پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مرحوم آیتالله محمد مؤمن عضو هیأت رئیسه دوره اول مجلس خبرگان رهبری در جلسه تاریخی 14 خرداد 68 بود. آیتالله مومن در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است درباره جلسه تعیین رهبری پس از رحلت امام(ره) میگوید: [روز 13 خرداد] هیأت رئیسه خبرگان، به من گفتند كه وضع امام روشن هست كه از بهبودش دیگر مأیوس هستیم، از خبرگان دعوت كنید كه فردا به تهران بیایند. منتهی نگو برای چی؟ همانجا از دفتر امام شروع به تماس گرفتن كردم... یك ساعتونیم به غروب روز سیزدهم چه كسانی كه در تهران بودند و چه كسانی که در شهرستانها بودند را دعوت كردم كه فردا ساعت 8 محل سابق مجلس شورای اسلامیجلسهای داریم. بیشتر از آن هم نگفتم چون بنا نبود كه قبل از آنكه حادثهای برای حضرت امام تحقق پیدا بكند چیزی بگوییم.
خبر رحلت امام
آیتالله مومن ادامه میدهد: مغرب بود. آنجا آمدیم نمازجماعتی بود كه علیالقاعده مرحوم آیتالله مشكینی امام جماعت شدند و نماز جماعت را خواندیم و نشسته بودیم و هنوز هم خبر از اینكه امام رضوانالله تعالی علیه از دنیا رفتند نبود اما همان وضعی كه گفتم در حال احتضار بود. خدا رحمت كند حاج احمد آقا را آمد و در جمعی كه نشسته بودیم اعلام كرد كه آقا از دنیا رفته این معلوم بود چه حالت ناراحتی بود و گریه و اضطرابی برای همه پیش آمد.
آغاز اجلاسیه خبرگان با حضور شخصیتهای مختلف
آیتالله مومن میگوید: جلسه محل سابق مجلس شورای اسلامی برگزار شد و در این جلسه چون میدانستند كه امام از دنیا رفته و مطالبی باید بازگو بشود اینجا از شخصیتهای كشوری هم دعوت شد شاید همه نمایندگان مجلس بودند مثلاً هیئت وزراء و نخستوزیر اینها بودند. در آن مجلس عدهای از بزرگان از علما كه در تهران خصوصاً ساكن بودند اینها در این مجلس بودند. مجلس پر بود.
امام فرموده بودند كه این وصیت نامه را بعد از اینكه من از دنیا رفتم احمد برای مردم بخواند و اگر كه احمد عذری داشت رئیسجمهور بخواند و اگر نه یكی از فقهای شورای نگهبان بخواند. بنا شد كه رئیسجمهور كه مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای است ایشان بخواند.
ظاهراً یك فتوكپی به دست آقای خامنهای رئیسجمهوری رسید. این خط به اصطلاح زیراكسی از آن بوده و عین آن را با فتوكپیاش را دادند به آقا بخواند. آقا مشغول شد به خواندن اما خواندن آن خط در این جمعی كه همه دلسوخته حضرت امام هستند خواندنش خیلی مشكل است. بالاخره آقای خامنهای بنا كرد خواندن و مكرّر اتفاق افتاد كه خود آقای خامنهای موقع خواندن خودش را كنترل كرد كه توانست بخواند و الّا گریه و غصه و هقهق گریهها و اینها خود آقای خامنهای را هم فرا میگرفت...
این جریان تا نزدیك ظهر طول كشید. تا به حال این جلسه، جلسه مقدمه مجلس خبرگان بود و خود مجلس خبرگان از طرف قانونی كه به تأیید حضرت امام (رحمةالله علیه) رسیده بود باید مخفی باشد و كسی حضور نداشته باشد و از این جهت ما از غیر اعضای خبرگان دعوت کردیم كه مجلس را ترك كنند كه ما بعدازظهر آن وظیفهای كه مربوط به مجلس خبرگان هست با حضور خود اعضای خبرگان آن را انجام بدهیم. لذا مردم را مرخص كردند و همه رفتند.
چگونگی انتخاب آیتالله خامنهای
آیتالله مومن مباحث مطرح شده پیرامون رهبری شورایی یا فردی را در جلسه خبرگان رهبری اینگونه روایت میکند: بحث بر این بود که برای رهبری كسی را تعیین كنیم یا شورایی باشد. یك مقدار بحث در این رابطه كردند و زیاد هم طول نكشید و بالاخره آقایان گفتند كه نه یك نفر را ما معرفی میكنیم. رأیگیری شد و رأی هم آورد...
بعد كه از این مسئله گذشتیم گفتند خوب این نفر كی باشد؟ راجع به اینكه آن نفر كی باشد آزاد بودند. افراد آقایان اعضای خبرگان اشخاصی را بعنوان اینكه او را به عنوان رهبر معرفی بكنیم صحبت میكردند حتی نسبت به بعضی از مراجع قم هم كه ایشان رهبر باشد صحبت شد. یادم هست كه بعضی از آقایان نسبت به مرحوم آیتالله گلپایگانی هم صحبت كردند كه ایشان را به عنوان رهبر معرفی كنیم. ولی بالاخره اسم حضرت آیتالله خامنهای آمد. اسم ایشان كه آمد راجع به این جهت كه آیا ایشان صلاحیت رهبری دارد یا ندارد صحبت شد. آنكه خیلی كمك كرد به اینكه ایشان پذیرفته بشود و زود رأی بیاورد مسئلهای بود كه از حضرت امام (رحمةاللهعلیه) نقل كردند. این قضیه یك شهادت روشنی شد از حضرت امام برای اینكه آقای خامنهای صلاحیت رهبری را دارد. این دیگر شهادت است برای اینكه ایشان تمام آنچه را كه لازم است رهبر داشته باشد به حسب شرع و قانون اساسی واجد هستند.
تا این حرف گفته شد آقای خامنهای عصبانی شد. اجازه گرفت كه بیاید صحبت كند. به ایشان اجازه دادند و بلند شد آمد پشت جایگاه و با عصبانیت صحبت كردند که من اصلاً نیستم. من نمیتوانم این كار را بكنم و انكار شدید كردند كه من نیستم. تمام شد رفتند سر جای خودشان نشستند. بعد مقابل حرف ایشان آقایان اعضای خبرگان آنهایی كه خودشان ارزشمند و شناخته شده بودند بلند شدند كه یعنی چه؟ شما صلاحیت دارید. آقای آذری من خوب یادم هست بلند شد و گفت نخیر آقای خامنهای شما صلاحیت دارید و وقتی ایشان گفت شما صلاحیت دارید و صحبت میكرد، آقای خامنهای از همان جای خودش بلند شد گفت اگر من ولی امر بشوم به حرفهای من و دستورات من خود تو گوش میدهی؟ آقای آذری گفت بله من وظیفه شرعی خودم میدانم، چرا گوش نكنم؟ واجب است من تبعیت بكنم.
انتخاب مجدد آیتالله خامنهای به رهبری پس از بازنگری قانون اساسی
آیتالله مومن که خود از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی بود ماجرای انتخاب مجدد آیتالله خامنهای در مرداد 68 را اینگونه روایت میکند: همان سال 1368 بعد از تشییع حضرت امام و مراسماتش، باز هم ما جلسات بازنگری قانون اساسی را ادامه دادیم تا تمام شد. آقای خامنهای هم به عنوان رهبر نظام دستور دادند كه مردم رأی بدهند. رأیگیری شد برای بازنگری كه در اصول مختلف قانون اساسی بوجود آمده بود و رأی هم خیلی زیاد و بالا آورد دیگر تمام شد.
من هم تابستان بود با خانواده یك چند روزی مشهد مشرف شده بودم. آنجا بودیم از تهران زنگ زدند که میخواهیم اجلاسیه خبرگان را تشكیل بدهیم. چرا میخواهیم یك اجلاسیهای برای خبرگان تشكیل بدهیم؟ اجلاسیه نمیخواهیم تازه برگزار شده گفتند:نه! چون ممكن است كه در ذهن بعضیها بیاید كه آن موقع كه آقای خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب كردند هنوز قانون اساسی ما این بوده كه باید مرجع انتخاب بشود از میان مراجع و این قانون جدید كه به تصویب مردم هم رسیده در این هست كه فقیه هم باشد بس است پس برای اینكه كسی بعد نگوید كه ما آن انتخابات را و آن رهبر را قبول نداریم خلاف قانون اساسی بوده، میخواهیم دوباره آقایان را جمع كنیم ببینیم نظرشان چیست؟ زود برگشتم تهران فوری جلسه تشكیل شد و مطلب مطرح شد و صحبتها شد و رأیگیری کردند و حالا به نظرم بیشتر از تعدادی كه آن موقع رأی دادند، رأی آورد. چون من هم عضو هیئت رئیسه بودم و شمردم و اینها را اعلام كردیم. دو مرتبه هم رأی دادند كه این شبهه هم برطرف شود.