پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آيتالله مصباح یزدی به اذعان مخالفان و موافقان خود نقش بنیادینی در رشد اندیشه مبارزاتی در دوران نهضت اسلامی داشت. در ادامه سه روایت از فعالیتهای سیاسی علامه مصباح یزدی که در کتاب «گفتمان مصباح» درج شده است از نظر میگذرد.
***
مسئولیت در کمیته جشن آزادی امام خمینی در سال 43***
حجتالاسلام سید محمود دعائی در خاطرات خود میگوید: «هيچگاه از خاطرم نمیرود که در جريان آزادی اوليه و موقت امام از زندان در مدرسه فيضيه قم، بنا بود جشنی برپا شود و آن جشن حساسيتهای تعصبآميز برخی از بيوت قم را برانگيخته بود و شايد يک نوع توطئهای را به مشام میرساند. برای آنکه جشن با شايستگی هر چه تمامتر سامان گيرد و به پايان برسد، تدبيری انديشيده بودند که گروهی از عناصر خودی و صد در صد مطمئن انتظامات آنجا را عهدهدار شوند... لازم بود که اين افراد از يک فرد مورد اعتمادی حرفشنوی داشته باشند و اينجا بود که آيتالله مصباح به عنوان يک معتمد و به عنوان يک استوانه مبارزاتی، مسئول انتخاب و فرماندهی اين صد نفر شدند...»
*** مراودات شهید بهشتی و آیتالله مصباح در روزهای مبارزه با شاه***
مصطفی حائریزاده ـ از اعضای فعال هيئتهای مؤتلفه در دوران مبارزه ـ خاطره جالبی را از همکاری آيتالله مصباح با هيئتهای مؤتلفه اسلامی بازگو میکند. او میگوید: «وقتی حضرت آيتالله بهشتی میخواستند به آلمان تشريف ببرند ـ ما در ایران مبارزات مخفيانهای داشتيم و سال 42 و 43 که امام تبعيد شده بودند و همه تحت تعقيب بودند، مرحوم بهشتی هم اجبار پيدا کردند به آلمان تشريف ببرند ـ قبل از اينکه تشريف ببرند، در جلسات مؤتلفه فرمودند «در مدت زمانی که من نيستم، به جهت حرکتهای سياسی و تشکيلاتی دو نفر را به شما سفارش میکنم و ديگر با خود شماست که از اين دو نفر به نحو لازم و مقتضی استفاده کنيد.» اين دو نفر يکی مرحوم شهيد باهنر بود و يکی هم آقای مصباح يزدی، که آنجا برای اولين بار اسم آقای مصباح به گوش من خورد و اصلاً آشنايی ما با آقای مصباح از آنجا شروع شد.»
غرضم از اين حرفها آن است که بگويم آنچه در داخل زندان به داد بنده و کسانی که من در آنجا با آنها کار میکردم، رسيد و مانع گمراهی ما شد، در واقع همان آموزشهای حضرت استاد مصباح بود؛ ما در زندان انديشههای ايشان را در ميان زندانيان مطرح میکرديم و برای آنان هم بسيار جذاب بود، و آب سردی بود بر آتشهای فتنه و گمراهی منافقين. خدا مرحوم شهيد رجائی را رحمت کند، يک وقتی با ايشان صحبت میکردم و بحثهای جناب استاد مصباح را مرور میکرديم. ايشان مرا خيلی تشويق کرد و فرمود که مواظب خودم باشم؛ مبادا که منافقين اطلاعاتی در اين زمينهها از من به دست بياورند، و بعد هم به آقای مصباح دعايی کردند که من هرگز دعای شهيد رجائی در حق استاد را فراموش نمیکنم...