بزرگترین تجمع در تاریخ شهر رفسنجان در مراسم نماز عید قربان متجلی شد. در این مراسم كه به امامت حجتالاسلام هاشمیان در خیابان اقتصاد برگزار شد مردم روستاهای اطراف نیز حضور داشتند. ایشان در خطبههای نماز سخنان انقلابی و مهیجی ایراد كردند. پس از نماز، مؤمنان معترض به یك راهپیمایی سی هزار نفری دست زدند. اتفاق مهم دیگری كه به تداوم راهپیمایی دامن زد، رحلت آیتالله شیخمحمدحسین غروی بود. ایشان به دلیل جایگاه معنوی و شخصیت علمی از احترام والایی برخوردار بود. از شاگردان آخوند خراسانی و سایر علمای بزرگ نجف بود و بنیانگذار مدرسه علمیه رفسنجان و استاد اكثر روحانیان شهر بود، بنابراین احتمال اینكه رحلت ایشان، آرام و بیسر و صدا برگزار شود، منتفی بود. رحلت ایشان در غروب عید قربان، فعالان را به تكاپو واداشت.
اهواز
مرتضی کاشانی از فعالان نهضت ملی که به هنگام رخداد قیام سی تیر در اهواز حضور داشت، خاطرات خود از آن روز را اینطور بازگو میکند: وقتی حادثه 30 تیر پیش آمد ما در بیمارستان راهآهن ساکن بودیم و اتاق داشتیم و از آنجا قیام سی تیر را زیرنظر داشتیم و کمک میکردیم. در این روز دولت از تانک استفاده کرد و مردمی را که به خیابانها آمده بودند زیر میگرفتند. روز 30 تیر رفقای من در حضورم زیر تانک رفتند و کشته شدند. یکی از آنها پایش قطع شد و درگذشت و دیگری هم در فاصله پیادهرو و خیابان تانک از روی او رد شد.
برگی از زندگی و خاطرات مرحوم حجتالاسلام اقبالیان
حجتالاسلام شیخ ابوالقاسم اقبالیان دارفانی را وداع گفت. به همین مناسبت بخشی از ناگفتهها و خاطرات خواندنی ایشان منتشر میشود.
اردبیل در دوران مشروطه
ملا اماموردی در تبریز بود تا آنكه مجلس به توپ بسته شد. وی از انجمن ایالتی خواست كه اجازه داده شود مشارالیه به مشكین رفته و در آنجا مشغول اقدام شده و تهیه قوایی كند. به وی اجازه داده میشود كه به مشكین بازگردد و همینقدر كه بتواند از عزیمت عشایر شاهسون پیرامون مشكین به جنگ با مجاهدان تبریز ممانعت كند كافی است. وی راهی مشكین میگردد، لیكن در اطراف این شهر از سوی قوای امیر معزز دستگیر گردید. او چند روزی در زندان به سر برد و بعد با كلاه كاغذی وی را در شهر گرداندند كه بابیها را چنین میكردند و سپس وی را در بالای دیوار قلعه به دار آویختند. قتل او با یك واقعه عجیب مصادف شد و آن باریدن خاك سرخ بر شهر اردبیل و اطراف آن به مدت سه شبانهروز بود و مردم آن را دلیل بر مظلومیت وی تلقی كردند.
انقلاب اسلامی در استان مرکزی
حجتالاسلام و المسلمین سید محمدباقر شماعی همدانی از طلبگی وارد کمیجان شده بود و در منزل کربلایی عزیزالله سلطانی سکنی گزید. وی با شور جوانی و انقلابی در آگاهی دادن به مردان و زنان مؤمن و اهل مسجد نسبت به ظلم و ستم محمدرضا شاه پهلوی مؤثر بود. این روحانی انقلابی در جریان پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی نقش مؤثّری در حرکتهای انقلابی مردم کمیجان و منطقه داشت. پس از پیروزوی انقلاب نیز در یک دوره طولانی عهدهدار امامت جمعه کمیجان بود که باعث خدمات ارزندهای شد.
به بهانه واقعه تروریستی 15 تیر 1360 در گیلان
شهید انصاری آن شب میهمان شهید نورانی (معاون خود) بود. آن شب دو یار و هم رزم بعد از افطار و مباحثه برای حل معضلات استان، اندكی خوابیدند و بیدار شدند و سحری خوردند و نماز صبح را خواندند. به دلیل خستگی زیاد اندكی استراحت كردند و ساعت 6:30 صبح آماده شدند تا به محل كار خود واقع بروند. هنگامی كه سوار خودرو میشوند، شهید انصاری در را میبندد و شهید نورانی هنوز در را نبسته بود كه راكبان موتور با اسلحههایشان این دو عزیز را به رگبار بستند. شهید انصاری در جا شهید شد و شهید نورانی بعد از بیست و چهار ساعت در بیمارستان تهران به شهادت رسید.
انقلاب اسلامی در همدان
حاج محمد ابراهیم درفشى درباره برگزار نشدن جشن نیمه شعبان توسط انجمن مبارزه با بهایىگرى در همدان مىگویند: نیمه شعبان، انجمن حجتیه بهطور معمول از یك ماه قبل شروع مىشد و سعى مىكردند، تا یك جشن بزرگ برپا كنند. با توجه به اینكه در سال 1357، نهضت اسلامى وارد مرحله حادى شده بود و عدهاى كشته و دستگیر و زندانى و تبعید شده بودند، به همین خاطر جامعه عزادار بود. خیلى از جشنهاى مذهبى، آن سال گرفته نشد؛ مثل تولد حضرت زهراـ علیهاالسلام. انجمن مقدمتاً، پوسترهایى فرستاده بود؛ گفتم كنار بگذارید، ما امسال اصلا جشن نداریم. اگر تهران هم جشن بگیرد، ما جشن نمىگیریم. قربان امام زمان (علیهالسلام) بروم، ما حرفى نداریم، ما چاكر امام زمان هستیم، ولى امسال ما جشن نمىگیریم.
آیتالله صدوقی به روایت خود
آیتالله صدوقی میگوید: «در آن موقع از طرف ساواک کسی پیش ما آمد و گفت که مامور مراقبت شما هستم شما چه نقشی دارید؟ ما هم علناً نقش خود را گفتیم و کارهایی را هم که انجام داده بودیم و اطلاعیهها و تلگرافات را همه را نشان دادیم و گفتیم در این راه تا آخر هم هستیم هر اقدامی که قرار است از طرف ساواک نسبت به ما بشود زودتر انجام بدهید. ولی چون بهانه صحیحی نداشتن نتوانستند ما را تعقیب کنند.»
کرج در تابستان 1360
پس از آنكه منافقین دامنه فعالیتهای خود را گسترش دادند. یك روز بعد از اقامه نماز جمعه دوستان از همان محلِ اقامه نماز جمعه كه در چهارراه اصلی دانشكده و داخل دانشكده منابع طبیعی بود، به سمت دفاتر این گروهكها حمله كردند و كل این دفاتر را تخلیه كردند و افراد آن را بیرون ریختند و درِ اتاقها را قفل كردند. بههرحال دوستان حزباللهی آنجا مستقر شدند و این گروهكها دیگر در آنجا نتوانستند كاری انجام دهند.
یادمان شهدای هفتم تیر
ه استناد این سند در مهر ماه 1356 رئیس ساواک به ریاست شهربانی کشور مینویسد: «نامبرده بالا یکی از عناصر افراطی و متعصب مذهبی است که اخیراً در هیئت صاحبالزمان تهران مبادرت به اظهارات خلاف و تحریکآمیزی نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید. مشارالیه را ممنوع از وعظ نموده و از نتیجه این سازمان را آگاه سازند.»