پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- سیدمحمدجواد قربی؛ ارتش رکن اصلی سیاستورزی و نظامیگری رضاخان محسوب میشد. اما با وجود هزینههای هنگفت وی برای تجهیز و سازماندهی نیروهای مسلح، ارتش رضاخانی دارای قدرتی پوشالی و شکننده بود که با کوچکترین تحرک خارجی نسبت به مرزهای ایران، بدون مقاومت تسلیم شد. این ارتش فاقد روحیه اصیل نظامیگری بوده و صرفاً مترصد اجرای فرامین شاه بود و منافع ملت برای آنها هیچ ارزشی نداشت.
در ادامه به شواهدی از ضعف ارتش رضاخانی اشاره میشود.
1. اختلافات درونی میان فرماندهان ارتش
ارتش رکن اصلی قدرت رژیم پهلوی بود تا جایی که مجلس و دولت در برابر آنها هیچ اختیاری نداشتند.[1] از سوی دیگر اغلب فرماندهان ارتش رضاخان بر روی مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف داشتند. رضاخان هم نه تنها جلوی این درگیری و منازعات در ارتش را نمیگرفت بلکه خود به آن دامن میزد.[2]
به گفته حسین فردوست، از افراد نزدیک به دربار پهلوی؛ «رضا خان به حزب و تحزب اعتقادی نداشت و تنها به ارتش متکی بود و از ارتش آنچه برایش مهم بود پادگان تهران بود و تازه همین پادگان را به دو لشکر کاملا همقوه تقسیم کرده بود: لشکر یک به فرماندهی کریم آقاخان بوذجمهری و لشکر دو به فرماندهی علی آقاخان نقدی. به این ترتیب یک فرمانده بیسواد (بوذجمهری) در مقابل یک فرمانده با سواد (نقدی) قرار داشت. رضاخان همیشه بین این دو لشکر اختلاف میانداخت به طوری که عملا دشمن و رقیب یکدیگر بودند. در نزد افسران لشکر یک لشکر دو را بیعرضه میخواند و بر عکس. او آتش این اختلاف را تا رفتنش روشن نگه داشت.»[3]
فقدان کنترل صحیح مرکزی بر فرماندهان ایالتی در میزان آزمندی و زورگویی آنان، خواه در درون ارتش و خواه نسبت به مردم غیرنظامی موثر بود. این فرماندهان از رضاخان سرمشق میگرفتند. وی اساساً مسئول ایجاد فضایی از تحریک، دسیسه و بیثباتی در فرماندهان عالی بود.[4]
2. فساد مالی و اداری ارتش رضاخان
در دوران سياه حکومت رضاشاه، ارتش به عنوان ابزار وحشيانه حفظ رژيم استبدادي به شدت از مردم فاصله داشت و صاحب منصبان نظامي با حمايت شخص شاه ثروتهاي هنگفتي به دست آورده بودند[5] و املاک و اراضی گستردهای از مردم با زور و فشار به تملک خود در آوردند و به وسیله این جنایتها و فساد اقتصادی، فرماندهان نظامی به یکی از زمینداران اصلی ایران تبدیل شدند.[6] به همین دلیل بود که نظامیان دوره رضاشاه غرق در فساد و چپاول دارایی و اموال ملت بودند.[7]
بسیاری از شرکتهای خارجی برای چپاول دارایی و منابع ملی ایرانیان به رشوه دادن به نظامیان پهلوی مشغول بودند تا از این طریق بتوانند بدون مقاومت فرماندهان نظامی پهلوی، استثمارگری خود را پیگیری کنند.[8]
عليرغم ظاهر پرزرق و برق ارتش رضاشاه، كفايت سطوح مختلف فرماندهي آن مورد ترديد بود. اغلب فرماندهان عاليرتبه ارتش رضاخان به اقسامي از فسادهاي مالي و اداري و ... آلوده شده بودند و بالاخص از قدرت مانور و تصميمسازي در لحظات سخت و سرنوشتساز عاجز بوده و در برابر رضاشاه آلت فعلي بيش بهنظر نميرسيدند. به همین دلیل بود که وقتي متفقين در شهريور 1320 به ايران حمله كردند اكثر واحدهاي نظامي كشور در بخشهاي مختلف در بياطلاعي تمام سير میکردند و در نوعي استيصال و بيسروساماني بهسر ميبردند؛ فرماندهان ارشد نظامي عملاً غافلگير شده و ناتوان از اتخاذ هرگونه آرايش تدافعي شده بودند.[9]
3. ضعف و شکنندگی ارتش رضاخان
رضاخان تنها به تقویت ارتش مرکزی همت گماشت و سایر نیروهای نظامی در مناطق مختلف کشور از چنان قدرت و جایگاهی برخوردار نبودند که بتوان به آنها در شرایط مختلف نظامی اعتماد کرد. عدم رسیدگی صحیح شاه به نیروهای نظامی مستقر در مناطق مرزی و بی تفاوتی وی نسبت به فرماندهان نظامی در مناطق دوردست، منجر به شکنندگی ارتش در برابر دشمنان خارجی و هراس بنیادین آنها در برابر مهاجمان بیگانه داشت.
به عنوان نمونه با ورود نیروهای بلشویک به مرزهای ایران، تمامی فرماندهان نظامی از ترس جانشان فرار کردند و تا کیلومترها خبری از افسران نظامی نبود و به همین دلیل، مهاجمین با خیال راحت و بدون درگیری سخت به درون مرزهای ایران حرکت کردند.[10]
حتی چنانکه از روایات و شواهد تاریخی برمیآید، با نزدیکی نیروهای متفقین به ایران، بسیاری از فرماندهان ارتش رضاشاه از تهران گریختند که نشان از ترس آنها از امور نظامی گری داشت.[11] حمید سبزواری در خاطرات خود پیرامون تحقیر ارتش رضاشاهی در هنگام حمله متفقین میگوید: «وقتي كه متفقين وارد ايران شدند با اولين گلولهاي كه در مرز شليك شد لشكر 9 خراسان از مشهد خارج شد و فرار كرد. هنوز لشكر سرخ به آنجا نيامده اينها فرار كردند، تيمسارها و درجهدارها و اينها اسلحهها را انداختند و با لباس مبدل زدند به جاده. لشگر 9 خراسان عقبنشيني كرد و رفت تربتحيدريه، سربازان اسلحه را در تربت حيدريه ريختند و فرار كردند و اسلحه افتاد دست نااهلان.»[12]
ترس فرماندهان و عدم مقاومت ارتش رضاشاه، مانع مقاومت جدی آنها در برابر متجاوزین به خاک ایران شد و این مسئله گواهی بر این بود که ارتش پهلوی که در داخل به سرکوب مردم مشغول بود، هیچ قدرتی در برابر نیروهای خارجی نداشت و زورآزمایی آنها فقط در برابر مردم بی دفاع ایران بود و با کوچکترین تهدیدی، فرار را به قرار ترجیح دادند.
4. نفوذ قدرتهای خارجی و مستشاران انگلیسی در بدنه ارتش رضاخانی
اغلب فرماندهان نظامی در دوره رضا شاه به قدرتهای خارجی وابسته بوند و طیف عمدهای از آنها به سیاستهای استعماری انگلستان وابستگی داشتند.[13] انگلیس بعد از تسلط رضاخان بر سرنوشت ملت ایران، تلاش کرد تا ساختار نظامی ایران را براساس نیازهای خود سازمان دهی کند و حتی تغییراتی در آن ایجاد کرد کند[14] و در همین راستا فرصت خوبی برای نفوذ و رخنه در نهاد ارتش به دست آورد. نفوذ و رخنه نیروهای خارجی در بدنه نظامی پهلوی به حدی بود که چرچیل و روزولت اذعان کردند؛ «خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم.»[15]
5. عدم برنامهریزی و آمادگی ارتش رضاخان برای دفاع نظامی
ارتش رضاشاهی در مواجه با نیروهای مخالف رژیم در داخل کشور، اقدامات سرکوبگرانه شدیدی داشت اما برای مقابله با تهاجم خارجی هیچ برنامهای نداشت و قادر نبود با تجهیزات مدرن خود به مقابله با متجاوزان بپردازد.
براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد ارتش رضاشاه، در زمان تجهیز ارتش ایران توسط وی، مرزهاي ايران داراي استحكامات مناسب نبوده و استانهاي شمالي كشور به راحتي در معرض حمله بودند و موقعيت بسيار آسيب پذيري داشتند. دوم اينكه، ارتش ايران طرح عملياتي برنامه ريزي شده و سازمان يافتهاي براي دفاع در برابر تهاجم دشمن ندارد ولي بزرگ ترين مشكل كشور تجهيز و حفظ ارتش مطابق با معيارهاي امروزي است.[16]
به نظر ميرسد نقاط ضعف بسياري در سازمان نظامي رضاشاه وجود داشت که از منظر گزارشهای ماموران آمریکایی، این ضعفها به قرار زیر است؛
«الف. اگرچه تجهيزات فعلي ارتش تجهيزات خوبي است، ولي مقدار آن كافي نيست و كمبود مهمات براي سلاحهاي سنگين به قدري است كه ميگويند فقط كفاف يك روز جنگ را ميدهد؛
ب. با توجه به مكانيزه شدن بخشي از پياده نظام و توپخانه، كار با ماشين آلات نظامي مدرن و پيچيده براي سربازان مشكل است؛
ج. آموزشهاي نظامي بسيار كوتاه و ناچيز و تاكتيكهاي جنگي هنوز ابتدايي است؛
د. فقدان افسران قابل به خوبي مشهود است و ميگويند كه ارتش در كارهاي ستادي نيز بسيار ضعيف عمل ميكند؛
ه. از آنجايي كه ارتش ايران سابقه جنگيدن ندارد، احتمالاً در مواقع اضطراري رهبري خوبي نخواهد داشت و روحيه سربازانش بسيار پايين خواهد بود.»[17]
به همه ضعفهای ارتش رضاخان، باید یک مورد دیگر نیز اضافه کرد و آن ضعف و زبونی شخص رضاخان دربرابر دولتهای غربی بود به طوری که ترس او از دول غربی باعث میشد هر لحظه به فکر فرار و پنهان شدن باشد. و این ترس از طریق رضاخان به ارتش او نیز منتقل میشد.
شاید بیان خاطرات افرادی که از نزدیک شاهد ضعف و زبونی شخص رضاخان بودند، بیشتر بتواند شخصیت فردی و روحیه نظامی وی را در برابر تهدیدات خارجی نشان دهد و میزان شهامت و شجاعت وی را نمایان سازد. جعفر شریف امامی استاد اعظم لژ فراماسونری و از وابستگان و وفاداران جدی رژیم پهلوی، در خاطرات خود مینویسد: «روزی موقع خروج دیدم که سرگرد لئالی، معاون پلیس راه آهن، در ایستگاه راه آهن یک گوشی تلفن به دست راست و یک گوشی دیگر را به دست چپ گرفته و مطالبی را که از یک طرف شنید به طرف دیگر بازگو میکند، چند دقیقه ایستادم. دیدم، میگوید که روسها از قزوین به سمت تهران حرکت کردهاند و ایستگاه بعد نیز مطلب را تأیید کرده و بدون (تحقیق) موضوع را به رئیس شهربانی با تلفن اطلاع میدهد و او موضوع را به هیئت وزیران و از آنجا به دربار و به اعلي حضرت خبر میدهند که روسها به سمت تهران سرازیر شدهاند. ایشان [رضا خان] هم دستور میدهند که فورا اتومبیلها را آماده کنند که به طرف اصفهان حرکت کنند... زودتر رفتم به منزل. از آنجا به راه آهن تلفن کرده و خط قزوین را گرفتم. پس از بررسی و پرسش از ایستگاهها، معلوم شد چند کامیون عمله که بیلهای خود را در دست داشتند به طرف تهران میآمدهاند و چون هوا تاریک بود، نمیشد درست تشخیص دهند، تصور کردهاند که قوای شوروی است که به طرف تهران میآید. لذا بلافاصله مطلب را به اعلیحضرت گزارش دادم تا از حرکت خودداری شود.»
این موضوع، نشانگر ترس و ضعف رضاخان در برابر دشمنان خارجی بود و گویای آن بود که رضاشاه از ضعف ارتش خود کاملا اطلاع داشت.
1- مرتضی نعمتی زرگران، »علت ناکامی مصدق در تحقق استراتژی کنترل ارتش توسط نهادهای غیرنظامی»، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره اول، زمستان1387، ص215.
2- نک: خسرو معتضد، ارتشبدها و حدیث تاریخ پهلوی به روایت ارتشبد فریدون جم و ارتشبد فتح الله مین باشیان، تهران، نشر زرین،1383.
3- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1379، جلد1، ص 77-76.
4- محمد نایب پور، تحولات ارتش از عهد قاجار تا پایان سلسله پهلوی، ماهنامه زمانه، شماره52، زمستان1385، صص13-10.
5- سيدمحمود عليزاده، نقش ارتش در پيروزي انقلاب اسلامي، روزنامه شرق، بیستم بهمن1392، ص1.
6- حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی، تهران، نشر نی،1374، ص276.
7- سید مصطفی تقوی، امنیت در دوره رضاشاه، تهران، موسسه تاریخ معاصر، 1389، ص132.
8- وحید سینائی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، تهران، انتشارات کویر،1384، ص 572.
9- مظفر شاهدی، چرا ارتش رضاشاه در برابر هجوم متفقین تنها چند ساعت دوام آورد، خبرگزاری مشرق، چهارم شهریور1395.
10- باقر عاقلی، رضاشاه و قشون متحد الشکل، تهران، نشر نامک، 1377، ص750.
11- محمد هاشمی تروجنی و حمید بصیرت منش، تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،1392،ص174.
12- حمید سبزواری، حال اهل درد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1387.
13- محمدجواد عظیمی، عملکرد ارتش رضاشاه، پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ، تهران، دانشگاه شهید بهشتی،1377، ص13.
14- سعیده لطیفیان، ارتش و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380، ص81.
15- احمد فاروقی و ژان لوروریه، ایران بر ضد شاه، ترجمهی مهدی نراقی، تهران، امیر کبیر،1358، ص28.
16- نک: محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا؛ به روایت اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1393.
17- «گزارش انگرت از ارتش ايران»، روزنامه دنياي اقتصاد، شماره 2351، نهم اردیبهشت1390، ص31.