پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حبیبالله عسگر اولادی، از یاران و همراهان امام خمینی در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و از فعالان سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در 14 آبان 1392 درگذشت. وی خاطراتی خواندنی از دوران نهضت اسلامی، قیام 15 خرداد 1342، مبارزه با رژیم پهلوی در دهه 50، بازگشت رهبر نهضت اسلامی به کشور در بهمن 57، پیروزی انقلاب اسلامی و ... دارد.
یکی از خاطرات مرحوم عسگراولادی مربوط به دوران تبعید امام خمینی از ایران در 13 آبان 1343 است. در هنگامه تبعید امام به ترکیه که با واکنش مردم و علما هم مواجه شد، هیئتهای مؤتلفه اسلامی در قم و تهران نقشی محوری در جهتدهی و برنامهریزی برای مبارزات ایفا میکردند.
ماجرای پخش نسخه چاپی سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون
عسگراولادی که خود از بنیانگذاران هیئتهای موتلفه اسلامی بود، در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره تبعید امام خمینی در 13 آبان ماه 1343 میگوید: در 9 آبان 43 مؤتلفه اسلامی از امام خواستند اجازه بدهند که سخنرانی ایشان علیه کاپیتولاسیون [که در 4 آبان ایراد شده بود] را پیاده کرده و پیاده شدهاش را پخش کنند. امام اجازه دادند و پس از اینکه مطالب پیاده شد مقداری تصحیح فرموده و شب نهم آبان در کشور به خصوص در شهر تهران به صورت بسیار حسابشدهای توزیع شد.
صبح روز نهم پس از
پخش این بیانیه که پیاده شده سخنرانی حضرت امام در 4 آبان بود، رژیم دچار یک سرگیجه شد که
این قدرت یک مرجع تقلید است که یک شبه در سراسر کشور میتواند چنین گسترده عمل کند
و تبلیغ نماید.
رژیم پهلوی از این قدرت امام احساس خطر میکرد، برای همین از دهم تا دوازدهم آبان برنامهریزیهایی کردند تا اشتباهاتی را که در 15 خرداد انجام داده بودند و به ضررشان بود حذف کنند. این دفعه تصمیم گرفتند به شکل دیگری عمل کنند. بدین صورت که فقط شخص امام دستگیر و یکسره از قم به فرودگاه مهرآباد آورده و از آنجا به ترکیه تبعید کنند. امام از قم به فرودگاه آورده شدند، مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی (رضوان الله تعالی علیه) تماسهایی گرفتند و نیازهایی را که برای سفر احتمال میدادند تهیه کردند و از آنجا قبل از اینکه کسی مطلع بشود هواپیما به جانب ترکیه پرواز کرد.
هیچ شخصیتی در آن شب دستگیر
نشد، در روز هم هیچ خشونتی نبود و از شلیک به مردم خودداری کردند، منتها برنامه را
طوری تنظیم کردند که اطراف حوزههای علمیه و بازارها و به خصوص بازار تهران را، از
پشتبام گرفته تا درون سراها و انبارها را نیروهای فراوانی مستقر کردند و رؤسای
اتحادیههای صنفی را شبانه خواستند؛ اینها صبح همراه با مأموران در بازار قدم میزدند
و هر کس میآمد در مغازه را باز میکرد، دیگر اجازه بستن نمیدادند. چند حرکت هم
برای اعتصاب در بازار انجام شد و با انفجاراتی دستی بازار تعطیل میشد؛ اما همین
که این حرکت انجام میشد، بلافاصله مأموران به همراه رؤسای اتحادیهها، آنها را
که میشناختند و میدانستند صاحبان مغازه هستند وادار میکردند که مغازه را باز
کنند.
واکنشها به تبعید حضرت امام
در
چگونگی برپایی تظاهرات، با تمهیداتی که رژیم اندیشیده و نیروهای فراوانی که مستقر
کرده بود، نتیجه تظاهرات قابل پیشبینی نبود؛ به همین دلیل مؤتلفه اسلامی دچار یک
اختلاف شد. اختلاف این بود که شورای مرکزی به این نتیجه رسیده بود که ما هر حرکتی
داشته باشیم به نفع رژیم خواهد بود، یک تعدادی دستگیر خواهند شد و برخی شهید، بدین
شکل امكان حتى اعتصاب بازار هم وجود ندارد.
ولی نسل جوان مؤتلفه سرپیچی کردند و گفتند ما نمیتوانیم ساکت بمانیم، به همین خاطر حدود دو ساعت در بازار و خیابانهای اطراف بازار و حوزههای علمیه که در اطراف بود تظاهرات کردند ولی بعد از دو ساعت متوجه شدند که راه بسته است، زیرا رژیم به قدری حساب شده نیروها را جاسازی کرده بود که از هر کجا صدایی بر میآمد اینها مقابله میکردند.
بعد از ظهر آن روز مؤتلفه اسلامی که تا آن روز به نام هیئتهای مؤتلفه
سامان گرفته بود، برای اینکه بتواند یک اعتصاب و تظاهرات گستردهای بر پا کند در
جلسه شورای مرکزی راه را این چنین تشخیص داد که چند چیز را اعلام کنند: 1- نمازهای
جماعت تا اطلاع ثانوی تعطیل شود. 2- بازارها تا اطلاع ثانوی تعطیل شود. 3-
مقامات روحانیون را قانع کنیم تا برای مهاجرت مراجع به تهران
حرکتی کنند. این سه مسئله تا پایان شب اعلام شد.
نمازهای
جماعت در یک اعتصاب گستردهای تعطیل و بازار از روز 13 آبان یکسره بسته شد و هیئتهای دینی برای مدت
نامعلومی تعطیل گردید. بحثها شروع شد، روحانیت معظم در تهران، مدرسین معظم در قم
و ما هم که در خدمت مراجع و روحانیت بودیم، به یک توافق کلی نزدیک شدیم که از
مراجع درخواست کنیم به تهران تشریف بیاورند. آیتالله میلانی اعلام آمادگی فرمودند
که به تهران بیایند و یک اعلامیه شدیداللحنی هم دادند. از قم هم بعضی از آقایان
همچون آیتالله مرعشی نجفی و بعضی از فضلا اعلامیههایی دادند.
درست یک ماه از این قضیه گذشت، در آذرماه هیئتهای مؤتلفه تصمیم گرفتند در مسجد سید عزیزالله بازار که حوزه علمیه آیتالله خوانساری آنجا بود، برنامه داشته باشند و از خود ایشان هم دعوت شد تا سخنرانی کنند. بازار تعطیل شد و آیت الله خوانساری هم در این برنامه شرکت فرمودند، منتها رژیم یک نقشهای را طراحی کرد بدین شکل که روی سقف مسجد که شیروانی بود چند بشکه تعبیه کرده و وسط برنامه این بشکهها را از آن بالا رها کردند پایین که یک صدایی شبیه انفجاری شدید ایجاد شد. بر اثر این صدا جمعیت پراکنده شد، اما برادرانی که در لابه لای مردم بودند گفتند چیزی نیست و جو را آرام کردند و ادامه برنامه انجام شد.
در
انتهای مراسم هیئتهای مؤتلفه اسلامی قطعنامهای را صادر کردند که در آن آمده بود:
اصل برگزاری این مجلس دعا برای بازگشت مرجع تقلید است و ضمن اینکه بازگشت مرجع
تقلید و رفع اهانت نسبت به حوزه علمیه را میخواستند، پانزده روز به دولت مهلت
داده بود که اگر ظرف این مدت مرجع تقلید به کشور برنگردد ما برنامه مبارزه را از
مبارزه سیاسی به مبارزه حاد تبدیل خواهیم کرد. این قطعنامه برای همه مراجع تقلید،
همه بزرگان و حتی کارگزاران رژیم فرستاده شد.
عملکرد دارالتبلیغ در جهت انحراف مبارزه پس از تبعید امام
در این ایام که هم قم در فکر این بود که چه کار انجام بدهد و هم تهران، متأسفانه حرکت دارالتبليغ [مربوط به آیتالله سید کاظم شریعتمداری] مطرح شد و روزنهای شد برای اینکه رژیم پهلوی بتواند مقاصد سوء خود را انجام بدهد. تلاشهای رژیم در این خصوص قم را از یکپارچگی بیرون آورده بود و بزرگان هرچه تلاش میکردند یک حرکت جمعی در قم انجام شود میسر نبود.