پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، طعم واقعی انتخابات آزاد به کام مردم نشست و حق مردم در تعیین سرنوشت کشور رسمیت یافت. کمتر از پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، همهپرسی جمهوری اسلامی برگزار شد و آحاد ملت برای اولین بار آزادانه پای صندوقهای رأی رفتند. انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و همهپرسی قانون اساسی از نقاط تاریخی دیگر بود که با حضور مردم به ثمر نشست. رویهمرفته با در نظر گرفتن انتخابات ریاستجمهوری و مجلس، مردم در طول یک سال پنج نوبت در انتخابات مختلف پای صندوق آمدند و این مسئله در طول تاریخ انقلابها بیسابقه بوده است. از این رو اهمیت رأی و نظر ملت در مردمسالاری دینی نهادینه شده در انقلاب اسلامی مورد توجه و تحقیق است.
فضای سیاسی پیش از اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری
نخستین گامی كه در اجرای قانون اساسی برداشته شد، انتخابات ریاست
جمهوری بود. چند روز بعد از تصویب قانون اساسی در 12 آذر 1358، كه در آن نحوه تأسیس
قوای سهگانه از جمله نحوه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مشخص شده بود؛ تاریخ
انتخابات ریاستجمهوری از سوی وزارت كشور، 5 بهمن 1358 اعلام شد. با تصویب قانون
انتخابات در شورای انقلاب در 29 آذر 58 و با معرفی "سید محمد موسوی خوئینیها"
به عنوان نماینده امام در كمیسیون بازرسی تبلیغات، عملاً مرحله دیگری برای تثبیت
نظام سیاسی كشور آغاز شد.
از آنجا كه مطابق اصل 113 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رئیسجمهور
عالیترین مقام رسمی كشور پس از مقام رهبری به حساب میآمد؛ رجال سیاسی از نیمه
دوم آذر ماه 1358 تلاش خودشان را برای احراز این مقام آغاز كردند. نخستین دوره
انتخابات ریاست جمهوری در شرایطی برگزار شد كه حدود سه ماه پیش از آن، در پی تسخیر
لانه جاسوسی آمریکا، دولت موقت به نخستوزیری مهندس بازرگان، استعفا داده بود و
امور اجرایی كشور با هدایت شورای انقلاب، پیگیری میشد.[1]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشخیص صلاحیت داوطلبان ریاست
جمهوری را در دوره اول به عهده رهبری نهاده بود؛ اما امام خمینی در این باره
فرمودند: "... با اینکه در این دوره به حسب قانون اساسی مصوّب از ناحیه ملت،
تصدیق صلاحیت رئیس جمهور و واجد بودن شرایط او به عهده این جانب است... امر صلاحیت
و انتخاب را به ملت واگذار نمودم كه خود سرنوشت خویش را تعیین کنند."[2] از این رو امر نظارت بر انتخابات به کمیته نظارت بر انتخابات واگذار شد.
در مراحل ابتدایی، بیش از صد نفر خود را نامزد ریاستجمهوری کردند. کمیسیون بررسی صلاحیت نامزدها، بلافاصله عدم صلاحیت 96 نفر از آنها را اعلام کرد. علیرغم انتظار همگان، امام نسبت به انتخاب فردی خاص تمایلی نشان نداد. در عین حال امام از روند ثبتنام و حضور افراد منحرف و ناشناس ناراضی بودند. در نتیجه کمیته نظارت بر انتخابات به ریاست موسویخوئینیها با کسب اجازه از امام و همکاری وزارت کشور، به رد یا تأیید صلاحیت نامزدها پرداخت.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نیز نقش بسیار ممتازی داشتند
و آنها با افشاگری شدید علیه نامزدها، 73 نفر از آنان را از گردونه رقابت
انتخاباتی خارج کردند. افراد وابسته به ساواک و رژیم پهلوی هم که قانوناً نمیتوانستند
در انتخابات شرکت کنند.
پس از حذف نامزدهایی که صلاحیت آنان تأیید نشد؛ 9 نفر در فهرست
نامزدهای نهایی ریاستجمهوری باقی ماندند. افراد تأیید شده برای ریاستجمهوری
عبارت بودند از: 1.کاظم سامی 2.
حسن ابراهیم حبیبی 3. صادق قطبزاده 4.
جلالالدین فارسی 5. احمد مدنی 6.
صادق طباطبایی 7.
ابوالحسن بنیصدر 8. محمد مکری 9.
داریوش فروهر.
در اولین روزهای بهمن ماه 58 مجوز آغاز فعالیتهای انتخاباتی
از طرف آقای هاشمی رفسنجانی سرپرست وزارت کشور آغاز شد.
نامزد حزب جمهوری اسلامی
نامزد ریاستجمهوری حزب جمهوری اسلامی، آیتالله بهشتی بود؛ اما امام حضور روحانیون در انتخابات
ریاستجمهوری را به مصلحت نمیدانستند. خود آیتالله بهشتی نیز در آن مقطع زمانی،
موافق حضور روحانیون در امور اجرایی کشور نبود و معتقد بود وظیفه اصلی روحانیت،
نظارت با حضور در مجلس برای قانونگذاری میباشد. در جریان انتخابات دوره اول
ریاستجمهوری، معرفی نامزد حزب جمهوری اسلامی به دلیل نفوذ حزب در میان مردم از
اهمیت ویژهای برخوردار بود. پس از عدم حضور آیتالله بهشتی در انتخابات، حزب
جمهوری روی شخص خاصی اتفاق نظر نداشت. اما چهار نفر بیش از دیگران برای این منظور
مد نظر بودند: عباس شیبانی، جلالالدین فارسی، سید كاظم بجنوردی و رضا اصفهانی.
در شورای مركزی حزب بحث راجع به انتخاب یكی از این چهار نفر برای نامزدی ریاستجمهوری آغاز شد. جلالالدین فارسی از جناح اكثریت راست حزب جمهوری و سید كاظم موسوی بجنوردی نیز از جناح اقلیت چپ حزب بود. در این میان آیتالله موسوی اردبیلی با نامزدی جلالالدین فارسی مخالف بود. به هرحال در 1358/10/9 روزنامه جمهوری اسلامی از احتمال نامزدی جلالالدین فارسی از سوی حزب جمهوری اسلامی خبر داد. دو روز بعد آیتالله بهشتی رسماً وی را به عنوان نامزد حزب جمهوری اسلامی برای ریاستجمهوری دوره اول معرفی نمود و در جلسهای از طرف تمام اعضای حزب جمهوری اسلامی با وی بیعت كرد. حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به مردم توصیه كرد كه جلال الدین فارسی را برای مسئولیت خطیر ریاستجمهوری انتخاب كنید. آیتالله خامنهای نیز تداوم انقلاب را وابسته به انتخاب فارسی میدانست.
جلالالدین فارسی هم برنامه كاری خود را این چنین بیان
کرد: "برانداختن نظام طبقاتی و تلاش برای رابطه ثروتمندها و توده گرسنه،
انتقال ثروت به بخشهای محروم و عقبمانده و تبدیل ارتش به یك امت مسلح و تشكیل
ارتش مقاومت، خارج كردن اركان اجرایی از خدمت یك طبقه یا بخشی از جامعه و رسیدن به
ملت خودگردان و خود مدیر، ایجاد دستگاه اجرائی متناسب با هدفهای انقلاب و قانون
اساسی یعنی انقلاب اداری و سركوبی تمام گروههایی كه علیه انقلاب فعالیت مسلحانه
میكنند."[3]
اولین شوک انتخاباتی
چند روز قبل از انتخابات، ناگهان خبری منتشر شد مبنی بر این كه
فارسی به علت ایرانیالاصل نبودن طبق قانون اساسی شرایط نامزدی برای ریاستجمهوری
را ندارد. اجداد فارسی از شهر هرات افغانستان به ایران مهاجرت نموده و به زعم
بسیاری جلالالدین فارسی غیر ایرانی محسوب میشد.
با جدّی شدن رقابت بنیصدر و فارسی افرادی خاص از جمله شیخ علی
تهرانی با ارائه اسناد و مدارکی ادعا کردند که آقای فارسی، ایرانی نیست. با پخش این
مطلب، وزارت کشور با بررسی سوابق ایشان مطلع شد که پدر وی اهل افغانستان بوده
است. از آقای فارسی توضیح خواستند. وی گفت که اجدادش ایرانیاند و حدود ۸۰ سال قبل
به ایران آمدند ولی با برگه اقامت زندگی
میکردند و خود ایشان در مشهد متولد شده و بعد هم به تابعیت ایران در آمده است. در
جمعبندی وزارت کشور فارسی ایرانیالاصل شناخته شد ولی مراجعات زیاد همان اشخاص به
دفتر امام موجب شد که امام خود پرونده ایشان را خواستند. آقای هاشمی رفسنجانی به
همراه آقای فارسی خدمت امام رسیدند. امام پس از بررسی فرمودند: "ایشان ایرانیالاصل
نیست و بهتر است خودشان کنار بروند." به این ترتیب آقای جلالالدین فارسی،
نامهای مبنی بر کنارهگیری خود از انتخابات ریاستجمهوری به حزب نوشت و حزب هم پس
از بررسی، درخواست وی را قبول کرد.[4]
سید کاظم موسوی بجنوردی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در
رابطه با دیدگاه امام نسبت به جلالالدین فارسی معتقد است: «امام خمینی آن قدر
باهوش و ذکاوت بود که نامزدی فارسی را نپذیرفت. در ابتدا گفته شد که امام با
نامزدی فارسی مخالف است زیرا به عقیده ایشان جلالالدین فارسی به ارتباط نزدیک با
فلسطینیها شهره است و بهتر است ایشان رئیسجمهور نشود. چند روز بعد پیام دیگری از
قم به حزب جمهوری رسید مبنی بر اینکه جلالالدین فارسی اصالتاً افغانی است و صلاح
نیست در اطراف اولین رئیسجمهور ایران حواشی درباره تابعیت مطرح باشد. به این
ترتیب در حالی که تنها ده روز به برگزاری انتخابات باقی مانده بود، جلالالدین
فارسی از رقابت انصراف داد و حزب جمهوری عملاً بدون نامزد باقی ماند. در فرصت کوتاه
باقی مانده نیز حزب به صورت رسمی از نامزدی حمایت نکرد اما روزنامه حزب از
هواداران خواست که به دکتر حسن حبیبی رأی بدهند.»[5]
با حذف جلال الدین فارسی که در روزهای تبلیغات انتخابات صورت گرفت؛ امکان معرفی داوطلبی دیگری برای حزب فراهم نبود. در نتیجه با بحث و گفتگوهایی که در جلسه حزب شد قرار شد از دکتر حسن حبیبی، نامزد نهضت آزادی، حمایت و پشتیبانی شود. البته مشخص بود که این تصمیم دیرهنگام، نتیجه دلخواه را به دنبال نخواهد داشت. نخستین انتخابات ریاستجمهوری در ۵ بهمن ۱۳۵۸، در وضعیتی عادی و منظم برگزار و در نتیجه آن ابوالحسن بنیصدر با کسب 75/7 درصد آراء و اکثریت قابل توجه، پیروز این رقابت شد. در این پیروزی نقش برخی از شخصیتهای روحانی و نیروهای مذهبی از جمله جامعه روحانیت مبارز تهران بیاثر نبود.[6]