پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از دستگیری و تبعید امام خمینی در
آبان 1343 فعالیتهای مبارزان انقلابی به سختی پیش میرفت. اما طولی نکشید تا
نیروهای مذهبی اجتماع و سازماندهی خود را بازسازی کرده و دست به اقدامات سیاسی
زدند.
نیمه
شعبان سال 1343 فرصت مناسبی برای انقلابیون به ویژه وعاظ و سخنوران به وجود آمد تا
از این طریق به احیای نام امام خمینی بپردازند، اما این حرکت با حساسیت ویژه رژیم
پهلوی و شدت عمل عمال آن رژیم روبرو شد.
*** فعالیت انقلابیون برای حفظ
نام امام خمینی در نیمه شعبان ***
***شکنجه سید هفتاد ساله به
جرم صلوات برای سلامتی امام***
شهید مقدسیان همراه من بود كه دستگیر شده بود. ایشان هم میگفت: من در یك منزلی، مجلس كوچكی بوده، اسم امام را بردم و دستگیر شدم. یك سیدی را از قم دستگیر كرده بودند. سید پیرمرد هفتاد سالهای بود كه در مجلس ختمی از این جزوههای قرآن پخش میكرد و آن روز گفته بود یك صلواتی برای امام بفرستید. دستگیرش كرده بودند و پنجاه ضربه شلاق به او زده بودند، و بعد هم یك ماه در انفرادی نگه داشتند. بعد از یك ماه كه از انفرادی بیرون آمده بود، هنوز جای شلاقها خوب نشده بود. آنها راجع به بردن نام امام چنین خشونتی به خرج میدادند و حساسیت داشتند.
***شیرینی تبرکی شهید محلاتی
در زندان ***
فضلالله
فرخ در بخش دیگری از خاطرات خود با اشاره به اولین دستگیریاش در نیمه شعبان سال
43 میگوید: بعد از یک شبانهروز که ما را در مسیرهای مختلف معطل کردند، بالاخره
شب ما را به قزلقلعه بردند. نیمهشب بود كه وارد قزل قلعه شدیم. ساعت از
12 شب گذشته بود. اولین كسی كه از بند بیرون آمد و از ما استقبال كرد و به
ما خوشامد گفت، شهید محلاتی بود كه ایشان در زندان بود. بعد ایشان رفت یك
جعبه زولبیا آورد و جلوی ما گذاشت. حتی به سربازها تعارف كرد ولی آنها برنمیداشتند.
گفت: «بخورید اینها تبرك است، اینها متعلق به آیتالله خمینی است». بعد ما
پرسیدیم «چطور؟» گفتند: «حاج آقا مصطفی اینجا در زندان است، در بند انفرادی
است.» چون ایشان بعد از دستگیری امام، در قم و در صحن صحبت كرده بود و
مسائل دستگیری امام را گفته بود، به همین دلیل ایشان را هم دستگیر كرده
بودند.
شبی
که وارد زندان شدیم شب یلدا بود؛ به عبارتی اول دی 1343. البته مرا به بند عمومی
بردند كه با آقایانِ روحانیون بودم. چهارده نفر آن شب بهخاطر این قضیه
دستگیر شده بودند؛ از جمله آقای کنی که یکی از علمای شهر ری هستند. سیدی به نام
روحانی و سیدی به نام شجاعی ـ غیر از این شجاعی معروف ـ و آقای مقدسیان که با من از کلانتری 13 تا خودِ زندان قزل قلعه
بود و حاج آقا شیخ علیاصغر مروارید. من حدود یک هفته در زندان بودم و به خاطر اینکه
اولین بار بود که دستگیر شده بودم، قبل از ماه رمضان آزاد شدم.