انتشار به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع)
چنانکه از خاطرات برمیآید، در سامرا استقبال بینظیری از امام خمینی صورت گرفت. به طوری که فرماندار سامرا، رئیس پلیس، علمای شیعه و سنی و برخی شیوخ قبایل و شخصیتهای سرشناس شهر سامرا به استقبال آمده بودند. حتی اهل تسنن نیز در سامرا از امام استقبال کردند. امام خمینی با جمعی از طلاب و فضلای نجف وارد سامرا شده و ابتدا به زیارت امامین عسگرین مشرف شدند.
بازخوانی محاکمه سران رژیم پهلوی در دادگاههای انقلاب؛
خسروداد نیز در اعترافاتش گفت: از من غولی ساختهاند و هر غلطی که شاه در این کشور میکرد بهنام من قلمداد مینمود و ما هم قدرت دفاع از خودمان را نداشتیم. خلخالی در واکنش اظهار داشت: «شما فرمانده هوانیروز بودی و دستور قتلعام مردم قم، اصفهان، شیراز و تهران را صادر کردی و نمیتوانی خود را تبرئه کنی». خسروداد نیز در واکنش مدعی شد شاه، فرح، اشرف و مادر فرح دستور کشتار مردم را صادر میکردند.
برگی از خاطرات مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حسینیان
درگیریها به همان شکل ادامه پیدا کرد. بچهها گونیهای شن گذاشته بودند و حفاظت میکردند. اما گاهی ساواکیها میآمدند و اینها را به رگبار میبستند و فرار میکردند. آقای ناطق روی یک مینیبوس با بلندگو اعلام میکرد به دستور امام خمینی حکومت نظامی لغو است، مردم به خیابانها بریزید. ما هم مثل مردم دیگر در خیابانها بودیم و تا شب این درگیریها ادامه پیدا کرد.
روایتهایی از وقایع 21 و 22 بهمن 57
عبدالله جاسبی نیز میگوید: «کلاهدوز در شب 21بهمن نه تنها تانکها را از کار انداخته بود بلکه بسیاری از ادوات جنگی را هم دستکاری کرده بود و با این عمل جسورانه خود در حقیقت بخشی از دستگاه نظامی رژیم پهلوی را خلع سلاح کرده بود.»
برگی از خاطرات علی هادیتبار
علی هادیتبار میگوید: «شب بیست و دوم بهمن تا صبح یک لحظه هم صدای آژیر آمبولانسها و تیراندازیها قطع نشد به نظرم آن شب کسی در شهر نخوابید. همه شهر بیدار و به انتظار فردا نشست. اخبار درگیریها از نقاط مختلف شهر میرسید یکی از جاهایی که خبرش خیلی مهم بود خبر درگیری در اطراف جام جم، مرکز رادیو و تلویزیون بود.»
به بهانه چهلمین روز درگذشت آیتالله مصباح یزدی
يکی از اسناد ساواک در رابطه با فعاليتهای آيتالله مصباح چنين اشاره میکند: «اخيراً شخصی به نام مصباح که قبلاً مدير مدرسه حقانی بوده تعداد شش برگ اعلاميه به امضای روحانيون مبارز ايران جهت يکی از دوستانش به تهران ارسال داشته است و خواسته که اعلاميههای مذکور در تهران تکثير و توزيع گردد. جهت اطلاع و شناسايی مصباح و روشن نمودن نحوهی فعاليت و تمايلات سياسی وی و اعلام نتيجه. ضمناً هرگونه اقدام مستقيم موجب سوخته شدن شنبه خواهد شد».
روایتی از 19 بهمن 1357
علیمحمد بشارتی میگوید: «همه وارد مدرسه شدیم. طولی نکشید که حضرت امام در جایگاه ظاهر شدند. ملاحیدر به مجرد مشاهدهی امام «ایست خبردار» داد. همهی نظامیان به حضرت امام ادای احترام کردند. آن روز یک روز تاریخی و ماندگار شد. از آن به بعد تلاش رژیم برای مخدوش کردن حضور نظامیان در مدرسهی علوی به جایی نرسید...»
برگی از خاطرات آیتالله سید جواد علمالهدی
در پاریس هنگامی که این پیغامها را به محضر مبارک استاد [امام] رساندم امام دو دست مبارکشان را بالا بردند و گفتند: «اسلحه ابداً، پیغام من را به آنها برگردان و برسان و بگو اصلاً نه بخرید[اسلحه]، نه جمع کنید و نه نگه دارید، ما از سال 41 که این حرکت را شروع کردهایم تا الان که دیگر وقت بازگشت ماست و حکومت میرود و نمیتواند بماند همهاش با بیان بوده، همهاش با مصاحبه بوده، همهاش با گفتار بوده، آنچه را هم که متعلق به من با خط و امضای خودم بوده، آنچه را هم که کمک مردم بزرگوار شهرستانها دارند به عنایت خودشان بوده است همچنین طومارهایی که مردم نوشتند و اعلام داشتند و برای ما فرستادند، به خودشان بوده است، انشالله ما موفق هستیم و احتیاجی به اسلحه و جنگ نداریم.
انتشار برای نخستینبار| برگی از خاطرات آیتالله جلالی خمینی
ما شب نشستیم جلسه گرفتیم و تصویب كردیم كه حاجیها در میدان بیایند و با مشتهای گره كرده مرگ بر امریكا و مرگ بر اسرائیل بگویند.رئیس كل سازمان امنیت آنجا آمده بود دست ما را گرفته بود میگفت فلانی شما بگویید اینجا به هر مقامی میخواهند فحش بدهند اما نگویند مرگ بر امریكا! من به او گفتم صبر كن در كشور ما هم همین طور بود. یك عدهای میگفتند اگر بگویند "مرگ بر امریكا" آسمان به زمین میآید. صبر كن ببین!
به روایت علیمحمد بشارتی
بشارتی میگوید: «امام خمینی یک بار سخنرانی بسیار خوبی کردند که پس از چند دقیقه از پایان آن، حاج احمد آقا آمدند و به من گفتند: «آیا کسی این سخنرانی را ضبط نکرد؟!» گفتم: «من اگر مسئولیت مراقبت بر عهدهام نبود آن سخنان را حفظ میکردم و برایتان میگفتم و ضبط میکردید». متأسفانه هیچ کس آن سخنرانی مهم را ضبط نکرده بود تا اکنون ما متن آن را مثلاً در صحیفه نور داشته باشیم. این بدان جهت بود که آن موقع کسی به این فکر بود که دنبال جمع آوری مطالب و تکمیل آرشیو اسناد انقلاب باشد.