بی طرفی پوششی
همیشه در گوش ما خوانده شده است که در جهانی زندگی میکنیم که به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر احترام میگذارد. همان طور که مردم فلسطین مدتهاست متوجه شدهاند، این اصطلاحات اغلب به عنوان پوششی برای بیعدالتی، خشونت و اشغالگری به کار میرود. چنین تزویری، ایدئالهایی را که توسعه قوانین حقوق بشر و حقوق انساندوستانه بینالملل بر انگیختند تحلیل میبرد. این تزویر به شكلی خشن در پرونده حقوق کودک نمایان است. در واقع حمایت فعال دیگر کشورها، اقدامات اسرائیل در سرزمینهای فلسطین اشغالی را ممكن میسازند. به همین دلیل است که وظیفه ایجاد این اراده سیاسی بر دوش مردم جهان میافتد.
بازنشر
حجتالاسلام سید احمد کلانتر در شهریور 1344 دستگیر و با قید کفیل آزاد گردید. چهار ماه بعد مجدداً دستگیر و به سه ماه حبس محکوم و در سال 1345 به اتهام فعالیتهای مضره برای مدت 4 ماه به فردوس واقع در استان خراسان جنوبی تبعید شد. در سال 1348 در ساوه دستگیر و به چهار ماه و پانزده روز حبس محکوم شد. در خرداد سال 1349 به اتهام تحریک مردم در مراسم شهید آیتالله سعیدی، برای سه سال به زابل تبعید گردید که به علت فعالیت در آنجا، به سراوان منتقل شد و در آنجا نیز به اتهام اهانت به شاه دستگیر و به دو سال حبس تأدیبی محکوم شد. در خرداد 1354 به اتهام شرکت در تظاهرات مدرسه فیضیه دستگیر، ولی تبرئه شد. او در سال 57 که با تعداد دیگری از مبارزین روحانی در انارک نائین تبعید بود، جهت تداوم مبارزه محل تبعید را ترک و به قم وارد شد و در 14 /9 /57 در تظاهرات بر اثر برخورد گلوله مجروح شد.
متولیان انحصاری تحقیقات جنگ در ایران، در ارتباط گرفتن با محققان خارجی و همچنین ترجمهی آثار و ارائهی اسناد ایرانی در بیرون مرزهای ایران موفقیتی نداشتهاند و اغلبِ کتابهایی که محققان غیرایرانی نوشتهاند، با رجوع به اسناد غیرایرانی و روایتهای عراقی نوشته شده است. در این آثار، اطلاعات دقیقی از جبههی ایران وجود ندارد و بسیاری از تلاشهای طاقتفرسا و ابتکاری و اندیشمندانه نادیده گرفته شده و حتی پیروزیهای ایران در مقاطعی از جنگ، که ناشی از طراحیهای دقیق و شناساییهای مهم بوده، با بهکارگیری از تاکتیک امواج انسانی مرتبط شده است. دریغ از اینکه این نهادهای نظامی توانسته باشند این آثار را نقادی کنند و دیدگاه ایران را در فضای بینالمللی منتشر کنند.
روایتی از زمانی که ایران اشغال شد
مردی که انگلیسیها بیش از هر کس در تهران درجستجویش بودند حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین بود. رشید عالی گیلانی معاون الحسینی قبلاً از ایران گریخته و به ترکیه رفته بود اما مفتی و همکاران عراقیش در یک هتل بسیار لوکس کوهستانی در کوههای دربند مشرف به تهران باقی بودند.
در تاریخ ۱۷ شهریور تظاهرات مردم تهران در خیابان ۱۷ شهریور و میدان ژاله، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد. این حادثه آغازی بر پایان کار رژیم پهلوی ایران در نظر گرفته میشود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنتطلبان را از میان برد.
گزارشی از تلاشهای دیپلماتیک سفیر ایران در بریتانیا در روزهای نخست اشغال ایران
سوم شهریور 1320، وقتی ارتش انگلستان از جنوب و ارتش روسیه از شمال وارد خاک ایران شدند و بیطرفی و تمامیت ارضی کشور را از میان بردند، شاید حتی خود رضاشاه نیز گمان نمیکرد ارتشی که بیست سال بخش عظیمی از بودجه کشور را برای مدرن کردن آن اختصاص داده بود، چنین زود از پا دربیاید و مجبور شود به چنین ارتشی دستور توقف مقابله بدهد. با این وجود براساس شواهد و مدارک چنین به نظر میرسد پیش از اشغال ایران در روز سوم شهریور، نشانههایی از عهدشکنی روسیه و انگلستان مشاهده میشد و دولتمردان ایرانی نیز به آن توجه کرده بودند.
اینکه گفته شود از درون مشروطه حکومت پهلوی بیرون آمد و آن را مثلبه ای برای مشروطه تصور کنیم روشن است که مغلطه ای بیش نیست. کما اینکه اگر شماری از نوگرایان و تجدد خواهان در تحولات مشروطه در مقام رقابت با دیگر عوامل این جنبش دست برتری یافتند باز لزوماً به معنی وجود انحراف در اصل مشروطه مبارکه نیست. آنچه در مشروطه به بار نشست نتیجه یک روند اجتماعی و تاریخی بود و همینک که از این نهضت بیش از یک قرن می گذرد می توانیم برداشت و تفسیر روشنتری نسبت به آن داشته باشیم. هر آنچه هم بعد از آن در تاریخ معاصر ایران در راستای تعمیق مردمسالاری شاهدش بوده ایم از نتایج آن امر میمون است.
وظیفه من و شما نیست که هر روز خیابان بیفتیم حاکمی را پایین آورده یا بالا ببریم. بلکه وظیفه من و شما این است که قواعدی درست کنیم که بر مبنایش حاکمی بالا آمده یا پایین رود. این مهم است. یعنی به جای اینکه مدام بحث کنیم قانون اساسی چه بندهایی دارد این پرسش را مطرح کنیم که قانون اساسی چه فلسفه ای دارد و برای چه باید نوشته شود؟ یا چگونه باید نوشته و اجرا شود. آن زمان است که می توانیم درباره مفید بودن یا نبودن مواد آن حرف بزنیم.
تأملی در اندیشهی شیخ فضلالله نوری نشان میدهد که ایشان از آزادی در قالب نگاه دغدغهدار دینی خود استقبال نموده، آزادی را در چارچوب شرع و محدود و مقید به آن میخواسته است، بنابراین در اندیشهی ایشان «آزادی مطلق» جایگاهی ندارد و جالب آنکه افراط و سوءاستفاده از آزادی، بهویژه در باب قلم و بیان شرایطی را در زمانهی مورد بحث رقم زد که حتی آیندگان بر مشروطه نیز آن را نکوهش نمودهاند.دیری نپایید که سرنوشت افراطگراییهای ناشی از سوءاستفاده از حریت مطلقهی جنبش مشروطهخواهی، ملت را در مسیر انحرافی تا سقوط در دامان دیکتاتوری رضاخان همراهی و مشایعت کرد و شد آنچه شیخ مشروعهخواهان و اهل انصاف و بصیرت پیشگویی کرده از آن بیمناک بودند.
مجالس عزاداری حسینی به واسطهی ماهیتِ خویش، آموزههای عدالتطلبی، مبارزه با ظلم، آزادگی، عزت، شرافت، دینمداری و حفظ شعائر دینی، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاحطلبی و رفع فساد را همیشه در برابر دیدگان شیعیان و آزادگان قرار میداده است. این مجالس به سبب همین ظرفیت، برای کسانی که در جبههی مقابل این آموزهها قرار گرفتهاند، خطرآفرین بوده است. لذا از جمله عوامل محدودیت و ممنوعیت مراسم و مجالس عزاداری و سوگواری حسینی را در این دوره، همین مسأله باید دانست. آیتالله محمدعلی شاهآبادی، میرزا صادق تبریزی، آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیتالله بلادی بوشهری از جمله عالمانی بودند که در حفظ شعائر حسینی پیشتاز بودند.