پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهید محمود کاوه، از فرماندهان دوران دفاع مقدس، در 11 شهریورماه 1365 به شهادت رسید. بر اساس روایات و شواهد تاریخی، دقت در استفاده از بیتالمال، سادهزیستی، عدم سوءاستفاده از مقام و جایگاه، سختکوشی و ... از مهمترین مبانی رفتاری شهید کاوه در کسوت مقام مسؤل جمهوری اسلامی بود.
در این نوشتار به برخی از این ویژگیهای رفتاری اشاره میشود.
دقت در استفاده از بیتالمال
از ویژگی مهم رفتاری شهید محمود کاوه دقت در استفاده از بیتالمال بود. خاطرات فراوانی در این رابطه نقل شده است. بر اساس خاطرات اطرافیان، دقت وی در استفاده از بیتالمال به حدی بود که وقتی در عملیات "حاج عمران" به شدت مجروح شده بود، علیرغم اصرار پزشکان و اطرافیان، حاضر نشد با پول بیتالمال برای معالجه به خارج از کشور برود.
خواهر شهید کاوه در خاطرهای در اینباره میگوید: «در تک حاج عمران، ده دوازده تا ترکش ریز و درشت به سرش اصابت کرده بود. توی بیمارستان امام حسین(ع) مشهد بستریاش کردند. بعضی از ترکشها جاهای حساسی خورده بودند، طوری که دکترها نتوانسته بودند آنها را دربیاورند. نظر همهشان یکی بود، میگفتند: «امکان عملش در ایران نیست.» اما در آن شرایط جنگ، محمود زیر بار اعزام به خارج و معالجه در آنجا نرفته بود. گفتم: «داداش فکر میکنی کار درستی میکنی؟» گفت: «من باید به وظیفهام عمل کنم.» پرسیدم خب حالا چرا نمیخواهی بروی خارج؟ گفت: « اعزام به خارج، خرج روی دست دولت میگذارد و من هیچ وقت حاضر نیستم برای جمهوری اسلامی خرج بتراشم...»[1]
یکی از همرزمان شهید کاوه نیز در مورد حساسیت او در استفاده از بیتالمال میگوید: «پدرش را برده بودند کردستان تا ببینند پسرش کجاست و چه کار میکند. وقتی فهمیده بود، گفته بود: «بابا، شما از این امکانات بیتالمال استفاده نکنید، چیزی اگر میخواهید بخورید یا جایی میخواهید بروید باید با خرج خودتان باشد.»[2]
سادهزیستی
یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای رفتاری شهید کاوه سادهزیستی وی بود. عزتالله ضرغامی در خاطرهای درباره سادهزیستی شهید کاوه میگوید: «جنگلهای مرتفع آلواتان در غرب کشور در تسخیر ضد انقلاب و حزب دموکرات بود. قاسملو رهبر این حزب گفته بود اگر سپاه توانست آنجا را فتح کند کلید کردستان را به آنان خواهد داد.
یکی از اعضای خانواده شهید کاوه نیز درباره به سادهزیستی او میگوید: از وقتی حقوق سپاه را میگرفت دیگر خرج کردنش هم خیلی با امساک شده بود، هر چه هم باقی میماند میداد برای جبهه.[3]
خستگیناپذیری
یکی دیگر از ویژگیهای مهم شهید کاوه، سختکوشی و خستگیناپذیر وی بود. او برای خدمت به مردم هر ناملایمت و سختی را تحمل میکرد و خم به ابرو نمیآورد.
همسر شهید کاوه با اشاره به این ویژگی شهید کاوه میگوید: «یک بار نشنیدم که او بگوید خسته شدم. بابت آن همه زحماتی که میکشید هیچ چشم داشتی نداشت. من حتی ندیدم وقتی را برای مرخصی در نظر بگیرد. هر وقت میآمد مشهد، دنبال تدارکات و جذب نیرو بود. روزها میرفت سپاه و کارهای اداری را پیگیری میکرد. شبها هم میآمد خانه تا دیر وقت با دوستاش جلسه میگذاشت. تازه وقتی آنها میرفتند، تلفن زدنهای محمود به جبهه شروع میشد. از پشت جبهه هم نیروها را هدایت میکرد.»[4]
یکی دیگر از همرزمان شهید کاوه در مورد روحیه خستگیناپذیر او، به ذکر خاطرهای پرداخته و میگوید: «با اینکه ترکش خورده بود ولی بهتر از یک آدم سالم میجنگید و فرماندهی میکرد. کم کم رنگ صورتش مثل رنگ مهتاب شد، معلوم بود حسابی ضعف کرده، با دو سه تا از بچهها رفتیم سراغش. به شهید کاوه گفتیم: زخمی شدی باید برگردی عقب استرحت کنی. اما شهید کاوه در جواب ما گفت: استراحت باشد برای وقتی که در گور رفتیم، آنجا تا بخواهیم میتوانیم استراحت کنیم.»[5]
عدم سوءاستفاده از جایگاه
از ویژگیهای دیگر شهید کاوه در کسوت مقام مسؤل جمهوری اسلامی عدم سوء استفاده از جایگاه خود بود. حسن عمادالاسلامی برادر همسر شهید کاوه با اشاره به این روحیه میگوید: «یک روز تصادفی محمود را در گوشه دنجی از پادگان دیدم. سلام و احوالپرسی کردم و به من گفت: حسن! تا میتوانی اطراف من نیا و خیلی چیزها را از من نخواه! سپس ادامه داد: وقتی تو مدام بیایی پیش من، میترسم نتوانم از عهده فرماندهی و مسئولیتی که خدا و اهلبیت(ع) از من خواستند، بربیایم و در نهایت، بین تو و بقیه تبعیض قائل بشوم و خدایی ناکرده حق کسی را ضایع کنم.»
علی صالحی از همرزمان شهید کاوه هم درباره عدم سوء استفاده شهید کاوه از موقعیتش میگوید: «روزی برادر خانم شهد کاوه نزد او آمد و گفت: از مشهد زنگ زدند كه خودم را سریع برسانم آنجا، اگر اجازه بدهید میخواستم دو سه روزی بروم مرخصی. محمود با تعجب خیره شد و گفت: تو كه میدانی عملیات داریم و دیگر مرخصی نباید بروی. من اجازه نمیدهم بروی و بهتر است سر مأموریتت بروی.»
صالحی ادامه میدهد: « مدتی بعد درباره همین ماجرا با شهید کاوه حرف زدم و به او گفتم: آقا محمود! كارش واقعاً مهم بود،اجازه میدادید میرفت، زود برمیگشت. محمود گفت: در پادگان خیلیها میدانند كه این برادر خانم من است، چند روز دیگر هم که عملیات داریم. اگر كارش طول كشید و به عملیات نرسید، ممكن است در ذهن بعضیها این شبهه پیش بیاید كه كاوه موقع عملیات برادرخانمش را فرستاد مرخصی تا سالم بماند. گفتم: خودم ضمانتش را میكنم كه به عملیات برسد. ناگهان محمود ناراحت شد و گفت: من با كسی عقد اخوت نبستم، دوست هم ندارم كه اعتقاداتم به خاطر همین كارها دچار لغزش شود.»
1-کاوه، معجزه انقلاب، حمیدرضا صدوقی، نشر شرق، ص،63
2- یادگاران؛ کتاب کاوه، حمید علیمحمدی، روایت فتح، 1385، ص 82
3- یادگاران؛ کتاب کاوه، ص 62
4- کاوه، معجزه انقلاب، ص، 25
5- ساکنان ملک اعظم؛ کتاب کاوه، سعید عاکف، انتشارات بانگ الست، 1385، ص 62