انقلاب اسلامی در جهرم
بعد از آتش زدن سینما رکس آبادان این بار نوبت جنایتی دیگر بود. در تاریخ 24 مهر ماه سال 1357 بعد از به آتش کشیده شدن مسجد جامع کرمان توسط ماموران رژیم، قرآنها نیز توسط آنها به آتش کشیده شد. مردم سراسر کشور از جمله جهرم نسبت به این حادثه عکسالعمل نشان دادند. از جمله واکنش مردم جهرم در این زمان خواندن نوحههایی بود که بعد از وقوع این حادثه دلخراش در کشور توسط مرتضی عسکری در مساجد جهرم خوانده شد
به روایت رجبعلی طاهری
ما که می دانستیم هدف اساسی و نهایی چنین مراسمی، ایجاد فضایی مملو از فساد و فحشاء در محیط دانشگاه است، ابتدا با انتشار اطلاعیهای از دانشجویان خواستیم که در این اجتماع شرکت نکنند و تهدید کرده بودیم که چنانچه کسی در آن جمع حضور یابد مجازات خواهد شد و حداقل مجازات برای دختران شرکت کننده، پاشیدن روغن سیاه به سر و صورتشان بود. مجموع این تهدیدها به شدت بر نحوه کار تاثیر گذاشت
برگی از خاطرات آیتالله نورمفیدی
مقام معظم رهبری هم چند سفر به گرگان آمده بود كه بیشتر اوقات میهمان آقای قدسی بود. آقای قدسی محضردار بود و الان فوت كرده است. در یكی از سفرهایی كه حضرت آیتالله خامنهای بعد از 15 خرداد سال 1342 به گرگان داشت روی منبر مطلبی علیه رژیم شاه بیان كرده بود كه شهربانی و ساواك درصدد دستگیری ایشان برآمدند، لذا بعضی از مؤمنین گرگان، ایشان را شبانه از شهر بیرون بردند و نگذاشتند كه به چنگ پلیس و ساواك بیفتند.
انقلاب اسلامی در یزد
با تأیید مراجع عالیقدر تقلید به عنوان بزرگداشت آن عزیزان از دست رفته و به عنوان اعتراض به این همه تضییقات ناروا به رهبرمان و رفتار ضد اسلامی و ضد آزادی و نوكرمآبانه حكومتهای ضد مردمی ایران و عراق و كویت روز دوشنبه 24 مهر و 13 ذیقعده را تعطیل اعلام میكنیم». پیش از صدور این اعلامیه، ساواك قم متوجه تصمیم شهید صدوقی شده بود: «آیتالله صدوقی در نظر دارد اعلامیهای به مناسبت سالگرد فوت مصطفی خمینی و چهلم كشتهشدگان تهران تهیه و توزیع نماید. در اعلامیه مورد اشاره مردم توجه داده شده كه سالگرد فوت مصطفی خمینی و چهلم كشتهشدگان تهران در یك روز برگزار شود
برگی از جنایات صدام
یک گزارش دیگر از بمباران ایلام حکایت از آن دارد که جنگندههای متجاوز بعثی 5 فروند بودند و در این میان 8 خانه مسکونی ویران شده است و 3 تن از جمله یک پیرمرد 70 ساله و یک کودک خردسال به شهادت رسیدهاند. اکثر مجروحین را زنان و کودکان تشکیل میدهند و در بین آنان یک زن باردار که به شدت زخمی شده است دیده میشود.
سال 1357 یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین مقاطع تاریخی برای مردم ایران و حکومت پهلوی به شمار میرفت. در این سال، حوادثی رخ داد که زمینه را برای وارد کردن ضربه نهایی به پیکره حکومت پهلوی فراهم و مقدمات پیروزی انقلاب اسلامی را مهیا ساخت. در این مقطع فعالیتهای امام خمینی در نوفللوشاتو به اوج خود رسیده بود و بیانیه و سخنرانیهای ایشان به طور مداوم به ایران فرستاده میشد. این پیامهای پیدرپی و تحولات سریعی که انجام میگرفت، موجب تشدید و گسترش بیش از پیش انقلاب میشد.
انقلاب اسلامی در لرستان
بازتاب رويدادهاى خرمآباد در ديگر شهرهاى استان نمود پيدا كرد. در بروجرد مردم، بويژه بازاريان و فرهنگيان دست از كار كشيدند و به راهپيمايى پرداختند. خبرنگار كيهان رويدادهاى بروجرد را چنين گزارش نموده است: « اوايل صبح، دانشآموزان مدارس و انستيتو تكنولوژى و ساير مؤسسات آموزشى به همراه معلمان خود مقابل آموزش و پرورش بروجرد اجتماع كردند و سپس به راهپيمايى در شهر پرداختند. تظاهركنندگان در حالى كه چندين زن و دختر پيشاپيش آنان در حركت بودند، از خيابانهاى بهار شاهپور، پهلوى، صفا و بحرالعلوم گذشتند و هنگام عبور از مقابل مدرسه علميه چند تن از روحانيون و گروههايى از مردم به آنان پيوستند. پليس با استفاده از ماشين آبپاش و شليك تير هوائى اقدام به متفرق كردن تظاهراتكنندگان كرد.
انقلاب اسلامی در گلستان
گزارش ساواك در اينباره چنين است: «... اجتماعكنندگان در ساعت 17 پس از خروج از مسجد، در حالی كه عكسهايی از ]امام[ خمينی در دست داشته و پلاكاردهايی با مضمون «ما انتقام میگيريم؛ ما زندهايم و بايد زندگی كنيم؛ آنها كه رفتهاند، كار حسينی كردهاند، آنها كه ماندهاند زينبیاند وگرنه يزيدیاند» با خود حمل مینمودند مبادرت به تظاهرات خيابانی كردهاند. اين افراد در تظاهرات مذكور شعارهايی به نفع روحالله خمينی و همچنين شعاری به مضمون: آمريكا و شوروی، ايران را بعليدهاند میدادهاند».
برگی از خاطرات محمدمهدی کتیبه در شیراز
مذهبىها در كازرون دو تيپ مختلف بودند، يك تيپ جوان خيلى تند، راديكال و قوى و يك تيپ هم بازارى، سنتى و قديمى بودند. اينها خيلى با احتياط كار مىكردند و افكار و عقايد قديمى داشتند. اين دو گروه با هم مخالف بودند و نمىتوانستند با يكديگر همكارى كنند. گروه سنتىها شديدا ضدشريعتى بودند و او را كافر مىدانستند و گروه جوانان نيز شريعتى را مانند بت مىپرستيدند و او را خيلى دوست داشتند و مهم مىشمردند. من سعى كردم حالت آشتى بين اين جوانان راديكال و پيرمردان سنتى بهوجود آورم...
به روایت آیتالله خامنهای
وقتی مبارزات سال 41 آغاز شد، آقای هاشمینژاد جزو فعالترین عناصر مبارز در خراسان بود و در میان علمای مشهد او یك عنصر اصلی و فعال محسوب میشد. در سال 42 وی در تهران سخنرانی داشت كه پس از آن او را به همراه عده زیادی از دیگر علما و خطبای تهران دستگیر كردند. او مدتی در زندان ماند و این اولین بازداشت او بود آقای هاشمینژاد در راه مبارزه از همان گامهای نخست طعم تلخ آزار، تعقیب و زندان رژیم را چشید و لیكن این زجرها همان طور كه انتظار میرفت تأثیری نبخشید، جز آنكه او را در راهش استوارتر كند. این واقعیت را میتوان در فعالیتهای پس از زندان آن بزرگوار به وضوح مشاهده كرد.