این عبارت را بیشتر روی پوسترهای تبلیغاتی برای خارج از كشور یا پای عكس
حضرت امام به زبان انگلیسی دیدهایم؛ جملهی مرید آن مراد كه فرموده بود:
«این انقلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.» آری! حقیقت
این است كه انقلاب اسلامی، منظومهی سترگی است كه همهی ابعاد و اعماق خود
را در آیینهی حضرت روح الله متجلی ساخته است و صد البته در كنار این
آیینهی خورشیدوار، ستارهها و ماههای درخشانی هم هستند كه در آسمان شب
ابهام و شك و ترس و نیرنگ و خون، راه خانه را نشان میدهند و حتی خود، به
پای این جاده، فرو میافتند. «توتفرنگیهای روی دیوار» مجموعهی نه داستان
كوتاه است كه در پی این راه پر تلاطم، برگهایی از دفتر فرهنگ انقلاب
اسلامی را كنار جویبار پر پیچ و خم تحولات تاریخی (سیاسی ـ اجتماعی) این
سرزمین در دو ـ سه دههی جوانیاش قرار داده است تا سبدی باشد سبز، از
زیباییها و زشتیها، ریزشها و رویشها، شادیها و غمهای فراروی پویندگان
این جادهی طولانی. شاید بتوان وجه تمایز این مجموعه را از دیگر
مجموعههایی كه دربارهی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران نگاشته
شدهاند، در این دانست كه نویسندهی این داستانها، آقای محمد سرشار، خود،
فرزند این انقلاب است و در روزهایی چشم به جهان گشوده كه صدای بمبارانهای
دشمن بعثی، گوش خانههای این دیار را پر كرده بود. به همین دلیل، میتوان
این مجموعه را نگاه «نسل سوم انقلاب» به آن دانست. نگاه نسلی كه تازه به
راه افتاده است تا سكان این حركت را در دست بگیرد. عناوین 9 داستان كوتاه
این مجموعه عبارتند از: همین شنبه اتفاق میافتد گلهای فراموشی آخرین
چهارشنبهی زرد و سرخ توت فرنگیهای روی دیوار گاهی باید رفت ژستهای
خندهدار حلزونهای خانه به دوش سپیدهی خوابهای سیاه مردی كه خوابهایش
را در جیبش گذاشته بود