پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله سید هاشم رسولی محلاتی، عضو بیت امام خمینی(ره)، نخستین رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و نماینده مردم تهران در دومین دوره مجلس خبرگان رهبری دارفانی را وداع گفت.
آن مرحوم در سالهاى اوليه دهه 40، از فعالان بيت امام در قم بود و در آنجا به رتق و فتق امور دفترى مبادرت داشت. اندك زمانى پس از تبعيد امام، در اثر فشارهاى فزاينده ساواك، مجبور به ترك قم و اقامت در تهران شد و در اين شهر به عنوان مدرس حوزه علميه چيذر و امام جماعت مسجد امامزاده قاسم شميران، مشغول فعاليت گردید. در اين دوره، ضمن اشتغال به كارهاى علمى، به منظور مشاركت در مبارزات سياسى، امامزاده قاسم را با هدايت خود تبديل به كانونى براى مخالفان مذهبى رژيم كرد. پس از بازگشت امام و پيروزى انقلاب اسلامى، مجددا همانند سالهاى اوليه دهه 40، در سلك ملازمان ايشان وارد شد و به رتق و فتق امور دفترى در اقامتگاه امام پرداخت؛ ضمن آنكه از جانب امام، به عنوان نماينده در بنياد مسكن انقلاب اسلامى هم معرفى شد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضمن تسلیت به مناسبت درگذشت آیتالله رسولی محلاتی، شمهای از زندگی، مبارزات و خاطرات وی را منتشر میکند.
گفتنی است آیتالله رسولی محلاتی در دوران حیات، خاطرات خود را در مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط کرده و این خاطرات در قالب کتاب منتشر شده است. آنچه در ادامه میآید، از همین خاطرات اخذ شده است.
تولد، کودکی و تحصیلات مقدماتی
سيد هاشم رسولى محلاتى در 28 رمضان 1348 قمرى، در محلات به دنیا آمد. نام مادرش ربابه محمدی است و پدرش سيد حسين رسولى محلاتى، از شاگردان مرحوم آيتالله حائرىيزدى، مؤسس حوزه علميه قم بود. جدّ پدرىاش، سيد عباس خزاقى، ساكن يكى از روستاهاى اطراف راوند كاشان به نام «خزاق» بود كه همراه كليه اعضاى خانواده، به محلات مهاجرت و در آنجا ساكن مىشود.
سيد هاشم درباره دوران کودکی خود چنین میگوید: « پدرم پس از ازدواج با مادرم، ايشان را به قم آورد و در آنجا ساكن شدند. چون مادرم تنها فرزند خانوادهاش بود، پدربزرگ و مادربزرگم، من را نزد خود در محلات نگه داشتند. من تا سن دوازده سالگى، در محلات، نزد آنها بودم و به مكتب مىرفتم و آنها علاقه شديدى به من داشتند.»
تا سن دوازده سالگى در محلات به مكتب مىرفت. به گفته خودش، مواد درسى آن دوره «همان عم جزءها و نصابهاى قديم بود.» در محلات مكتبى بود كه متصدى آن برادران مجد بودند. سید هاشم نزد ميرزا محمود مجد به مكتب مىرفت.
پس از آن در سن 12 سالگی رهسپار قم شد و در مدرسه باقريه، واقع در ضلع شمالى مدرسه فيضيه مشغول به تحصيل گردید. اين دوره مصادف با سالهاى آخر حكومت رضاخان بود. تا پايان كلاس ششم در اين مدرسه بود و سپس به خواست پدر بيرون آمد تا مسیری دیگر در پیش گیرد؛ مرحوم رسولی محلاتی در این رابطه میگوید: «چون پدرم علاقه شديدى داشت كه طلبه شوم، من هم طلبه شدم و ديگر دنبال تحصيلات جديد نرفتم، حتى تصديق كلاس ششم را هم نگرفتم؛ زيرا سنم كم بود و علىرغم اينكه نمرههاى من خيلى خوب بود و شاگرد ممتاز كلاس بودم، تصديق ششم به من ندادند.» لذا در حالى كه پانزده سال بيشتر نداشت، درس طلبگى را آغاز كرد و طولی نکشید که هممباحثهای چون حاج آقا مصطفى خمينى پیدا کرد.
وی در قم قسمتى از سيوطى و معالم را نزد پدرش آموخت؛ قسمت عمده مطول را نزد آيتالله مطهرى یاد گرفت و قسمت عمدهاى از شرح لمعه را نزد مرحوم آقا شيخ اسدالله اصفهانى آموخت. وی همچنین قسمتى از مكاسب را نزد مرحوم آيتالله گلپايگانى خواند و بخش عمدهاى از رسايل و قوانين را هم نزد مرحوم آقا شيخ عبدالجواد اصفهانى تلمذ کرد. پس از آنكه وارد درس خارج شد، بيش از پنج سال در محضر مرحوم آيتالله بروجردى تلمذ كرد و بعد از درگذشت ایشان، به عنوان نخستین شاگردان امام خمینی، بر سر درس ایشان حاضر شد.
آثار و تالیفات
آیتالله رسولی محلاتی، آثار قلمى زيادى در موضوعات تفسير، حديث و تاريخ اعم از ترجمه، تحشيه و تأليف دارد كه شايد مجموعا تعدادشان به 100 جلد برسد که از آن جمله میتوان به تصحيح «مناقب ابن شهر آشوب»، تصحيح كتاب «دارالسلام»، تصحيح «مجمعالبيان»، تصحيح «تفسير نورالثقلين» شيخ عبدالعلى هويزى در پنج جلد، تصحيح «تفسير عياشى» در دو جلد، تصحيح «كشفالغُمّه»، تصحيح ده جلد از كتاب «مرآت العقول» علامه مجلسى، ترجمه قسمتى از اصول و روضه كافى، ترجمه دو جلد از «تفسير مجمعالبيان»، ترجمه ارشاد شيخمفيد، ترجمه «مقاتلالطالبيين» ابوالفرج اصفهانى و ... اشاره کرد.
در ادامه، خاطرات آیتالله سیدهاشم رسولی محلاتی از دهه 30 و دوران مبارزات نهضت اسلامی از نظر میگذرد.
تلاش امام خمینی برای جلوگیری از اعدام نواب
آیتالله رسولی محلاتی که سابقه دوستی و آشنایی با شهید نواب صفوی را داشت، درباره روزهای پر التهاب محکومیت وی، و تلاش امام خمینی برای ممانعت از اعدام نواب میگوید: «وقتى شهيد نواب و ساير همرزمانش توسط رژيم شاه دستگير شدند، امام(ره) تلاش زيادى براى آزادى آنها مصروف داشتند. حتى به خاطر دارم كه ايشان نامهاى به صدرالأشراف محلاتى نوشتند تا با توجه به نفوذى كه او در دربار دارد، تلاش كنند تا نواب و ساير همرزمان در بندش، اعدام نشوند.
صدرالأشراف شخصى بود كه در اوايل زندگى، طلبه بوده و سپس وارد دستگاه دولتى شده بود. او تا آخر عمر ريش مىگذاشت و ظاهرش مذهبى بود. معروف بود كه از افراد مذهبى دستگاه شاهنشاهى است. با علما و روحانيون رفت و آمد داشت و در زمان رضاشاه هم شنيدم كه صدرالاشراف در برخى موارد، رابط رضاشاه با آيتالله شيخ عبدالكريم حائرى بود.
با توجه به اين ويژگى بود كه حضرت امام هم در راستاى تلاش براى جلوگيرى از اعدام اعضاى دستگير شده فدائيان اسلام، ترجيح دادند به وى نامهاى بنويسند تا شاه را متقاعد به انصراف از اجراى حكم اعدام كنند.... اما متأسفانه اينگونه تلاشها به ثمر ننشست و نواب و يارانش اعدام شدند.»
تا جايى ايستادهام كه آقايان من را تكفير كنند!
مرحوم آیتالله رسولی محلاتی با اشاره به شهامت امام خمینی، درباره آغاز مبارزات ایشان در دهه 40 میگوید: «با مطرح شدن بحث انقلاب سفيد شاه، همه آقايان ]مراجع[ در واكنش، اعلاميههايى صادر كردند؛ اما بتدريج به عناوين مختلف عذر آوردند و عقبنشينى كردند. تنها امام بود كه به صورت محكم و جدى ايستادند و اعلاميه بسيار تندى صادر كردند.
در همين برهه، روزى، همراه عدهاى از دوستان، در منزل امام بودم. يادم هست شخصى آمد و به امام گفت: «آقايان ]مراجع[ با شما نيستند؛ آنها يكى يكى عقب مىكشند؛ حتى شنيده شده كه آقايان مىخواهند عليه شما و تندروىهاى شما اعلاميه صادر كنند، بنابراين شما به اين فكر نباشيد كه آنها تا آخر راه با شما هستند؛ شما بايد اين فكر را هم بكنيد كه ممكن است آقايان شما را تنها بگذارند.» امام در پاسخ به طور خيلى جدى فرمودند: «من تا جايى ايستادهام كه آقايان من را تكفير كنند.» اين سخن امام شايع شد و به گوش مراجع نيز رسيد. اينگونه سخنان امام، بسيار قاطعانه و جدى بود. بعدها هم معلوم شد كه تنها كسى كه به قول خودشان تا آخر ايستادند، ايشان بودند.»
حضوردر بیت امام
آیتالله رسولی محلاتی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در بیت امام حاضر بود و خاطراتی خواندنی از آن روزها دارد. وی میگوید: «بيت امام پيوسته محل آمد و شد شاگردان ايشان بود. من هم به عنوان يكى از شاگردان ايشان از اين قاعده مستثنى نبودم. بخصوص پس از آزادى امام، ارتباط من با بيت گستردهتر شد، به طورى كه اكثر اوقات فراغت خود را در آنجا سپرى مىكردم. چون رفت و آمدها خيلى زياد شده بود و نياز بود كه ما آنجا باشيم.
تا قبل از آن زمان، امام كليه كارهاى بيت را خودشان انجام مىدادند؛ يعنى كارهاى نوشتنى، اعلاميهها، جواب استفتائات و نامهها را خودشان به تنهايى انجام مىدادند. به راستى امام خيلى پر كار بودند و گذشته از اين، مايل نبودند اسباب زحمت ديگران شوند. حتى كارهايشان را به مرحوم حاج آقا مصطفى، كه شخصى كاردان بود، ارجاع نمىدادند، اما پس از آزادى امام از زندان و برگشتن ايشان به قم، شرايط جديدى پديد آمد و امور بيت خيلى گسترده شد، به نحوى كه ديگر نمىتوانستند خودشان به تنهايى كليهى امور را اداره كنند. ديد و بازديدها افزايش محسوسى پيدا كرده بود، هر روز شاهد بوديم كه مردم و علما با چند اتوبوس از شهرستانهاى دور و نزديك به ديدار امام مىآمدند. مرتب اتاقها پر و خالى مىشد. گروهى مىآمدند و گروهى مىرفتند. اين شرايط باعث شد تا امام به اين فكر باشند تا براى انجام كارهايشان از ديگران كمك بگيرند.»
طبق خاطرات رسولی محلاتی «كارهاى بيت به سه بخش تقسيم شد. به خاطر اينكه بنده انشاء و خط خوبى داشتم و اين مورد پسند امام هم بود، نوشتن جواب نامهها، استفتائات و صدور قبوض، همگى به عهدهى من گذاشته شد. بخش مربوط به دخل و خرج، حسابدارى و تداركات را آقاى سيد محمد ورامينى عهدهدار گرديد و بالاخره مديريت بخش پذيرايى از مهمانها و برنامههاى ديد و بازديد امام را نيز آقاى شيخ حسن صانعى پذيرفت. بدين ترتيب كل كار بيت امام، بين ما سه نفر تقسيم شد و يك اتاق كارى هم در گوشهاى از خانهى امام به ما دادند. كار من خيلى سنگين بود. نوشتن كليه نامهها، اجازات، جواب استفتائات و مسائل شرعى، ارائه قبوض وجوهات وارده و ثبت تاريخ ورود و خروج كليه نامهها در دفتر مخصوص، به عهدهى من بود.»
اداره بيت امام پس از تبعيد ايشان
بعد از تبعید امام خمینی از ایران، آیتالله رسولی محلاتی همچنان در بیت امام فعال بود و گاهی نیز برای دیدار با ایشان به عراق میرفت. وی در این باره میگوید: «تا زمانى كه امام در قم بود، مردم و علمايى كه با بيت در ارتباط بودند، بدون هيچ گونه دغدغه و نگرانى آمد و رفت مىكردند و وجوهات خود را مستقيمآ پرداخت مىكردند. چون رفت و آمدها بسيار زياد بود، مأموران رژيم قادر نبودند همه را كنترل كنند، لذا مراجعين تحت تعقيب قرار نمىگرفتند؛ اما بعد از تبعيد امام به تركيه، كار كسانى كه مىخواستند به بيت مراجعه كنند مشكل شد، چون رفت و آمدها بشدت از سوى رژيم كنترل مىشد.
تلاش ما در بيت، پيوسته بر اين اساس بود كه شهريههاى امام قطع نشود. در مقابل، رژيم مىخواست شهريههاى امام قطع شود تا بدين ترتيب نام ايشان كمتر بر سَرِ زبانها باشد. كليه علاقمندان امام، اعم از تجار و طلاب، كه بر اين مطلب واقف بودند و مقدارى شجاعت و حرّيت بيشترى داشتند، علىرغم اينكه گاهى تحت تعقيب قرار مىگرفتند، پيوسته وجوهات شرعى خود را به بيت پرداخت مىكردند. ازجمله اينها آقايان تجار، حاج آقا عباس نوشادى، حاج آقا حسين كاشانى و حاج آقا يراقى بودند كه وجوهات شرعى قابل ملاحظهاى به بيت امام پرداخت مىكردند. ما هم علاقه داشتيم كه وجوهات اينها را سر موعد بگيريم تا اينكه خللى در پرداخت شهريهها پيش نيايد.»
وی ادامه میدهد: «در كليه اين مراحل، بسيار با احتياط كار مىكرديم تا احيانا مشكلى براى كسى پيش نيايد. دفتر مخصوصى داشتيم و در آن فهرست اسامى كسانى كه وجوهات شرعى به امام مىپرداختند، ثبت شده بود. اين دفتر ازجملهى اسرار محسوب مىشد و جاى آن هم بسيار أمن بود؛ هر از چند گاهى، جاى آن را عوض مىكرديم تا مبادا لو برود.»
همراه با امام در كربلا
آیتالله رسولی محلاتی با اشاره به سفر خود به عراق برای دیدار با امام خمینی در ایام تبعید ایشان میگوید: «در كربلا يك تاجر كويتى كه از علاقهمندان به امام بود، منزلى در اختيار ايشان قرار داده بود و امام در آن اقامت گزيده بودند. به كربلا كه رسيديم به همين خانه رفتيم. وقتى وارد شديم. امام در بيرونى [حياط] بودند و از ديدن ما خيلى خوشحال شدند، چون مدتى بود كه از قم خبرى نداشتند، ما را به اتاق خصوصى خود دعوت كردند. ما هم رفتيم و نشستيم و اخبار و تحولات قم را تا جايى كه حافظهمان يارى مىكرد، برايشان تشريح كرديم. سپس مُهر امام را تقديمشان كرديم. چيزى كه احساس كرديم ايشان به آن نياز شديدى دارند تا قبوض و نامههايشان را مُهر كنند. چند عدد نامه هم بود كه مرحوم آقاى اشراقى در آنها وضعيت بيت قم و شهريهها و مسائل خانوادگى را تشريح كردهبود. اين نامهها را هم به همراه نامه توليت آستان حضرت معصومه(س) تقديم كرديم و سپس از اتاق بيرون آمديم.»
در دفتر امام در قم
با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام خمینی به کشور، آیتالله رسولی محلاتی همچنان در دفتر امام انجام وظیفه میکرد و خاطراتی از آن روزها دارد. وی در بخشی از خاطراتش میگوید: «...حجم كارهاى ما در دفتر بيت بسيار زياد بود و هر روز نيز بر ميزان آن افزوده مىشد. نوشتن استفتائات، اخذ پول، صدور قبوض، تنظيم و ارسال روزانهى سيصد تا چهارصد نامه، فرصت و نيروى زيادى را مىطلبيد. به همين خاطر حدود 15 نفر نيروى جديد در آنجا به كار گرفتيم. با اين حال، گاهى تا ساعت يك بعد از نيمهشب، در دفتر كار مىكردم تا كارها را سازماندهى و روزآمد كنم.»
درخواست دانشآموزان آمریکایی از امام خمینی
به گفته مرحوم رسولی محلاتی، نامههای فراوانی به دفتر امام وصول میشد که برخی داخلی و برخی خارجی بود. او میگوید: «غير از نامههاى داخلى، از خارج كشور نيز نامههايى به جماران ارسال مىشد. به خاطر دارم كه يك روز، عدهاى از دانشآموزان ايالت اركانزاس آمريكا نامهاى به همراه يك جفت جوراب سفيد زيبا فرستاده بودند. آنها به امام نوشته بودند ما در مدرسهمان موزهاى داريم كه در آن كلكسيونى از هداياى يادگارى بزرگان دنيا را جمعآورى كردهايم، لذا مىخواهيم يكى از لباسهايى را كه شما پوشيده و به تن كردهايد، براى ما بفرستيد تا در آن موزه نگهدارى كنيم.
من اين نامه را خدمت امام تقديم كردم. ايشان آن را خواندند و چند روز بعد جوابش را هم دادند. يكى از كتابهاى كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، تحت عنوان كلمات قصار حضرت پيامبر اكرم(ص) را به همراه يك پيراهن براى ارسال انتخاب كرده بودند. در نامهاى هم كه براى دانشآموزان نوشته بودند چندين بار لفظ «عزيزان من» را به كار برده بودند... تلويزيون ان.بى.سى آمريكا، چندين بار جواب نامه و پيراهن ارسالى امام را نشان داد.»