علی دانش منفرد میگوید: « قرار شد کسی [که] میخواهد وارد کمیته شود، به بنده به عنوان مدیر اجرایی معرفی شود و بنده[هم] کارت صادر بکنم [تا] در یکی از این کمیتهها کار بکند. [علت آن بود که] هنوز ساواک بود، هنوز تهدید میشدیم [که] اینجا را منفجر میکنیم... بنابراین جان [امام] برای ما مهم بود. تمام مراجع و بزرگان روحانیت از شیراز، یزد... همه چهرههای سیاسی مثل مهندس بازرگان... اینها همه اینجا جمع میشدند، کافی بود یک عنصر غریبه و ساواکی بیاید اینجا و بمبی منفجر کند تمام بساط به هم پاشیده میشد. بنابراین بسیار حساس بود که هیچ عنصری که ناشناخته است وارد نشود. همه عناصر را که من نمیشناختم... آنهایی را که من میشناختم خودم کارت صادر میکردم ... هیچکس حق نداشت کسی را معرفی کند جز آقایان: بهشتی، باهنر، مقام معظم رهبری، مطهری، اینها کسانی بودند که اگر میخواستند افرادی وارد [ کمیته] شوند به من مینوشتند و من کارت صادر میکردم.»