پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با ملی شدن صنعت نفت، دستگاه پهلوی در تلاش بود كه به جاى مصدق، قوام را به نخستوزيرى منصوب نمايد. آيتاللّه كاشانى به فوريت، متوجه موضوع شد و در اواخر آبان 1330 «پيامى به شاه فرستاد و تهديد كرد كه حمايت دربار را از قوام افشا خواهد كرد. شاه چنين حمايتى را انكار كرد و ناچار شد كاشانى را مطمئن سازد كه مصدق همچنان از اعتماد وى برخوردار است.»
استعفای
مصدق
مصدق در اين موقعيت
حساس و متزلزل، دو اقدام بهانهجويانه انجام داد. وى روز بيستودوم تير ماه، به مجلس
رفت و از مجلس خواست تا به او اجازه داده شود كه دولت در مدت شش ماه رأسا قانونگذارى
نمايد. عدهاى از نمايندگان، اين اقدام را خلاف قانون اساسى دانسته و معناى آن را تعطيل
مجلس و دخالت قوهى مجريه در قوهى مقننه دانستند.
مصدق سه روز بعد
(25 تير) براى معرفى وزرا نزد شاه رفت و از شاه خواست تا حق تعيين وزير در وزارت جنگ
و رياست ستاد ارتش و فرماندهى سه گانه نيروهاى مسلح را به وى واگذار نمايد. شاه درخواست
مصدق را نپذيرفت و مصدق بار ديگر بدون مشورت با آيتاللّه كاشانى و جبههى ملى، استعفاى
خود را به اين شرح به شاه تقديم كرد :
«پيشگاه مبارك
اعليحضرت همايونى شاهنشاهى
چون در نتيجهى
تجربياتى كه در دولت سابق به دست آمده، پيشرفت كار در اين موقع حساس ايجاب مىكند كه
پست وزارت جنگ را فدوى عهدهدار شود و اينكار مورد تصويب شاهانه واقع نشده، البته
بهتر است كه دولت آينده را كسى تشكيل دهد كه كاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منويات
شاهانه را اجرا كند. با وضع فعلى ممكن نيست مبارزهاى را كه ملت ايران شروع كرده پيروزمندانه
ادامه دهد.»
شاه كه مانند مصدق
دنبال بهانه مىگشت، بدون احتساب پىآمدها، آن را استعفا تلقى كرد و آن را پذيرفت
و گرچه از قوام دل خوشى نداشت اما موافقت اكثريت درباريان و سفارت انگليس و آمريكا،
شاه را بر آن داشت تا در مقابل قوام تسليم شود.
روز 26 تير نمايندگان
مجلس از 42 نفر 40 رأى تمايل به قوام دادند. و همان روز شاه قوام را به نخستوزيرى
منصوب كرد.
تلاش
قوام برای جلب رضایت آیتالله کاشانی
قوام كه بزرگترين
مانع موفقيت خود را آيتاللّه كاشانى مىدانست، ابتدا از در مسالمت وارد شد. قوام،
على امينى را با پيامى نزد آيتاللّه فرستاد و دكتر شروين كه در آن جلسه حضور داشته
است، اين ملاقات را چنين روايت مىكند كه «آقاى قوام گفتند كه چون من نخستوزير خواهم
شد، آيتاللّه نظر خود را دربارهى كابينه اظهار نمايند. آيتاللّه كاشانى با تبسمى
كه غالبآ در چهرهاش نمايان بود گفت: بىسواد! به قوام بگو تا دكتر مصدق هست هيچ كس
نمىتواند نخستوزير شود. هر چه دكتر امينى به اصطلاح چانه زد به جايى نرسيد. دكتر
على امينى مأيوسانه و دست خالى بيرون رفت.»
قوام مجددآ ارسنجانى
را براى سازش نزد آيتاللّه فرستاد. بنابر نامهاى كه از آيتاللّه در دست است، به
«شرط سكوت، قوام انتخابات شش وزيرش را در اختيار» آيتاللّه قرار مىداد؛ اما آيتاللّه كه مبارزه براى قطع دست انگلستان
را بر همه چيز مقدم مىدانست، جواب دندانشكنى به قوام داد. پس از نااميدى قوام، شاه
دست به كار شد و علا، وزير دربار را خدمت آيتاللّه فرستاد تا نخستوزيرى قوام را بپذيرد.
آيتاللّه در پاسخ گفت: به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت دكتر مصدق تا فردا
اقدام نفرمايند، دهانهى تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم، متوجه دربار خواهم كرد».
با مأيوس شدن دربار،
قوام و منابع قدرت تصميم گرفتند تا با جستوجوى راهى ديگر، مانع اصلى را از سر راه
بردارند. ارسنجانى، مشاور قوام، در خاطرات روز بيستونهم تير ماه خود مىنويسد كه قوام
گفت: «دستور دادم سيدابوالقاسم كاشانى را به شهربانى، توقيف كند و حتى وقتى ديدم كوپال
(رئيس شهربانى) دست به دست مىكند، دستور كتبى دادم و امروز او را توقيف خواهند كرد
و شما خواهيد ديد كه چه تأثيرى در اوضاع مىكند.» از اینرو با رايزنىهاى فراوان تصميم
گرفتند ساعت 4 بعد از ظهر روز بيستونهم تير ماه، آيتاللّه را دستگير نمايند.
قوام در ارزيابى
نقش آيتاللّه كاشانى راه را درست رفته بود، اما در ارزيابى قدرت آيتاللّه راه خطا
در پيش گرفته بود. قوام در ارزيابى خود، نه مصدق را مانع اصلى و نه جبههى ملى را غير
قابل كنترل مىدانست. جبههى ملى نشان داد كه در حساسترين زمانها، حاضر به مصالحه
است. در شب سىام تير ماه، سرلشگر علوى با وكلاى جبههى ملى مذاكره كرد و آنها پذيرفتند
تا اعلاميهاى صادر كنند كه فردا مردم را به آرامش دعوت و به جاى تظاهرات، اعتصاب نمايند.
متأسفانه اين اعلاميه صادر گرديد و چند بار از راديو قرائت شد.
مصدق هم معلوم
بود كه احمدآباد، جايگاه امن هميشگى را انتخاب خواهد كرد؛ اما آيتاللّه كاشانى فردى
نبود كه در مقابل دشمن به اين سادگى تسليم شود؛ لذا قوام در اعلاميهى شديداللحنى كه
در روز بيستوهفتم تيرماه صادر كرد، ضمن انتقاد از مصدق به خاطر «نوعى بىتدبيرى» مصدق
را ستود و وى را دنبال روى خود خواند. اما نوك پيكان حملات خود را به سوى آيتاللّه
كاشانى نشانه رفت.
ابتكار
عمل آيتاللّه
شاه براى سركوبى
قيام مردم، دستور داده بود تا واحدهاى زرهى و هوايى با مهمات جنگى به انهدام تظاهرات
و متفرق كردن مردم دست بزنند. به بيمارستانهاى ارتش نيز براى پذيرفتن مجروحين، اعلام
آماده باش داده بودند. اين خبر را «سازمان گروه ملى» كه تعدادى از افسران ملىگرا و
طرفدار مصدق به وجود آورده بودند، مطلع شدند و علىالقاعده اين خبر به آيتاللّه كاشانى
نيز مىرسيد.
آيتاللّه در روز
بيستوهشتم تير ماه،اعلاميهاى را خطاب به نيروهاى نظامى صادر كرد. اين اعلاميه كه
با عنوان «سربازان وطن! افسران عزيز!» آغاز مىشد، آنان را به ياد مسئوليت در مقابل
خداوند و فرداى قيامت انداخت. آيتالله، جنگ موجود را «جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل
اعلام كرد» و افزود كه «اعمال احمد قوام كه تنها براى جاهطلبى و برگشت انگليسىها
و استعمار است، نبايد به دست شما انجام و شما را در مقابل خونها و حقكشىها مسئول
كند. بياييد براى رضاى خدا و رسول به روى برادران خود سرنيزه و گلوله نكشيد و بيدار
باشيد كه اين گلولهها بايد به زودى بر روى دشمنان ملت و وطن كشيده شود.» اين اعلاميه كه در سطح وسيعى چاپ و توزيع شد، اثر
عجيبى در دل زمامداران گذاشت. ارزيابى مشاورين قوام از اين اعلاميه اين بود كه «زمينهى
كار را از هر حيث براى گردانندگان صحنههاى تظاهرات آماده» كرد. و سپس اعلاميهای
که به اعلامیه «قوام برانداز» معروف شد از سوی کاشانی صادر گردید.
روز واقعه
روز سىام تير
ماه، تهران وارد تعطيلى كامل شد. با اين كه در روز سىام تير ماه، قرار بر تعطيلى بود،
ولى از صبح آن روز، تانكها و زرهپوشها در بسيارى از نقاط تهران مستقر شدند كه اين
عمل در تحريك مردم بسيار مؤثر بود. از صبح، درگيرى آغاز شد. سرتاسر تهران، آتش بود
و دود. بوى خون و دود در هم پيچيده بود. گريه دردآلود مردم با اشكهاى ناشى از گاز
در هم آميخته بود. صداى مسلسل در هوا طنين مىانداخت و جنازهاى در خون فرو مىغلطيد.
مردم، جنازهها را روى دست حمل مىكردند و هيجان به اوج مىرسيد. مردم با فرياد خود
يك صدا بازگشت مصدق را مىخواستند و با شعار مرگ بر قوام اوج برائت خود را اعلام مىكردند.
در بعضى نقاط، تظاهركنندگان و سربازان يكديگر را در آغوش مىكشيدند و به جاى گلوله،
بوسه رد و بدل مىشد. هر لحظه كه به ظهر نزديك مىشد، تظاهرات و درگيرى اوج مىگرفت.
شاه، وقتى خود
را ناتوان از استقامت در مقابل ملت ديد، نزديك ساعت دو بعد از ظهر به واحدهاى ارتش
دستور مراجعت به مراكز خود را صادر كرد. ساعت پنج بعد از ظهر را نشان مىداد كه راديو،
خبر استعفاى قوامالسلطنه را اعلام كرد و بهاينترتيب، خبر پيروزى مردم در سرتاسر
ايران پيچيد.
آيتاللّه كاشانى،
عصر همان روز پيامى را صادر كرد كه توسط راديو قرائت شد آيتاللّه در اين پيام ضمن
اعلام همدردى با خانوادهى شهدا از مردم خواست تا «فردا به اعتصاب خاتمه داده و با
نصب پرچمهاى ملى، سبب كورى چشم دشمنان داخلى و خارجى نهضت مقدس ملى ايران بشوند.»
آيتاللّه در اين پيام به مردم قول داد «از گرفتن انتقام قانونى و خداپسندانه از عاملين
وقايع ناگوار امروز كوتاهى ننمايم».
نخستوزيرى
مجدد مصدق
فرداى همان روز،
مجلس تشكيل جلسه داد و با 61 رأى به زمامدارى
مصدق رأى تمايل داد. همان روز مصدق در پشت قرآن مطلب زير را نوشت و به وسيلهى سپهبد
يزدانپناه براى شاه فرستاد: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسى عمل كنم
و همچنين اگر قانون اساسى را نقض كنند و رژيم مملكت را تغيير دهند، من رياست جمهورى
را قبول نمايم.» بعدها مصدق خود اين قسمنامه را افشا كرد.
اول مرداد نيز،
مجلس سنا با 33 نفر از 41 نفر به مصدق رأى تمايل داد و 8 نفر نيز رأى ممتنع دادند و
حكم نخستوزيرى مصدق صادر شد و شرايطش نيز مورد پذيرش شاه قرار گرفت. مجلس در روز دوم
مرداد با طرح ماده واحدهاى، قيام سىتير را قيام ملى و شهداى آن را به نام شهداى ملى
قلمداد و تصويب كرد.
منبع: بازخوانى نهضت ملى ايران؛ حجتالاسلام روحالله حسینیان