پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نقش آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در نهضت اسلامی بیبدیل و بینظیر بود بطوری که وی حلقه وصل مبارزان انقلابی محسوب میشد و روابط بیت امام با دیگر مراجع و گروههای سیاسی را تنظیم میکرد.
خاطرات متعددی از ابعاد شخصیتی حاج آقا مصطفی خمینی در یادماندههای یاران امام مشاهده میشود. آنچه در ادامه میخوانید گوشهای از کتاب خاطرات مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی است که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
لبیک به حکم تحریم صادر شده توسط آیتالله خوئی
آیتالله طاهری خرمآبادی میگوید: بعد از دستگيرى حضرت امام در سال 1342، آقاى خويى در اعلاميه تندى، استفاده از امكانات دولتى همانند قند و شكر را تحريم كردند. اين نوعى مبارزه منفى بود كه آقاى خويى از مردم مىخواست. البته در آن زمان، مرجعيت بيشتر متوجه مرحوم آقاى حكيم بود و آقاى خويى هنوز به مرجعيت كامل نرسيده بود. مراجع ديگر چنين چيزى را نگفته بودند و تنها آقاى خويى بود كه استفاده از قند و شكر را تحريم كرد.
ممكن بود به دليل كم بودن تعداد مقلدان، اين حكم نفوذ و برد چندانى نداشته باشد. اما مرحوم حاج آقا مصطفى به اين حكم عمل كرد و هر كسى كه به منزل امام مىآمد، به جاى چايى و قندوشكر با سركه و شيره پذيرايى مىشد كه خود نوعى شربت بود كه نه قند دارد و نه شكر. اين جريان تا مدتها ادامه داشت. اين عمل آقا مصطفى، انعكاس وسيعى در سطح جامعه و در سطح حوزه علميه داشت. ايشان با اين عمل آقاى خويى را هم تقويت كرد.
ارتباط با امام
از طريق حاج آقا مصطفى
براساس خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی: پس از بازداشت حضرت امام، با حاج آقا مصطفى بيشتر ارتباط پيدا كرديم و زمانى كه حضرت
امام در تبعيد بودند و حاج آقا مصطفى هم به همراه ايشان بودند با نامه با ايشان ارتباط
برقرار مىكردم و بسيارى از مسائل نهضت را از طريق ايشان به حضرت امام اطلاع مىدادم.
يكى از مهمترين راههاى ارتباطى با حضرت
امام، حاج آقا مصطفى بود. بسيار اتفاق افتاد كه من به حاج آقا مصطفى نامه نوشتم و از
طريق زوار و مسافران، نامه را براى ايشان ارسال كردم و ايشان هم مطلب را با امام در
ميان گذاشت و جواب را براى ما ارسال كرد. احتمالا
ديگران هم كه مىخواستند با امام ارتباط برقرار كنند، از طريق حاج آقا مصطفى اين كار
را مىكردند. ايشان رابط بين مبارزان و امام بود و حتى غير انقلابيون هم اگر مىخواستند
مسائلى را با امام در ميان بگذارند، از طريق ايشان اقدام مىكردند. نامههاى زيادى
بين ما و ايشان رد و بدل شد .
همگامی سید مصطفی خمینی با مراجع نجف در مبارزه علیه رژیم بعث
آیتالله طاهری خرم آبادی نقل میکند: زمانى كه ايرانيان را در ابتداى دهه 50 از عراق اخراج مىكردند، مرحوم آقاى حكيم قصد داشتند، از اين عمل رژيم بعث عراق اعلام انزجار كنند. از طرف آقاى حكيم اعلام كردند كه مردم و علما در صحن مطهر جمع شوند. روزهاى آخر ماه صفر بود كه مردم و علما و فضلا در صحن مطهر اجتماع كردند و تمام صحن و ايوان پر از جمعيت شد. اينجانب نيز در آن ايام در نجف بودم و در آن جلسه حضور داشتم.
مرحوم آقاى حكيم بيانيهاى صادر كردند كه فرزندشان، آسيدمهدى حكيم كه بعدها به وسيله رژيم عراق به شهادت رسيد، آن را در ميان اجتماع قرائت كرد. مرحوم آقاى خويى و مرحوم حاج آقا مصطفى از كسانى بودند كه در آن جلسه شركت كرده بودند؛ البته شرايط اقتضا نمىكرد كه امام حاضر شوند؛ چون حضرت امام نسبت به رژیم عراق اجنبى محسوب مىشد و دولت عراق مىتوانست با كمترين بهانهاى با امام برخورد كند. به هر حال حاج آقا مصطفى هم در آن جلسه شركت كرده بود. حضور آقا مصطفى باعث شده بود تا مخالفان نتوانند شايعهپراكنى كنند كه بين علما و مراجع جدايى و اختلاف وجود دارد.
دلداری امام خمینی به اطرافیان در سوگ حاج آقا مصطفی
آیتالله طاهری خرمآبادی میگوید: نقل مىكنند وقتى خبر شهادت حاج آقا مصطفى را به حضرت امام مىدهند، ايشان بدون هيچ گريه و زارى، فقط "انالله و انا اليه راجعون" مىگويد و به دنبال كارهاى روزمرهشان مىروند. وقتى كه مىخواستند پيكر حاج آقا مصطفى را كالبد شكافى كنند، حضرت امام مانع از اين كار شدند. بعد هم جنازه را غسل دادند و براى طواف به كربلا بردند و در روز دوم هم جنازه را براى تدفين، از كربلا به نجف آوردند. امام هم در تشييع جنازه آقا مصطفى، همانند ديگر تشييع جنازهها، شركت كردند. نمىدانم كه امام تا كجا به استقبال جنازه رفتند ولى در تشييع بسيار معمولى و مانند بقيه عمل كردند؛ ايشان تا صحن، جنازه را تشييع مىكردند و سپس به منزل مىرفتند. ظاهراً نماز ميت را هم مرحوم آقاى خويى بر جنازه حاج آقا مصطفى خواندند.
در جلسات ختم هم امام مانند ساير جلسات ختم شركت مىكردند. نقل مىكنند در همان شب اول يا دوم دفن حاج آقا مصطفى بود كه امام بر سر قبرشان حاضر مىشوند، عدهاى از طلاب هم امام را همراهى مىكنند و به آنجا مىروند. وقتى نزديك قبر مىرسند: طلاب شروع به گريه مىكنند، اما حضرت امام مىفرمايند: «فاتحه بخوانيد، فاتحه بخوانيد» و به این شکل از گريه كردن طلاب و همراهان ممانعت مىكنند. بعد از فاتحهخوانى هم به صورت خيلى عادى به حرم مشرف مىشوند. صبر و استقامت و خويشتندارى امام بسيار عجيب بود. تسلط عجيبى بر نفس خود داشتند. اين مسائل براى افراد عادى قابل هضم نيست تا چه رسد كه بخواهند خودشان انجام دهند.