نقشه کیم روزولت علیه انقلاب اسلامی
اعلیحضرت که از شنیدن حرفهای کیم [روزولت] به وحشت افتاده بودند، گفتند: «این طرح مثل قصههای جیمز باند است.»
به روایت دیپلماتها
موضوع سلمان رشدی و فتوای امام كه منجر به فراخوانی سفرا شد؛ یكی از دوران درخشان جمهوری اسلامی است. تایم مقالهای در آن دوران نوشت كه «موضوع سلمان رشدی تقابل اسلام ناب با غرب است» و ما در این تقابل پیروز شدیم، زیرا لغو فتوا كه خواستهی غرب بود محقق نشد و آنها سفرای خود را بازگرداندند.
برگی از خاطرات آیتالله بدلا
عجيب اينجاست که همين جماعت قزاق که خود را سينهچاک امامحسين(ع) مىدانستند، تغيير مشى دادند و دشمن عزاداران سيدالشهدا شدند و حتى شب عاشورا، بچههايى را که «حسين حسين» مىگفتند، مورد تعقيب قرار مىدادند. در نهايت، عزادارى مراجعه کرده، ثبت نام نمايند و آموزش وعظ و خطابه ببينند و بعد به سخنرانى بپردازند. البته روضهخوانى همچنان قدغن بود.
انتشار برای نخستینبار | برگی از خاطرات کونیکو یامامورا(سبا بابایی)
گاردیها به پادگان حمله کردند. مردم شبها سیبزمینی و اینها میپختند و از بالای دیوار برای افسران نیرو هوایی میبردند. از در شمالی پادگان اسلحه به مردم میدادند.
يكى از خصوصيات برجسته اخلاقى كه در ميرزا محمد ثقفى مشاهده كردم، اين بود كه ايشان اشتباهات علمى و اخلاقى ديگران را با بيانى بسيار محترمانه و محرمانه به آنان يادآور مىشدند؛ بهنحوى كه شخص مخاطب نهتنها دچار تكدّر خاطر نمىشد؛ بلكه شادمان مىگشت.
به روایت حجتالاسلام دوانی
«... آن روز خیلی منقلب بودم، منظره آن عزاداران سخت مرا منقلب کرد. همانطور که جمعیت سینهزن از کنار من عبور میکرد دست بردم مقداری گل خشکیده از روی لباس آنها برداشته به قصد استشفاء بر چشم بیمار خود مالیدم، همان روز احساس کردم که درد چشمم تخفیف یافته و کم کم کاملاً خوب شد».
یکی از طلبهها درباره شخصیت آیتالله خامنهای از ایشان پرسید. ایشان درحالی که با دست به سمتِ خانه آیتالله خامنهای اشاره میکردند فرمودند: «آقای سیدعلی خامنهای صد سال از زمان جلوتر است.»
به روایت آیتالله محمد یزدی
كتاب «حسین بن على را بهتر بشناسیم» بعد از چاپ، مورد استقبال خوبى قرار گرفت. ساواک با كتاب برخورد كرد و اگر در حجره طلبهها یافت مىشد، به عنوان مدرک جرم به حساب مىآمد.
حبیبالله عسگراولادی میگوید: «مرحوم حضرت آیتالله شیخ عبدالکریم حقشناس ... کمتر جلسهای بود که ایشان صحبت بکنند و دو یا سه بار نام استادشان « حاج آقا روحالله» را به زبان جاری نکنند. ایشان ما را تشویق میكردند كه به زیارت حاج آقا روحالله برویم. من خودم را برای رسیدن به خدمت امام در قم موظف میدانستم...»
روایت یک شاهد عینی از 30 تیر 1331
«... میگفتند شاهپور علیرضا همراه با دو نفر دیگر سوار بر اتومبیل فورد کورسی خودش از درون اتومبیل مردم را هدف گلوله قرار میدهند. ما چهار نفر به سرعت بهطرف چهارراه آب سردار میرفتیم. در این میان یکی از دوستان برادرم که کنار ما بود از ناحیه سر مورد هدف گلولههای شاهپور غلامرضا قرار گرفت.»
به روایت آیتالله طاهری خرمآبادی:
روزهای عید معمولا مراجع در خانه میمانند و مردم برای دیدن آنها به منازلشان میروند. امام برای اینکه در برابر رژیم اتحاد ایجاد بکند، روز عید غدیر، به طور خصوصی به دیدن مراجع دیگر رفتند.
به روایت آیتالله ریشهری:
«... با وجود دشواریهای عینی و نگرانیهای ذهنی، تصمیم گرفتیم مراسم دعای کمیل را برگزار کنیم. بدین منظور لازم بود تا نیروهای معاونت اجرایی بعثه، ابزار و امکانات لازم، مانند بلندگوها را به صورت پنهانی به نزدیکی بقیع منتقل سازند و به تدریج محلّ مراسم را تجهیز نمایند.»
برگی از خاطرات حجتالاسلام رحیمیان
آقای اسلامی به علامه امینی که با همهی وجود به سخنان امام گوش سپرده بود، گفت: «شما هم مطلبی بفرمایید.» علامهی امینی فرمود: «جایی که فرماندهی کل قوا باشد، به سربازان و پاسبان های سر چهار راه، نوبت نمیرسد.»
به روایت حاج احمد قدیریان؛
حاج احمد قدیریان میگوید: «... در این زیرزمین چندین هزار سلاح ژ3، سلاحهای کمری، تعدادی جعبهی نارنجک، مقداری موشک منور، بیسیم و دستگاههای مخابراتی کشف شد. مشخص بود که این اموال از داخل پادگانها خارج شده است.»
5 روایت از مبارزات شهید سعیدی
آيتالله طاهرى در مورد شهادتطلبى و آمادگى آن شهيد بزرگوار خاطرهاى نقل کردهاند: «شهيد سعيدى به من فرمودند: آقاى طاهرى چقدر آمادهى شهادتى؟ گفتم: هيچ.آن گاه مرحوم سعيدى به من فرمودند: به اميرالمؤمنين قسم، من همين الآن آماده هستم که محاسنم با خون سرم خضاب شود».
«... به دست به طرف منزل امام دویدم و برای اولین بار سیمای مبارک حضرت امام را زیارت کردم. سیمای امام از عکسهایی که قبلا از ایشان دیده بودم، زیباتر بود. چراکه در آن موقع در تلویزیون تصویری از امام پخش نمیشد و تنها همین عکسها بود. من امام را در برخورد اول خیلی زیباتر و بهتر دیدم و دستشان را به گرمی بوسیدم.»
چند روایت از قیام 15 خرداد
احمد شهاب در خاطرات خود در این باره میگوید: «من و عراقی و توکلی در حرم حضرت عبدالعظیم بودیم که خبر به ما رسید. به میدان (میدان سبزی و میوه که آن زمان در خیابان صاحب جمع یا سر قبر آقا و بالای میدان شوش بود) آمده و عراقی به طیب گفت میدان را ببندید. طیب هم به میدان گفت :تعطیل کنید. و ما از درختها چوب کنده و دست مردم دادیم.»
به روایت سید حسین رضوی
در رحلت امام كشمیر ماتمكده شد و شیعه و سنی عظیمترین اجتماع مراسم عزاداری امام را آنجا در مسجد جامع بزرگ اهل تسنن كشمیر برگزار كردند.
امام در شيوهى برخورد و رفتار، بسيار با وقار بود. ابتدا صحبت نمىکردند و اگر کسى حرفى داشت، خوب گوش مىکردند. همهى کسانى که با امام بودند، فکر مىکردند امام در درجهى اعلى، آنها را دوست دارند.
به روایت احمد زرهانی
شکست عراقیها قطعی شده بود. رزمندگان تکبیر میگفتند و با تیربار به سمت هلیکوپتر شلیک میکردند. یکبار، هلیکوپتر تکان سختی خورد ولی سرانجام موفق به فرار شد. ساعتی بعد هزاران اسیر را دستهدسته پیاده و نیمهعریان به سمت ما میآوردند...