انقلاب اسلامی در کرمانشاه
انتشار اخبار خروج محمدرضا شاه از کشور در روز 26 و 27 دیماه شادی و شعف وصف نشدنیای در مردم كرمانشاه ایجاد کرده بود. مردم دستهدسته به خیابانهای اصلی شهر وارد میشدند، به شادی میپرداختند و به همدیگر تهنیت میگفتند. عابران تصاویر واژگونی از شاه ترسیم كرده و در دستگرفته بودند. ماشینها و چراغهای روشن آنها فضای شهر را پر کرده بود. برخی از مردم نیز بر برفپاکنهای ماشینهایشان دستمالهای کردی بسته بودند یا آن را رقصکنان به حرکت درمیآوردند.
انقلاب اسلامی در شوشتر
با توجه به اینکه شهر شوشتر از چهارراه اصلی خیابان پهلوی و خیابان فرح به چهار قسمت تقسیم میشد، هریک از مناطق چهارگانه بین گروهی از جوانان تقسیم و اعلامیهها پخش میشد و بیشتر اعلامیهها به صورت شبانه پخش میگردید.
انقلاب اسلامی در قم
يكي از اسناد ساواک در رابطه با تهیه و توزیع اعلامیه های انقلابی از قم به تهران چنين اشاره ميكند: «اخيراً شخصي به نام مصباح كه قبلاً مدير مدرسه حقاني بوده تعداد شش برگ اعلاميه به امضاي روحانيون مبارز ايران جهت يكي از دوستانش به تهران ارسال داشته است و خواسته كه اعلاميههاي مذكور در تهران تكثير و توزيع گردد. جهت اطلاع و شناسايي مصباح و روشن نمودن نحوه فعاليت و تمايلات سياسي وي و اعلام نتيجه. ضمناً هرگونه اقدام مستقيم موجب سوخته شدن شنبه خواهد شد».
برشی از خاطرات حجتالاسلام پورهادی
حجتالاسلام پورهادی میگوید: «هر روز هنگام عصر چادرهایی که رفتگرها در طول روز از سر زنان کشیده بودند، در نقاط مختلف شهر به آتش کشیده میشد. من هم در مسیر بازگشت از مدرسه، صحنهی سوختن چادرهای رنگارنگ را مشاهده میکردم. تماشای این منظره تا مدتها ادامه داشت. دو نقطهی به آتش کشیدن چادرها که در مسیرم قرار داشت: یکی نزدیک حسینیه، کوچهی شاه، سر سه راهی و دیگری، نزدیک میدان مقابل مسجد جامع فعلی بود.»
یادبود مبارز انقلابی اصفهان
انجمن حجتيه هم از تفكرات او مطلع بود، ولى از آنجا كه عنصر كارآمدى بود، حاضر به ازدست دادن وى نبود تا اينكه ماجراى توهين شيخ حلبى به امام در سال 1352 پيش آمد و آقاى ربانى شيرازى در جلسهاى از اين موضوع انتقاد كرده بود. اين امر به درگيرى مستقيم آقاى پرورش با انجمن حجتيه منجر شد و سخن به ياد ماندنى خود را بر زبان آورد: «من بعد از امام زمان(عج) آقاى خمينى را موحدترين فرد روى زمين مىدانم و اين را با مطالعه، شناخت و معرفت مىگويم كه موحدترين مرد روى كرهى زمين آقاى خمينى است. حال كه اين پيرمرد- منظور شيخ حلبيـ آمده و به ايشان توهين كرده، من ديگر حاضر به همكارى با اين تشكيلات نيستم.»
انقلاب اسلامی در اصفهان
شيوه تبليغاتى خاصى را در جلسات خصوصى و عمومى پياده كردم، يعنى براى تبليغ در اين منطقه دست به ابتكار جديدى زدم. ابتكارم اين بود كه شخصى بهنام آقاى «عباس اعرابى هاشمى» از روى آيات قرآن و متناسب با آيات، تصوير و عكسهاى خيلى زيبايى درست كرده بود و زير آن هم ترجمه آن آيات را نوشته بود و از تمامى اين آيات و تصاوير اسلايد تهيه كرده بود. من هم يك دستگاه اسلايد به همراه پنجاه اسلايد را با خودم به زواره بردم.
به بهانه 23 آذر 1357
آیتالله خامنهای در خاطرات خود درباره چگونگی آغاز تحصن میگوید: به ذهنم خطور کرد تحصن کنیم. نشستم و اعلامیهای نوشتم. نوشتم که روحانیان امضا کنند تا تغییر فرمانده نظامی استان در بیمارستان تحصن خواهند بود. برخی از علما امضا کردند و برخی تردید به خرج دادند؛ مثل گذشته.
تبریز
آیتالله مسلم ملکوتی میگوید: «در طول چهار سالى كه آذربايجان در اشغال روسها قرار داشت، چه ايامى كه خود روسها بودند و چه يكسال آخرى كه سرسپردههايشان (پيشهورى و غلام يحيى) به عنوان حزب دموكرات و حزب توده آذربايجان حاكميت پيدا كردند، تهاجم فرهنگى گستردهاى را بر ضد دين، مذهب و فرهنگ و آداب و رسوم مردم به راه انداختند و به نشر افكار كمونيستى اقدام كردند».
به بهانه سالگرد شهادت آیتالله دستغیب
سید هاشم دستغیب از بازگشت آیتالله دستغیب چنین روایت میکند: «آقا یک سفر به نجف مشرف شدند و خدمت امام در نجف رسیدند و در مراجعت شروع به فعالیت مجدد کردند که خوب آن شب یادم است که در مسجد هزاران نفر حضور داشتند راجع به تاریخ شاهنشاهی که تاریخ گبری است، تاریخ ضد اسلامی است و همچنین راجع به شاهپرستی و فردپرستی که بر ضد مبعث خاتمالانبیاء و بعثت پیامبر برای یکتاپرستی و نه برای شخصپرستی در این زمینه فوقالعاده سخنرانی نمود...».
حمید آستی میگوید: با تلاش شیخ عبدالحسین سبحانی و یاران او زمینهی حضور اساتید برجسته در دزفول مضاعف گردید، در همین راستا شهید سبحانی در سال 1349 از آیتالله یزدی جهت سخنرانی در دزفول دعوت به عمل آورد که مورد موافقت ایشان قرار گرفت. اما پس از تجمع مردم و ساعتها انتظار مشخص شد که سازمان ساواک قم با عزیمت آیتالله یزدی به دزفول مخالفت نموده است.»
يک فضاى خفقان و دهشتناكى به وجود آورده بودند؛ حتى مردم در داخل خانههايشان نمىتوانستند مسائل سياسى را مطرح كنند. همواره به گوش مردم اينگونه خوانده و تلقين كرده بودند كه: «ديوار موش دارد و موش هم گوش دارد.» مردم در خانههايشان هم امنيت و آسايش و آرامش نداشتند. همه در اضطراب و نگرانى به سر مىبردند و آنكه در امنيت و آسايش بود يک عده اشخاص لاابالى و اراذل و اوباش بودند.
انقلاب اسلامی در ارومیه
روحانیون در این زمینه با برگزاری جلساتی در مساجد ارومیه، به اقدام رژیم اعتراض میكردند. آنان سپس در جلسهای مقرر كردند یكی از روحانیون ارومیه از طرف جامعه روحانیت شهر جهت دیدار با امام، به پاریس اعزام شود. حجتالاسلاموالمسلمین عدنانی داوطلب شد و این موضوع مورد تأیید علمای ارومیه قرار گرفت. پس از تأمین مالی این مسافرت، ایشان آماده سفر به پاریس شدند.
برشی از خاطرات آیتالله فاضل استرآبادی
آیتالله استرآبادی: «بعد از اینکه نظر مخالف امام را با در اختیار گرفتن باغ شاهنشاهی گرفتم، به فکر تهیه زمین برآمدم. خیلی از مناطق را بازدید کردیم؛ جاده قائمشهر، جاده بابلسر،جاده آمل و خیلی از جاهای دیگر. اما خدا خیلی کمک کرد تا اینکه این زمینی که الان مدرسه در آن بنا شده است، در اختیار ما قرار گرفت که انصافاً زمین سالم و بدون هیچگونه شک و شبههای است. نه موقوفه است و نه طرح اصلاحات ارضی و نه زمین اختلافی است. چهار هکتار از پنج هکتار را صاحب آن با نیمبها به ما فروخت و یک هکتار دیگر را از دو نفر که شریک بودند، خریداری و مدرسه را احداث کردیم.»
سوسنگرد به روایت سیدالاسراء
آقای ابوترابی در خصوص رشادتهای شهید چمران نقل میكند: «حدود یك ساعت و نیم به غروب مانده بود كه مشاهده كردیم صدها متر پیشاپیش همه نیروها، در میان طوفانی از گرد و خاك، مجروحی را به میان ماشین انداختند و با سرعت به قصد خارج كردن ایشان از منطقه تلاش میكنند. پس از آن كه رگبار دشمن و گردوغبار ماشین اندكی فروكش كرد، با شگفتی و تعجب مشاهده كردیم این مجروح، سردار رشید و ایثارگر جبهههای حق علیه باطل، دكتر چمران، این عبد صالح خداست كه در اثر اصابت گلوله غرق خون شده است ولی با دست به نیروها فرمان میدهد كه به خود هراس راه ندهند و به پیشروی به سوی سوسنگرد ادامه دهند. دیدن این صحنه كه فرمانده عملیات پیشاپیش همه با دشمن درگیر بوده و در حالیكه زخمی شده است با روحیهی بلند به آنها امید و نوید پیروزی میدهد، به جمع روحیه داد و دقیقاً بهخاطر دارم بعد از این جریان، پیشروی وضعیتِ جدیتر به خود گرفت».
روایتهایی از شخصیت سید محمد صمصام
صمصام دید كه با پایین آمدن هستهای مراسم تمام میشود و رجال دولتی میروند. بنابراین فریاد زد: هر كه اعلیحضرت رضاشاه كبیر را دوست دارد، بنشیند و از جای خودش تكان نخورد. در آن جلسه، افرادی چون فرماندار، استاندار و از همه مهمتر فرمانده لشكر استان دهم، سرتیپ مقبلی، شركت كرده بودند. سپس صمصام گفت: «دیشب، اعلیحضرت رضاشاه كبیر را به خواب دیدم و ایشان به من گفت فردا به مدرسه چهارباغ میروی كه فاتحه من در آنجا برگزار است. مقبلی هم آنجا میآید. یك هزار ریال از او بگیر و از منبر پایین بیا». با این حرف، خنده حاضران در فضای مدرسه طنینانداز شد. مجلس فاتحه به خنده و مضحكه تبدیل شد.
یادی از اولین روحانی شهید قزوین
فعاليتهاى سياسى و مبارزاتى مستمر شهيد انصارى، ايشان را گرفتار زندان و شكنجههاى سهمگين شكنجهگران سنگدل ساواك نمود. بر اثر همين شكنجهها، ريه ايشان پاره شد و خونريزى كرد كه به همين علت آن مرحوم را براى معالجه به بيمارستان آوردند؛ ولى معالجات مؤثر واقع نشد و ايشان يك هفته پس از انتقال به بيمارستان از دنيا رفت و به شهادت رسيد.
در خصوص خط دهى به بانوان جهت انجام راهپيمايى، در يكى از شنودهاى ساواك از تلفن وى آمدهاست: «زن ناشناس به قاضى اظهار داشت: اجازه بدهيد ما هم به طور دستهجمعى بيرون بياييم و جلوى كشتار بچههايمان را بگيريم. بچههاى ما وقتى به حمام مىروند، غسل شهادت مىكنند. قاضى در پاسخ اظهار مىدارد: مثل زن هاى زنجان بيرون بياييد و هر چه دلتان مىخواهد بكنيد و بگوييد: چرا فرزندان ما را بىخود مىكشيد؟ زن ناشناس اظهار مىدارد: كجا جمع بشويم؟ قاضى متذكر شد: هر كجا دلتان مىخواهد اجتماع نماييد. نظريه يكشنبه: مراتب صحت دارد. قاضى طباطبايى عامل اصلى تشنجات اين منطقه مىباشد.» در تبریز اعتصاب بازار، اصناف و كاركنان شركت برق، با صلاحديد او انجام مىشد.
آیتالله مطهری یزدی که داماد آیتالله کفعمی بود میگوید: مرحوم آیتالله کفعمی خراسانی، پرچمدار اشاعه مکتب درخشان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و منادی وحدت شیعه و سنی در جنوب شرق ایران به ویژه سیستان و بلوچستان و از جمله عالمانی بود که قبل از پیروزی انقلاب، در ایران، اقامه نماز جمعه مینمودند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نمایندگی امام خمینی(ره) و امامت جمعه زاهدان را عهدهدار بودند.
انقلاب اسلامی در مازندران
طبق گزارشهای ساواک مازندران، شیخ عبدالله نظري خادمالشریعه و طبقهی روحانیت این شهر، پنجم آبان ماه مجلس ختمی را به همین مناسبت در مسجد جامع ساری با حضور اغلب روحانیون و حدود دویست نفر از مذهبیان و بازاریان برگزار کردند. جلسه با قرائت قرآن توسط آقای جدی و شیخ هاشمی آغاز گردید. با توجه به اخطارهای مکرر نیروهای امنیتی و قرق شدن اطراف مسجد جامع توسط نیروهای پلیس، سخنرانی در این مجلس کار سختی بود. بسیاری از روحانیون از انجام این کار سرباز زدند و ترجیح دادند مستمع باشند. مرحوم شیخ مفید روحانیزاده، امامت جماعت مسجد حضرت ابوالفضل، شهامت نشان داد و بر فراز منبر رفت.
یادی از اولین روحانی شهید دفاع مقدس
شهید حجتالاسلام شیخ محمدحسن شریف قنوتی را به عنوان اولین روحانی شهید دفاع مقدس میشناسند. او که در آغازین روزهای جنگ با انبوهی از کمکهای مردم بروجرد عازم خرمشهر شد، یکی از عناصر اثرگذار در دفاع از آن شهر بود. در سند حاضر دادستان وقت آبادان و خرمشهر به شیخ شریف قنوتی مجوز سازماندهی نیروهای مردمی را میدهد. این آخرین حکمی بود که او دریافت کرد. سرانجام در 24 مهر ماه 1359 در خیابانهای خرمشهر مظلومانه به شهادت رسید.