برگی از کتاب "هفتاد سال پایداری: خاطرات حسین شاهحسینی"
همینطور گریه میکرد و میگفت شاهحسینی، هزارها نفر از مشروطه تاکنون کشته شدند وخون دادند تارسید به ما وحـالاهم کشته میشوند وهزارها نفر در زندان هستند برای این که ما باشیم.من از تو میپرسم که تو چه غلطی کردی برای این کشتهها.حالا شدی رییس؟ مـاشین زیر پایت است. برو گاوداریات را بکن. حق مردم چطور میشود. آیتالله یعنی چه؟
به مناسبت سالروز شهادت آیتالله علی قدوسی
طاغوتیان و افراد ضدانقلاب كه نزد او میرفتند ابتدا با شخصیتی با ابهت و قدرتمند روبهرو بودند ولی بهتدریج خود را در مقابل پدری دلسوز میدیدند كه حاضر است تا آخرین كلام آنها را بشنود و تا آنجا كه ممكن است راهی برای مشكل او بیابد. حتی گاهی با افراد مختلف تماس میگرفت تا مشكل فرد حل شود. این روحیهی علی قدوسی آنقدر عجیب بود كه بعضی از دوستان ناآگاهِ انقلاب، آن را نقطه ضعف وی ذكر میكردند و در آن زمان بعضی از روزنامهها یا افراد گفتند و نوشتند: «چرا اینقدر ضد انقلابها با قدوسی خوب هستند؟!»
شهید لاجوردی چه در حوالی منزل مسکونی و چه در حین تردد با دوچرخه از منزل تا بازار، سوژهای بسیار سهلالوصول برای ترور بوده است، پس انتخاب محل ترور در بازار پر ازدحام و شلوغ باید دلیل مهمتری داشته باشد.
روایتهایی از زندگی آیتالله سید رضا فیروزآبادی؛
آیتالله فیروزآبادی با زاهدی و اطرافیان شاه مخالف بود و میگفت: اینها استبداد را به مملکت برگرداندهاند!
به مناسبت 12 مرداد سالروز انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی؛
ابراهیم یزدی: «... در دیدار با آقای خمینی توضیح دادم که اضافه کردن این قیود و شهود نه لازم است و نه مفید. در کشوری مثل ایران رئیسجمهوری عملاً مرد خواهد بود. اما اگر تصریح شود بار معنایی منفی برای جمهوری اسلامی خواهد داشت و ثانیاً انتخاب یک رئیسجمهور غیر شیعه هم بسیار بعید است. اما ایران تنها کشور با اکثریت شیعه میباشد. اگر ما در (قانون اساسی) ایران این را قید نکنیم میتوان امیدوار بود در کشورهایی که شیعه در اقلیت است راه برای انتخاب شیعه به ریاست جمهوری باز بماند. آقای خمینی استدلال مرا پذیرفتند، اما گفتند بروید آقای گلپایگانی را قانع کنید.»
پاسخ قاطع امام به رژیم شاه در سال 42؛
یکی از مقامات مملکتی در رادیو صحبتهایی کرده بود و انتقادهایی از مرحوم شیخ فضل الله نوری کرده بود و اینکه او را به دلیل مخالفتش با مشروطه به دار آویختند و از این صحبتها. البته حدس زده میشد که این صحبتها تهدید و تعریضی هم نسبت به امام و حوزه و روحانیت باشد.
روایتی از عضو جداشده سازمان
رجوی هم در طراحی عملیات فروغ جاویدان و وقتی نیروها را در دوم مرداد سال 1367 در قرارگاه اشرف برای حمله به ایران توجیه میکرد و من هم شخصا در اين نشست حضور داشتم گفت: وقتی تهران را تسخیر کردید تا 48 ساعت با شما کاری ندارم هر کاری خواستید بکنید بعدا من آمده و عفو عمومی خواهم داد.
یادی از محرم 1357
جان. دی استمپل، یکی از مقامات بلندپایهی سفارت امریکا در تهران، در کتاب خود تحت عنوان «درون انقلاب ایران» به این موضوع اشاره دارد، او مینویسد: «راهپیمایی محرم کل مشروعیت سلطنت را مؤکداً زیر سوال برد... .
به بهانه ایام سوگواری حسینی
رضاشاه روضهخوانی را هم منع کرد و طوری بود که وقتی میخواستیم در روضهخوانیها شرکت کنیم به قُرآت و قَصبات و دِهاتِ دوردست میرفتیم. من خودم بارها مثلاً خواستم بروم عزاداری شرکت کنم، میرفتیم ده. پاسبانِ متدیّنی بود که این روی حساب، همان ایمان و عقیده خودش گاهی میآمد به ما جوانها کمک میکرد و مواظب بود که آجانِ[پاسبان] نامحرمی نیاید و ما هم یک سینهای میزدیم ولی با ترس و خوف خیلی عزاداری امام حسین(ع) برای ما مشکل شده بود.
روایتی ناب از کودتای نقاب
آقای ریشهری پرونده را برداشتند و بردند محضر حضرت امام و عفو این را گرفتند و همان فردایش هم آزادش كردند او رفت سر خدمت. سرانجام در یكی از عملیاتهای برونمرزی كه داشتند بمباران یكی از مراكز نظامی یا مهم عراقی در موقع برگشت، هواپیمایش موشك خورد و خودش هم شهید شد