پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ محمدحسین حَرَمی از مدیران پیشکوست سازمان صداوسیما دارفانی را وداع گفت. به همین مناسبت، ضمن مروری بر زندگینامه آن مرحوم، بخشی از خاطرات وی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است برای نخستین بار منتشر میشود.
زندگینامه
محمد حسین حرمی در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد. پدرش شیخ محمدقاسم از روحانیون و وعاظ تهران و از علاقهمندان به آیتالله کاشانی و شهید نواب صفوی بود. او از طرف برخی مراجع عظام اجازه نقل حدیث دریافت کرده بود و بعد از اینکه نهضت اسلامی امام خمینی در سال ۱۳۴۱ آغاز شد، وی نیز از در صف مبارزه قرار گرفت.
محمدحسین در خانوادهای دینی و علاقهمند به مسائل سیاسی رشد کرد. دوران کودکی و نوجوانی او مصادف با بیداری اسلامی ملت ایران و قیام آنها علیه حکومت پهلوی بود. پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه در مدارس اسلامی، به دلیل اقامت پدربزرگش آشیخ غلامحسین خویی در کربلا، به همراه خانواده سفری به عراق داشت و در آنجا موفق شد در چند نوبت به ملاقات امام خمینی نائل شود.
پس از بازگشت از کربلا، سفری به سوریه، لبنان و مصر داشت و در آنجا امام موسی صدر و عدهای از مبارزین خارج از کشور را ملاقات کرد. او در این سالها در توزیع و نشر اعلامیههای امام نیز نقش داشت و یکبار هم در تابستان ۱۳۵۴ مورد شناسایی ساواک قرار گرفت. او به مدت سه ماه در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت و نهایتاً به جرم «اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با گروههای خرابکار» به شش سال زندان محکوم و به زندان قصر منتقل شد. وی سی و هفت ماه در زندان ماند و مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی در آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. پس از ورود امام خمینی به تهران در بهمن ۱۳۵۷ ، محمدحسین حرمی مدتی در کمیته استقبال از امام و مقرّ امام در مدارس رفاه و علوی فعالیت داشت.
پس از پیروزی انقلاب، در سمتهای مختلفی در حوزه صدا و سیما در استانهای تهران و سیستان و بلوچستان خدمت کرد و نهایتاً با مدیریت شبکه ۵ تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بازنشسته شد.
رهبری امام خمینی به مثابه الگو
مرحوم حرمی درباره رهبری انقلاب توسط امام خمینی میگوید: امام از جهت اعتقادی میدانست باید در طول دوران مبارزه از ظرفیتها استفاده کرد. مثلا در 15 خرداد سال 42 که مقارن با 12 محرم و ایامی بود که مردم در اوج عزاداری بودند ایشان از ظرفیت محرم استفاده کرد. یا آن سخنرانی امام که مقارن با شهادت امام صادق در 25 شوال بود.
حضرت امام در سال 42 به مرحوم فلسفی و به هیئات پیامی دادند و در آن اشاره داشتند که هیئات باید در خدمت انقلاب و این جریان پیش آمده باشند و هیئات مذهبی و مدیران مساجد با اعتقادی که به امام داشتند وارد جریان شدند. شما در آن زمان میبینید که خیلی از هیئتها نوحههایی در همین راستا ساختند و روز تاسوعا و عاشورا متاثر از 15 خرداد بود.
دیدار با رهبرِ در تبعید
مرحوم حرمی در دوره جوانی فرصت یافت تا با امام خمینی که در عراق در تبعید به سر میبرد دیدار کند. او در اینباره میگوید: من در دبیرستان قدس تحصیل میکردم و قرار شد به همراه مرحوم پدرم برای زیارت به کربلا عازم سفر شویم. سفر طولانی بود و 6 ماه طول کشید. روزی که برای خداحافظی از مدیر به مدرسه رفتم، او به من گفت اگر به نجف رفتی، سلام من را به آیتالله خمینی برسان.
یک روز در کربلا، در ایوان صحن امام حسین(ع) ایستاده بودم که دیدم امام خمینی آمدند. - امام معمولاً زیارت مخصوصه را به کربلا مشرف میشدند - رفتم خدمت ایشان و دست ایشان را بوسیدم و گفتم که فلان آقا خدمت شما سلام رساندند. امام یک تاملی کردند و به من فرمودند که سلام من را هم به ایشان برسان. همین که نگاه من به امام افتاد یک انرژی مثبت از ایشان گرفتم و این خاطره به عنوان یکی از افتخارات من تا به امروز است.
فرار از دست ساواک
به روایت مرحوم حرمی: در دوره انقلاب، در مسجد جلیلی و در هیئت ثامن الائمه جشنهای بزرگ و خوبی برگزار میکردیم. من مقالهای در رابطه با حضرت رضا و بحثی در رابطه با «حدیث سِلسِلَةُ الذَّهَب» و « لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» و بحثی هم در رابطه با نماز عید فطر امام رضا نوشته بودم.
قبل از شروع مجلس در مسجد جلیلی چون سخنران همه ساله ما مرحوم آقای فلسفی بود، آن سال بخاطر اینکه از طرف ساواک ایشان ممنوع المنبر شده بود من در ابتدای برنامه گفتم: برای سلامتی بزرگ خطیب مبارز دانشمند محترم جناب آقای فلسفی صلوات. (امام جماعت مسجد جلیلی آیتالله مهدویکنی بود و به لحاظ شخصیت خود آقای مهدویکنی، مسجد یک پایگاه بود. مسجد جلیلی از مهمترین پایگاههای انقلاب بود. جشن ما یک جشن کاملاً سیاسی بود. هم مرحوم آقای فلسفی بود هم آیتالله حاج صادق لواسانی که نماینده حضرت امام بودند و جلسه یک جلسه حماسی بود) خلاصه شروع به خواندم مقاله کردم. بعد از آنکه مقاله تمام شد، آیتالله مهدویکنی من را به کتابخانه هدایت کردند و گفت: ساواک میخواهد شما را دستگیر کند. من هم تغییر لباس دادم و به وسیله یکی از دوستانشان من را به حسینیه همدانیها فرستادند، و من دو، سه روز در حسینیه همدانیها مخفی بودم.
اشکهای امام خمینی برای سیدالشهداء
مرحوم حرمی میگوید: یکی از ویژگیهای حضرت امام این بود که وقتی برای عزای امام حسین(ع) گریه میکرد دستش می لرزید. یکی از نویسندگان میگوید یکی از ویژگیهای قهرمانان بزرگ دنیا این است که بسیار عاطفی هستند و در عین اینکه در بسیاری از مسائل محکم و استوار هستند ولی خیلی هم عاطفی هستند. امام خمینی وقتی که پسرش شهید شد گفت این از الطاف الهی بود و راهش را ادامه داد. همین امام وقتی که مرحوم کوثری روضه امام حسین(ع) میخواند، به پهنای صورت اشک میریخت. این نشان دهنده این بود که امام یک قهرمان واقعی بود.