خبرگزاری يونايتدپرس به دنبال اين جريانات فوق گزارش داد: «سقوط چهار روزه حکومت قوامالسلطنه نشان داد که ديگر ممکن نيست يک نهضت سياسی - ملی در خاورميانه که از طرف سازمانهای مذهبی تقويت میشود در هم شکسته شود».
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قیام 30 تیر 1331 یکی از مهمترین وقایع دهه سی و نهضت ملی نفت است که عبرتهای تاریخی زیادی دارد. روایت شاهدان عینی گویای نقش کلیدی و منحصربفرد آیتالله کاشانی به عنوان رهبر سیاسی مذهبی مردم است.
در همین زمینه در کتاب خاطرات حسن گرامی (یکی از نزدیکترین افراد به آیتالله کاشانی) که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است به تفصیل به زمینهها و پیامدهای قیام سی تیر پرداخته شده است.
حسن گرامی میگوید: آیتالله کاشانی در اين موقع در منزل ما تشريف داشتند و مردم را به قيام برای بازگشت مجدد دکتر مصدق به قدرت و نخست وزيری، به صحنه مبارزات دعوت میکردند در 26 تير ماه 1331 وقتی استعفا اعلام شد آيتالله کاشانی از وزير دربار خواست که به منزل ما بيايند و ايشان آمدند و با آيتالله مذاکره کردند آيتالله شديداً به اين امر اعتراض کردند در همان موقع مطرح کردند که من نمیگذارم قوام السلطنه سرکار باشد و دکتر مصدق خانه نشين شود. شايد خود دکتر مصدق هم تمايل داشته باشد که با وجاهت ملی کنار برود، ولی اين کاری است که بايد خود دکتر مصدق تمام بکند.
*** وعدههای مزورانه دربار ***
البته در روز اول و دوم، دربار خيلی تلاش داشت که نظر آيتالله را جلب کند تصميم داشتند با تهديد و تحبيب از حرکت اعتراضی آيتالله کاشانی جلوگيری کنند، حتی قوامالسلطنه از طريق ارسنجابی پيشنهاد کرد که انتخاب شش وزير خودش را در اختيار آيتالله کاشانی بگذارد تا آيتالله کاشانی با نخستوزيری قوام موافقت کنند و همچنين قوام قول داد کار نفت را مطابق نظر ايشان به پايان برساند. بديهی است که اين مساله واقعيت نداشت و نمیتوانست چيزی را تغيير بدهد. آيتالله کاشانی در 29 تير برای اتمام حجت به آقای علاء نامهای به این مضمون نوشتند: «جناب آقای علاء ديروز بعد از شما آقای ارسنجانی از جانب قوامالسلطنه آمد و گفت به شرط سکوت قوام انتخاب شش وزير را در اختيار من گذارد و همانطور که حضوراً عرض کردم به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرمايید دهانه تير انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. در انتظار اقدامات مجدانه شما هستم .والسلام»
*** اقدامات قوام در مقابل آیتالله ***
در جواب اين نامه قوامالسلطنه اعلاميه معروفی صادر کرد. به اين مضمون که کشتیبان را سياستی ديگر است، به همان اندازه که از عوام فريبی در امور سياسی بيزارم در مسائل مذهبی هم از ريا و سالوس منزجرم. به عموم اظهار میکنم که دوره عصيان سپری شده، روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسيده، قوامالسلطنه پس از اين اعلاميه به محاصره منزل بنده که آيتالله در آنجا تشريف داشتند، اقدام کرد. در آن موقع منزل ما در دروازه شميران بين خيابان مازندران و گرگان بود. طبق دستور قوام مامورين شهربانی و مامورين اطلاعات به انضمام تانکهايی که دو طرف خيابان را پر کرده بودند تا از اين طريق بين مردمی که به دعوت آيتالله در خانه ما تجمع میکردند ايجاد وحشت کنند و آنها نتوانند در اين جا حضور پيدا کنند.
به خاطر دارم که در اين چهار روز از تمام شهرها به خانه ما تلفن میکردند و با اينکه ما در منزل دو خط تلفن داشتيم تلفنها 24 ساعت مشغول بود و از همه جا اعلام همبستگی میکردند و به دستور آيتالله من خودم جواب تلفنها را میدادم و فرمايشات ايشان را به مردم منتقل میکردم و اين تلفن ها بعداً زياد شد و افراد ديگر هم بودند که مردم را راهنمائی میکردند وناگفته نماند قوام که يک بار در سال 1325 آقای کاشانی را توقيف کرد و توانسته بود چند روزی به حکومت خودش ادامه بدهد، در اين موقع هم دستور توقيف و دستگيری آقای کاشانی را داد. در يادداشتهای دکتر ارسنجانی آمده است: قوام السلطنه به من گفت دستور بده که سيدابوالقاسم کاشانی را شهربانی توقيف کند ولی ديدم سرلشکر کمال رئيس شهربانی در اجرای دستور دست به دست میکند ولی به قوام گفتم دستور دادم و امروز او را توقيف خواهند کرد شما خواهيد ديد چه تاثيری در اوضاع دارد.
*** مصاحبه قوامبرانداز ***
آيتالله کاشانی در واکنش به دستور توقيفش اعلاميهای را به این مضمون برای ارتشیان صادر کردند: «سربازان عزيز! شما گرامی ترين فرزندان و عزيزترين افراد کشوريد و اين عزت شما در گرو خدمت صادقانه شما به مملکت و دين است و هر قدر استقلال بيشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد شد.
آيتالله کاشانی در 29 تير در حالی که کاميونهای حامل سربازان سراسر خيابانهای محل سکونت آيتالله کاشانی را تصرف کرده بود در مصاحبه با خبرنگاران داخلی که به «مصاحبه قوام برانداز» مشهور شد، در پاسخ به يکی از خبرنگاران که سؤال کرد اگر قوام نرود حضرت آيتالله چه تصميمی میگيرند، تاکيد کردند به خدای لايزال اگر قوام نرود اعلام جهاد میکنم و خود کفن پوشيده و با ملت در پيکار شرکت میکنم. آيتالله گفتند دکتر مصدق بالاختيار استعفا ندادند؛ ایشان کنار رفت چون دید وضعيت طوری است که نمیتواند با اختيار حکومت کند.
*** روایت روز 30 تیر ***
در روز 30 تير آنچه که من شاهد بودم، اين بود که کشتهها در سمت بهارستان بود و جاهائی که اجتماعات مردم زياد بود، تيراندازی شديد به سمت مردم بود. خاطرم هست که من رفته بودم دنبال دکتر بقائی تا ايشان را از دفتر حزب زحمتکشان ملت ايران که درخيابان نزديک مجلس بود ببرم منزل خدمت آقا، در همان جا تير اندازی شد و يک نفر هم کشته شد و مامورين هم به توقيف اشخاص مشغول بودند، به سمت من آمدند که مرا بگيرند، من پهلوی دکتر بقائی بودم . دکتر بقائی به من گفت: «دامن من را بگير». ايشان از پله بالا رفتند و من دنبال ايشان بالا رفتم، چون دکتر بقائی نماينده مجلس بود ونمیتوانستند ايشان را دستگير کنند ومن هم دست ايشان را گرفتم تا فکر کنند که من هم از دوستان ايشان هستم، بعداً افراد حزب نردبان گذاشتند و دکتر بقائی از نردبان بالا رفت و روی ديوار با رنگ روغنی نوشت که اينجا منزل دکتر بقائی نماينده مجلس شورای ملی است و آن چون در اين صورت نمیتوانستند داخل دفتر بشوند برای اينکه ماموران درصدد بودند که ازطريق نردبان وارد دفتر حزب شوند وآن را تصرف کنند.
بعد از اين ماجرا با هم آمديم سوار اتومبيل شديم و به سمت خانه آمديم، به چهار راه مخبرالدوله که رسيديم در آنجا يک مرتبه در جلوی ماشين ايست داده و آمدند و بعد از اين که هم دکتر و هم بنده را شناختند، اجازه دادند که برويم. در اين روز در تمام نقاط تيراندازی و کشتار ادامه داشت هيچ رحمی هم نمیکردند يعنی قوام دستور داده بود که کار را يکسره کنند. ولی مردم همه تحريک شده بودند فکر میکنم حتی اگر آيتالله کاشانی هم از مردم میخواست که به خانههايشان برگردند امکان نداشت. چون شرايط ديگر از حالت عادی شده بود.
*** تعبیر جالب یونایتدپرس از قیام 30 تیر ***
در قيام 30 تير فعاليت فرستادگان آيتالله کاشانی به مراکز استانها نقش بسزائی درموفقيت 30 تير داشت. در ساعت 5:30 بعد از ظهر 30 تير زمانی که خبر برکناری قوام السلطنه و زمامداری حتمی دکتر مصدق از جانب آيتالله کاشانی توسط فرزندانشان در ميدان بهارستان به اطلاع مردم رسيد يکی از شکوهمندترين و پرهيجانترين صحنههای تاريخ ملت روی داد. مردم وکلای ملی خود را که از عمارت مجلس آمده بودند سردست بلند کرده بودند و غريو شادی به آسمان میرسيد. اين شعف و خوشی هنگامی که خبر موفقيت ايران در دادگاه بينالمللی لاهه به گوش مردم رسيد، صد چندان شد. خبرگزاری يونايتدپرس به دنبال اين جريانات فوق گزارش داد:سقوط چهار روزه حکومت قوامالسلطنه نشان داد که ديگر ممکن نيست يک نهضت سياسی - ملی در خاورميانه که از طرف سازمانهای مذهبی تقويت میشود در هم شکسته شود.
*** وقتی دربار به پای آیتالله کاشانی افتاد ***
اين خبر به تجمع خودجوش مردم و دادن شعارهای تند عليه دربار منجر شد بطوريکه موجب وحشت دربار گرديد. آقای علاء که در روز 29 تير ماه حتی به تلفنهای آقای کاشانی جواب نمیداد در 30 تير ماه سراسيمه به نزديک ايشان آمد و عاجزانه تقاضا کرد که آيتالله کاشانی جلوی حرکت مردم که به طرف دربار راه افتادهاند را بگيرند، آيتالله کاشانی هم در جواب اظهار داشتند: «روزی که من اتمام حجت کردم توجه نکرديد اکنون چگونه میتوانم جلوی مردمی که فداکاری کرده و فرزندانشان جانشان را از دست دادهاند بگيرم. بالاخره با سماجت و تنها به دستور آيتالله، فرزندان ايشان و افرادی که مورد آشنای اجتماعات بودند که خود من هم جزء آنها بودم، مأمور شديم به خيابانها برويم و پيام آيتالله کاشانی را برسانيم و خواهش کنيم که ديگر از دادن شعار عليه دربار و رفتن به سمت آن خودداری کنند و همينطور هم شد. جالب است خدمتتان بگويم در اوائل شب که در تهران هر روز و هر شب وقايع زشت و زيبا روی میداد، در شب 30 تير کوچکترين تصادفی، دزدی و کارهای خلافی صورت نگرفت و افراد حزب زحمتکشان ملت و مجمع مسلمانان مجاهد آن شب را اداره کردند بطوريکه يک پليس در شهر ديده نمیشد و اين نظم تنها در شب 30 تير بر قرار بود.