روایتی از محرم 1342
رسول پرویزی، پیاده شد و سریعاً جلوی طیّب آمد و پس از سلام گفت: «طیّبخان! این کاری که کردهای [نصب عکسهای امام جلوی علامت] کار درستی نیست. آن عکسها را بردار، طیّبخان! بدجوری میشود.» طیّب با متانت و وقاری که مخصوص خودش بود، خیلی صریح گفت: «بشود!»
به بهانه رحلت آیتالله بافقی
رضاخان، آقا شیخ محمدتقی را با خود به تهران میبرد و او را حبس میکند و بعد هم آقاشیخ را به تبعید به حضرت عبدالعظیم(ع) میفرستد. پس از رفتن رضاخان از ایران، آشیخ محمدتقی به قم بازگشت و مدتی هم در قم بود.
امام خمینی گفتند: ما باید شیخ فضلاللههایی داشته باشیم و شما باید یکی از آنها باشید، یعنی باید آماده باشید برای بالای دار رفتن...
حجت الاسلام والمسلمین محققی لاهیجی اولین امام جماعت مسجد امام علی(ع) هامبورگ است که در ایام محرم و عزای سالار شهیدان در آلمان برنامه های متنوعی برای شیعیان داشت.
به روایت حجتالاسلام دوانی
«... آن روز خیلی منقلب بودم، منظره آن عزاداران سخت مرا منقلب کرد. همانطور که جمعیت سینهزن از کنار من عبور میکرد دست بردم مقداری گل خشکیده از روی لباس آنها برداشته به قصد استشفاء بر چشم بیمار خود مالیدم، همان روز احساس کردم که درد چشمم تخفیف یافته و کم کم کاملاً خوب شد».
یکی از طلبهها درباره شخصیت آیتالله خامنهای از ایشان پرسید. ایشان درحالی که با دست به سمتِ خانه آیتالله خامنهای اشاره میکردند فرمودند: «آقای سیدعلی خامنهای صد سال از زمان جلوتر است.»
به روایت آیتالله محمد یزدی
كتاب «حسین بن على را بهتر بشناسیم» بعد از چاپ، مورد استقبال خوبى قرار گرفت. ساواک با كتاب برخورد كرد و اگر در حجره طلبهها یافت مىشد، به عنوان مدرک جرم به حساب مىآمد.
درباره تغییر عقیده سازمان مجاهدین باید عرض کنم که بنده معتقد بودم که آنان از همان ابتدا منحرف بودند و همین مواضع را داشتند و مطرح کردن اسلام و قرآن و نهجالبلاغه پوششى براى افکار منحرف آنان بود.
حبیبالله عسگراولادی میگوید: «مرحوم حضرت آیتالله شیخ عبدالکریم حقشناس ... کمتر جلسهای بود که ایشان صحبت بکنند و دو یا سه بار نام استادشان « حاج آقا روحالله» را به زبان جاری نکنند. ایشان ما را تشویق میكردند كه به زیارت حاج آقا روحالله برویم. من خودم را برای رسیدن به خدمت امام در قم موظف میدانستم...»
روایت یک شاهد عینی از 30 تیر 1331
«... میگفتند شاهپور علیرضا همراه با دو نفر دیگر سوار بر اتومبیل فورد کورسی خودش از درون اتومبیل مردم را هدف گلوله قرار میدهند. ما چهار نفر به سرعت بهطرف چهارراه آب سردار میرفتیم. در این میان یکی از دوستان برادرم که کنار ما بود از ناحیه سر مورد هدف گلولههای شاهپور غلامرضا قرار گرفت.»