوردی به دلیل فعالیتهای انقلابی در زندان رژیم پهلوی به سر میبرد، با اعضاي سازمان مجاهدين خلق هم بند بوده و در آنجا با افکار و ایدئولوژی آنها آشنا شد و به زودي متوجه انحراف در افکار و انديشههاي آنها شد. در اين زمان، اگرچه عدهاي از مجاهدين به مارکسيسم گرويده بودند، ولي به دستور و صلاحديد مرکزیت سازمان، تغيير مواضع خود را اعلام نکرده و کماکان رفتار مذهبي از خود نشان ميدادند.
در ابتدا لاجوردي قصد داشت با بحث و گفتگو آنها را متوجه «حقايق اسلام و کفر کمونيستي» کند، اما پس از مدتي دريافت که اين افراد «عناد دارند، نه اينكه اطلاع و آگاهي نداشته باشند»؛ به اين ترتيب، او نخستين کسي بود که پس از امام به وجود التقاط در افکار و عقايد منافقين پيبرد و دوستانش او را داراي بينشي خاص در تشخيص دوگانگي و نفاق ميدانند.
با شناختي که لاجوردي از سازمان منافقين پيدا کرده بود، سعي ميکرد ساير زندانيها را نسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرايش به عقايد انحرافي سازمان دور نگه دارد. منافقين هم در برخورد با افشاگريهاي لاجوردي تلاش ميکردند تا او را منزوي سازند.
در پي تبعيد لاجوردي به مشهد، حبيبالله عسگراولادي و حاج ابوالفضل حيدري نيز به زندان مشهد منتقل شدند. در آنجا لاجوردي دوستان خود را از انحراف سازمان منافقين مطلع ساخت. آنها از سران سازمان مجاهدين که در زندان به سر ميبردند، خواستند تا جزوات سازمان را براي مطالعه در اختيارشان قرار دهند، ولي منافقين وجود چنين جزواتي را در زندان انکار کردند؛ اما حاج حيدري از محل اختفاي جزوات آگاه شد و آنها با مطالعه مطالب آن به حقانيت گفتههاي لاجوردي پيبردند.