بهعلت ابعاد و آثار گسترده داخلي و بينالمللي انفجار هفتم تير 1360، سازمان منافقین مسئوليت آن را صريحاً اعلام ننمود، ضمن اينكه با كنايه روشنتر از تصريح آن را بهخود نسبت ميداد. رجوي، سرکرده سازمان، در جمعبندي يكساله و موسي خياباني نفر دوم سازمان، در نوار تحليل تاريخچه سازمان كه پيش از كشتهشدنش ضبط كردهبود، از «ضربه مهلك» و «ضربه اول» بعداز 30 خرداد سخن راندند. در گزارش وزارت خارجه آمريكا درباره سازمان كه در سال1994م (1373ش) انتشار يافت نيز صراحتاً مسئوليت انفجار برعهده آن سازمان گذارده شدهاست
یکی از مهمترین مؤلفههای مبارزاتی شهید بهشتی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرزبندی میان «خط امام» و «خط سازش» بود. او که نهضتآزادی را یک جریان «مکتبی» نمیدانست در دوران مبارزه با رژیم پهلوی با انتقاد از سیاست گام به گام ملیگراها، خط سازش را نکوهش میکرد. آیتالله بهشتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز سیر مقابله با جریان سازش را ادامه داد. دولت موقت که خود را در مسیر انقلاب همچون "فولکس" میدانست و معترف بود نمیتواند همچون «بولدوزر» عمل کند، در مواجهه با دشمنان داخلی و خارجی سیاست سازش را در پیش گرفته بود اما شهید بهشتی که اعتقاد داشت در جریان انقلاب سازش معنایی ندارد، در برابر این تفکر میایستاد. او چه در دوران نهضت اسلامی و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان سازش را محکوم به شکست میدانست و اعتقاد داشت این جریان مطرود و مردود است.
دفتر بنیصدر برای انجام کارهای اطلاعاتی افرادِ متخصص از اداره مخابرات در اختیار داشت که از جدیدترین وسایل ردگیری و استراق سمع استفاده میکردند. این کادر مجهز مأمور بودند تلفنهای افراد طراز اول حزباللهی را کنترل کنند. همچنین تعدادی مأمور با موتورسیکلتها و اتومبیلهای تندرو در اختیار دفتر بودند که مأمور ردیابی، تعقیب و تحقیق بودند.اداره اطلاعات دفتر به منظور رسیدن به اهداف خویش از هیچ کاری روگردان نبود و سرقت اسناد یکی از معمولیترین کارهای آنان بود. بارزترین سرقتِ اسناد از وزارت خارجه مربوط به برادر بزرگ مسعود رجوی بود که از طرف پاسداران کشف و تحت رسیدگی قرار گرفت.
در پی قانونشکنیهای گسترده بنیصدر در دوران ریاست جمهوری، لايحه عدم كفايت سياسی وی در تاریخ 31 خرداد 1360 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسيد. به دنبال طرح عدم کفایت سیاسی وی، امام خمینی در تاریخ 1 تیر 1360 طی حکمی وی را از سمت ریاست جمهوری عزل کرد.
والحسن بنیصدر چندی قبل از آن که در 31 خرداد 1360 با رای نمایندگان مجلس از سمت ریاستجمهوری عزل شود، پیوند و ارتباط خود با سازمان مجاهدین خلق را نمایان کرده بود، این در حالی بود که همو پیش از این، منتقد اصلی مشی و شیوه عملکرد سازمان بود و اولين کسي بود که عنوان «منافق» را براي آنها به کار برد و کتابي به نام «منافقان از ديدگاه ما» نوشت. اما کمکم بنا به دلایلی که اصلیترین آن ضدیت با نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران بود، به منافقین نزدیک شد و حتی در ترورهای دهه 60 نیز با آنها همراهی کرد.
آیتالله محمد فاضل لنکرانی از جمله روحانیون مبارزی بود که با شروع نهضت اسلامی به حمایت تمام قد از نهضت برخاست و با جدیت در مسیر مبارزه گام برداشت. همزمان با شروع نهضت اسلامی آیتالله فاضل لنکرانی در تبعیت از امام خمینی پا به عرصه مبارزه نهاد و بعد از دستگیری امام در نیمه خرداد 1342، در کنار سایر مبارزین شروع به افشاگری علیه رژیم کرد. با تبعید رهبر نهضت، آیتالله فاضل لنکرانی با امضای نامهای خطاب به امیرعباس هویدا سیاستهای ضد مردمی و ضد دینی رژیم را به شدت محکوم کرد. فعالیتهای مبارزاتی او در دهه 50 نیز ادامه داشت و همین تحرکات بود که باعث صدور دستور تبعید وی در سال 1352 شد. این قبیل مجاهدتها و بیباکیها تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت بهطوری که نام آیتالله فاضل لنکرانی در رخدادهای مختلف در صفحات تاریخ آن برهه حساس دیده میشود که از آن جمله میتوان به تحصن روحانیون در دانشگاه تهران در بهمن 1357 اشاره کرد.
در دوران نهضت اسلامی، مبارزه با آمریکا به عنوان استکبار جهانی، خط سیر اصلی مبارزه را ترسیم میکرد و روحانیون آگاه با راهبری امام خمینی، در این مسیر گام برمیداشتند. آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی از جمله این روحانیون پیشگام بود که در «آمریکاستیزی» و «ضدیت با استکبار جهانی» شهره بود. با شروع نهضت اسلامی و تشدید فعالیتها و کارشکنیهای امریکاییان در وابسته کردن هرچه بیشتر کشور، مواضع سرسختانه آیتالله سعیدی در افشای چهره امریکا رنگ جدیتر به خود گرفت بهطوری که به دنبال همین سازشناپذیری وی و در قضیه ورود سرمایهگذاران آمریکایی به ایران، با انتشار اعلامیهای، علما، مراجع و مردم را به مبارزه با سلطه آمریکا فراخواند. به طوری که ساواک درباره فعالیتهای ضدآمریکایی شهید سعیدی در سال 1349 عنوان کرد که وی «مردم را دعوت به قیام علیه سرمایهداران آمریکایی در ایران نموده است.»
در روند پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیون به عنوان نخ تسبیح مبارزه، نقشی اساسی داشتند. آنها با اقدامات برنامهریزی شده، مبارزات را ساماندهی میکردند. آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی یکی از فعالان انقلابی و پیشتازان جریان مبارزه است که در حورههای عقیدتی، سیاسی و حتی نظامی به کنشگری انقلابی پرداخت و ضمن اقدامات مختلف در راستای حمایت از امام خمینی(ره)، نیروهای انقلابی فراوانی را پرورش داد که در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی تاثیر فراوان داشت.
دکتر غلامرضا خواجهسروی
با بررسی مواضع و دیدگاههای امام خمینی که بخشی از آن در بیانات ایشان منعکس شده است میتوان دریافت که موضع و تصمیمات ایشان در مواجهه با آمریکا تاثیر گرفته از دو قاعده فقهی «لاضرر» و«نفی سبیل» بوده است. امام خمینی در راستای همین قاعده فقهی در مواجهه با آمریکا از مولفههایی چون افشای چهره حقیقی استکبار جهانی، مبارزه بیامان با شیطان بزرگ و نفی رابطه با آن، پیشگیری از ترویج اسلام آمریکایی، لزوم هوشمندی در مواجهه با آمریکا، ایستادگی در برابر خوی استکباری آمریکا، قطع نفوذ همهجانبه آمریکا و اهتمام به قطع منافع این دولت استعمارگر در منطقه، به کارگیری همه قوا علیه آمریکا، نفی تسلیم در برابر آمریکا و ... بهره میبردند.
دکتر صفاءالدین تبرائیان
دوره آیتالله سید محسن حكيم از اين جهت كه بار ديگر شاهد سياسي شدن حوزه نجف هستيم بسي حائز اهميت است. سيد حكيم اهميت فراواني براي حوزه هزار ساله نجف قائل بود و حوزه را پايگاه انسانسازي و پرورش استادان و سربازان فرهنگي شريعت ميپنداشت؛ لذا نظم و نسق دادن به برنامههاي درسي طلاب را در اولويت قرار داد. از این رو با اقدامات آیتالله حکیم نه تنها حوزه علمیه نجف از انزوا خارج شد، بلکه اقدامات وی باعث تحرک و نقشآفرینی حوزه در برهههای مختلف تاریخی شد. سید حکیم برای پایندگی و تقویت حوزه نجف عهدهدار انجام اصلاحات عمیق و ابتکارات جالبی شد که تا پیش از وی سابقه نداشت؛ اقداماتی که پاسخگوی نیاز و انتظارات آن روز جامعه بود.