پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- هادی اسفندیاری؛ حافظه تاریخی ملت ایران، دهه شصت را با ترورهای منافقین میشناسد. نسل امروز شاید دلهره و اضطراب ترورهای جلادان رجوی را نتواند به خوبی درک کند اما روایت دست اول از آن دوران میتواند فهم ما از شرایط سخت دهه شصت را به واقعیت نزدیکتر کند. اما غالب روایتها درباره دهه شصت معطوف به بحث مقابله با منافقین در تهران است؛ غافل از اینکه نیروهای مومن و انقلابی در جای جای این کشور حماسه قابل تحسینی را در پایان دادن به جولان مجاهدین ضد خلق، آفریدند.
سردار بهرام نوروزی از فرماندهان خوشنام نیروی انتظامی، کسی که کسی که در کرمانشاه، ایلام، کردستان، همدان، مشهد، بندرعباس، بوشهر، شیراز و زاهدان با منافقین مقابله کرده، در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مخاطرات دیروز را در بند خاطرات امروز آورد.
بخش دوم گفتگوی تفصیلی
سردار بهرام نوروزی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی را در ادامه میخوانید.
بسماللهالرحمنالرحیم. بعد از پیرزوی
انقلاب اسلامی سازمان مجاهدین خلق یکی از فعالترین گروهکهایی بود که به معارضه و
تقابل با انقلاب پرداخت. بطور مشخص سازمان در استانها و شهرستانها چه فعالیتهایی
داشت؟
سردار نوروزی: از ابتدای پیروزی انقلاب بلافاصله کمیتههای انقلاب
اسلامی، سپاه پاسداران (بعد از سه ماه) و بسیج (بعد از هشت ماه) تشکیل شد و در این
مقطع تا مسئولین کشور سر و سامانی بگیرند، فضای فرصتطلبی برای خیلی از گروهکها
به وجود آمد. در آن ایام وقتی استانداری کرمانشاه شروع به کار کرده بود متوجه شدیم
یک عده هر روز میآیند جلوی استانداری شعار میدهند: نان، کار، مسکن! که یک شعار
چپی هم هست. گروههای چریکهای فدایی خلق بودند ولی بعضا گروههای دیگری هم با
اینها همراه میشدند که بتوانند تجمعی را شکل بدهند. این حرکتها یک هدایت مرکزی
و یک هدایت استانی داشتند.
منافقین در فاز سیاسی یک دسته اقدامات جمعآوری اطلاعات
برای عملیات، جذب، نفوذ و شناسایی داشتند. اینها در دام سرویسهای اطلاعاتی
بیگانه بودند ولی خودشان نمیدانستند. در رأس چند نفری فقط مرتبط بودند. در واقع
به نوعی دنبال سهمخواهی بودند. لذا اینها مرتب روی عناصری که جذب کرده بودند کار
توجیهی میکردند. میگفتند هدف وسیله را توجیه میکند. از طرف دیگر نمیگذاشتند
افرادی که جذب شدند بیکار بمانند یعنی مرتب برای اینها تولید فعالیت و کار میکردند.
این
مسئله برای منافقین خیلی مهم بود که بتوانند مجموعهای از یک استان را مورد
شناسایی قرار دهند. اینها مقرهای رسمی و آشکاری داشتند که بتوانند جمعیت را نسبت
به خودشان جذب کنند. بیشتر سعی میکردند دانشجویان دختر و پسر را تحت تأثیر قرار
بدهند. نه اینکه بروند روی همه دانشجویان کار کنند. روی دانشجویانی که توانمندی
بالا یا قدرت جسارت یا تحرک بیشتری داشتند کار میکردند. در فاز سیاسی اقدامات
منافقین راهاندازی تشکیلات در استانها، میتینگهای هفتگی و روزانه، جذب عناصر
فعال دانشجویی، استفاده از سمپاتهای محلهای، منطقهای و مکانی، پخش شبنامهها و
... بود. البته از طرفی هم بچههای حزباللهی با اینها مقابله میکردند.
*** حکم
دستگیری بنیصدر توسط دادستان کرمانشاه ***
آیا این تشکیلات استانی در آشوبها هم نقش
داشتند؟
سردار نوروزی: گسترش
تشکیلات منافقین به وسلیه این گروهها بود یعنی پایگاههایشان را توسعه میدادند.
اگر مرکزیتشان کرمانشاه بود، ایلام و کردستان و همدان را هم راهاندازی میکردند.
حتما میدانید قبل از اینکه استانها از هم جدا بشوند به منطقه غرب کشور استان
پنجم میگفتند. استان پنجم کرمانشاه بود و بقیه تابع آن بودند. در فاز سیاسی همه این
منافقین یک خط مشی تبلیغی را پیش گرفته بودند و این موضوع برای آنها پوشش مناسبی
بود.
کمکم مسعود رجوی و ایادی او به بنیصدر نزدیک شدند. بحث
جنگ تحمیلی که شروع شد منافقین یک هالهای را در دور بنیصدر ایجاد کردند و بنیصدر
هم هر استانی که میآمد سخنرانی میکرد وقتی برمیگشت آنجا درگیری میشد. یکی از
این جریانات سخنرانی بنیصدر در ایلام بود. خبر به دادستان کرمانشاه رسید. آن موقع
دادستان آقای سعیدی بود ایشان حتی حاضر شد حکم دستگیری بنیصدر را بدهد که وقتی به
فرودگاه کرمانشاه رسیدند، او پرواز کرده بود و به تهران رفته بود.
از یک
طرف کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، از طرف دیگر منافقین فعالند و از طرف دیگر اطلاعات
پشت جبهه را با واسطههای مختلف به دشمن انتقال میدهند و جزء ستون پنجم دشمن قرار
گرفتند و از یک طرف به بنیصدر میگویند ما با توایم.
به کمک اطلاعاتی منافقین به رژیم صدام اشاره کردید، معمولا چه نوع اطلاعاتی را
به بعثیها میدادند؟
سردار نوروزی: اطلاعات اعزامها، اطلاعات مناطق مرزی ، اطلاعات سیستمها
و رادارهایی که داشتیم را در اختیار دشمن میگذاشتند. اینها بنا داشتند که اول
شناسایی کنند، وقتی اطلاعات را میگرفتند اصلاح میکردند. اطلاعات نهایی را به
دشمنان ما که در آن وقت دشمن مستقیم ما صدام بود و در پشت صحنه کشورهای غربی، شرقی
و اروپایی قرار داشتند، واگذار میکردند.
منافقین
در این دوران هنوز وارد فاز نظامی و ترور نشده بودند زیرا به بنیصدر امید داشتند.
بنیصدر را به عنوان یک الگو و امید قرار داده بودند و امید داشتند که در صورت
ترقی بنیصدر آنها هم پیشرفت خواهند کرد. تا اینکه بحث 14 اسفند 1359 دانشگاه
تهران شد و بینظمی که بنیصدر ایجاد کرد. درگیریهای بین منافقین و گروههای حزباللهی
شروع شد و تا 30 خرداد 1360 ادامه داشت.
روز 30 خرداد 1360 جزء یکی از روزهای بسیار مهمی
است که منافقین به پشتیبانی بنیصدر وارد فاز نظامی شدند و کشتار مردم را از تهران
شروع کردند که بتوانند بنیصدر را حاکم کنند. بعد از فرار بنیصدر و فرار سران
منافقین خط فاز نظامی آنها صادر شد. از مکانهای آشکار به خانههای تیمی نقل مکان
کردند و پنهان شدند. از زمانی که منافقین پنهان شدند فاز نظامی را در استانهای
مختلف اجرا کردند. اگر بخواهیم فاز نظامی آنها را بر اساس سیر تاریخی چینش کنیم
باید از 30 خرداد سال 60 شروع کنیم که در این روز تعداد زیادی از هموطنان را ترور
و شهید کردند.
منافقین
در فاصله بین فاز سیاسی و فاز نظامی و در مقطع شروع جنگ سلاحها را برای خود جمعآوری
کردند. از این مقطع با نفوذیها شناسایی ترورهای خود را انجام دادند.
با توجه به آنچه که گفته شد قاعدتا فرد عادی سیاسی در سازمان مهارت انجام این
ترورها را ندارد. این افراد از چه طریقی
با تاکتیکهای نظامی و روشهای انفجاری آشنا شدند؟
سردار نوروزی: آموزشهای نظامی که این افراد میآموختند به دو دسته خارجی
و داخلی تقسیم میشد. در یک پروندهای که چهل و دو نفر در رابطه با انفجار حرم
حضرت رضا(ع) نقشه کشیدند و اقدامات عملیات انفجاری را در تهران انجام میدادند؛ در
اعترافهایشان هست که افسر استخبارات عراق را به تهران آورده بودند و در خانهای
در شهرک غرب آنها را آموزش میداد و یا تعدادی از آنها میرفتند در خارج از کشور
آموزش میدیدند.
آیا اطلاعات تاریخی هم در این رابطه وجود دارد؟
سردار نوروزی: اطلاعات تاریخی در
اعترافات اینها هست که از کجا خط میگرفتند به عنوان مثال اعترافات کیانوری. یکی
از سرویسهای بیگانه چپ خط میگرفت، دیگری از آن جناح خط میگرفت. یک شخصی هم مثل
صدام از چپ و راست امکانات میگرفت ولی نشانشده دانشکده افسری مصر برای آمریکا بود.
منتها از این طرف در زمین شوروی هم بازی میکرد و از هر دوطرف امکانات میگرفت.
آنچه که مهم است این است که وقتی سرویسهای خارجی میبینندکه یک انقلابی به رهبری
امام خمینی(ره) شکل میگیرد و رژیم شاه را در وضعیت ضعف میبینند سناریوهایی
متوالی برای خود باتوجه به شرایط مطالعه و
طراحی میکنند.
الان شما ببینید ششم تیر آیتالله خامنهای را
ترور میکنند، هفتم تیر انفجار حزب جمهوری
اسلامی بود. ماه بعد هم ترور شهید رجایی و باهنر بود. آیا اینها کار سادهای هست؟
آیا کار چند سمپات هست؟ نه سمپاتها به سرویسها اطلاعات میدهند و تئوریسینها
پشت صحنه مینشینند و طراحی میکنند که چه باید کرد؟ کدامین افراد تأثیرگذار در
نظام جمهوری اسلامی را از سر راه برداندکه انقلاب اسلامی را ناکارآمد و مردم را
نامید کند.
شما ببینید این کشمیری منافق چند روز قبل از انفجار دفتر نخستوزیری با همان کیف همراه با خود شهید رجایی به بیت امام میرود، محافظین به او اجازه ورود نمیدهند و او قهر میکند و میگوید که من اصلا داخل نمیآیم و کیف را هم باز نمیکند. سادگی ما در آنجا باعث شد که کیف بیاید در دفتر نخستوزیری و آنجا را منفجر کند. آنها قصد داشتند امام را همانند کودتای نقاب (نوژه) مورد هدف قرار دهند. ما وقتی اینها را در کنار اعترافات اعضای کودتای نقاب قرار میدهیم میبینیم که این سرویسها از کجا سلاح توزیع کردهاند و به این نتیجه میرسیم که این سناریو صرفا کار منافقین داخلی نیست و بدون پشتیبانی خارجی امکان ندارد. سرویس خارجی به دنبال رسیدن به هدف خود هست. آنها (امریکا) یکبار در کودتای 28 مرداد 1332 تجربه کردهاند، امروز مرگ بر شاه میگفتند فردا مرگ بر مصدق. به فاصله یک روز ورق حکومت را عوض کردند. پس بنابراین آنها تجربه این کار را دارند.
این ترورها در دیگر شهرها چطور اتفاق افتاد؟
سردار نوروزی: منافقین تا زمان خلع و فرار بنیصدر از سرویسها خط میگرفتند
و بعد از عزل او مواردی را که شناسایی کرده بودند به ترتیب یکی پس از دیگری به
اجرا درآورند. پشت سر هم این ترورها بود. سراغ نمایندگان مجلس هم رفتند و بعد از
آن گفتند در استانها افرادی را داریم که دارند مردم را بسیج میکنند و مردم را
بااراده قوی وارد میدان میکنند، این افراد امامجمعهها بودند. تاریخ شهادت ائمه
جمعه را به یاد بیاورید و ببینیند چهطور شهید شدند، همانند همین اتفاق را هم در
عراق با شهادت شهید حکیم رقم زدند. پس از سرنگونی صدام، شهید حکیم را هم مانند
شهدای محراب ایران در نماز جمعه شهید کردند.
*** اهداف منافقین از ترور ائمه جمعه ***
امامجمعهها را در نماز جمعه شهید کردند.
قصدشان تنها کشتن امامجمعه نبوده است. آنها با این کار به دنبال یک کشتار
جمعی و انتشار خبر آن در سراسر جهان
بودند. چون عاملین ترور مزدور بودند بخاطر مزد بیشتر این شیوه را انتخاب میکردند.
شما تاریخ این وقایع را استخراج کنید و در کنار عملیاتهای جنگ قرار دهید. به این
نتیجه میرسید که یکی از اهداف اینها تضعیف پشت جبهه بود. هدف بعدی اینها در
ترور سران، ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود. ولی غافل از این بودند که شخصیتی مثل
شهید اشرفیاصفهانی با سن بالا، با محاسن سفید و با لباس نظامی بارها در جبهههای جنگ حضور داشته و چیزی برای
او بالاتر از شهادت نبوده است. منافقین فکر میکردند با ترور شهید اشرفیاصفهانی
مردم کرمانشاه را با خودشان همراه کنند اما غافل از اینکه عکس این موضوع رخ داد.
*** تشکیلات منافقین در غرب کشور ***
یک مقدار درباره ساز و کار تشکیلات منافقین در غرب کشور بفرمایید؟
سردار نوروزی: استان پنجم را قبل از پیروزی انقلاب کرمانشاهان میگفتند.
استان پنجم کردستان، همدان، ایلام و کرمانشاه را در بر میگرفت. مرکز استان پنجم
نیز کرمانشاه بود. منافقین برای استان پنجم شخصی به نام مرتضی قزی که از اهالی
سبزوار بود را به عنوان مسئول مشخص میکنند. او از دستنشاندههای مسعود رجوی بود،
در آن زمان در مقطع آخر سالهای دانشجویی خود قرار داشت و تلاش میکرد که در بخش
دانشجویی و دانشآموزی فعالیت خود را آغاز کند. بعد از شروع فعالیتش برای هر بخش
از استان یک مسئول تشکیلات گذاشته بود. این آقا مسئولان تشکیلاتی برای همدان،
کردستان و ایلام مشخص کرد و خودش هم در کرمانشاه مرکزیت تشکیلات استان را بر عهده
داشت و در فاز سیاسی و فاز نظامی مشابه استانهای دیگر فعالیت خود را شروع کرد.او با
یکی از دانشجویان دانشگاه کرمانشاه بنام مرضیه.ن ازدواج کرد. پدر مرضیه یکی از
متدینین کرمانشاه بود که ما را از کودکی با مسجد و منبر آشنا کرد. مرضیه با وجود
پدر متدینش در منجلاب منافقین اسیر شد و دختر عموی خودش را وارد این منجلاب کرد.
*** راهکارهای جذب نسل جوان توسط منافقین ***
از چه راهکارهایی برای جذب استفاده میکردند؟
سردار نوروزی: منافقین به واسطه
اینها افراد توانمند چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ علمی و با انگیزه را بعنوان
سمپات جذب کردند. این افراد وقتی دستگیر شدند در بین آنها دانشجویانی از شهرهای
دیگر مثل کرج ، زنجان، کرمانشاه و ... قرار داشتند، در بین اینها دانشآموزان
مقاطع مختلفی نیز دیده میشد. هرکس هم در خانواده خودش سعی میکرد فعالیتی داشته
باشد تا عناصر بیشتری را جذب نماید.
اینها
برای جذب نیروها یک ایراد جزئی در جمهوری اسلامی را مانند یک روزنه شناسایی میکردند
و تا جایی که میتوانستند آن را بزرگ میکردند. به عنوان مثال گنجشک را به اندازه
فیل نشان میدادند. این کار را در فاز سیاسی انجام میدادند. در فاز سیاسی اینها
عناصرشان را چینش کردند، مثلا یکی از همین عناصر دانشجوی دستگیر شده در مغازه کیف
و ساکفروشی فعالیت میکرد و کسی هم به او شک نکرده بود. شخص دیگری به اسم معزی
رفته بود یک مرغداری را گرفته بود و در پوشش پرورش مرغ، مقادیر زیادی سلاح و مهمات
را ذخیره کرده بود.
پس بنابراین منافقین برای رسیدن به اهدافشان چند کار را انجام میدادند. اول ایجاد مکانهای اقتصادی برای پشتیبانی. دوم ایجاد پوششهای مناسب برای استقرار عناصرشان که بتوانند ارتباطاتشان را در آنجا برقرار کنند. سوم تامین تجهیزات اعم از سلاح، مواد منفجره، مهمات و ... . چهارم مکانیابی؛ برای مصون بودن