پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در خاطرات بازماندگان حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی به شخصیت كلاهی و چگونگی جلب اعتماد دیگر اعضا توسط او و نقش وی در انفجار دفتر حزب اشاره شدهاست. صفاتی دزفولی درباره نحوه وورد کلاهی به حزب میگوید: وی قبل از ورود به حزب در دکهای کوچک در مقابل دفتر مرکزی حزب به کتابفروشی مشغول بود و پس از آشنایی با اعضای حزب به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد و مسئول هماهنگیهای داخل حزب شد.
همچنین یكی دیگر از اعضای حزب جمهوری درباره شخصیت كلاهی و چگونگی ارتقاء او در حزب میگوید: من برخوردهایی با او داشتم اما تجربه نداشتیم كه منافقین عامل نفوذی در حزب و نخستوزیری و دادستانی و غیره دارند و علت دیگری كه ما چهره منافقانه كلاهی را نشناختیم بر اثر برخورد و رفتار منافقانه او و همچنین زحمت و تلاش زیادی كه او میكشید و همیشه كارها را بهطور منظم و سریع انجام میداد باعث شدهبود كه مثل برادر به او اعتماد داشتهباشند. مثلاً گاهی به طرز منافقانه جارو دست میگرفت و جلوی دیگران سالن سخنرانی را جارو میكرد تا جلب توجه كند.
از نكات دیگری كه باید بگویم این است كه كلاهی را چند روز قبل از حادثه یكی از برادران بازرسی میكند كه او در آن لحظه چیزی نمیگوید اما بهشدت ناراحت شدهبود. نكته دیگری كه در مورد كلاهی ملعون باید بگویم كنجكاوی بیش از حد او بود، بهطوریكه به همه اتاقها سر میزد و میخواست اطلاعات و اخبار و اسرار سیاسی را بداند و این برای خودِ من كمی شكبرانگیز بود چون من كه مسئول بخش سیاسی بودم وقتی كنجكاوی او را در مورد مسائل سیاسی میدیدم، در مورد او شك كرده بودم اما چون بسیاری از برادران مؤمن هم ممكن است كنجكاو باشند و ما هم در این زمینه تجربه نداشتیم، به چهره منافقانه او پی نبردیم.
علی موسی رضا، عضو حزب جمهوری اسلامی درباره نفوذ محمدرضا كلاهی در حزب میگوید: در گزینش اعضای حزب سختگیری كامل داشتیم. اینطور نبود كه حزب تشنه عضو جدید باشد. اینجانب بهعنوان یكی از اعضای گزینش دفتر تهران شاهد رعایت همه نكات گزینشی بودم. پرسشنامه دقیق و جامعی تهیه شدهبود كه افراد بههنگام ارائه درخواست عضویت آن را تكمیل میكردند. ما برای تحقیق به محل سكونت و كار آنها میرفتیم. با وجود این، جریان نفاق كه تشخیص آن بسیار مشكل است، با هدف تخریب و ضربهزدن وارد حزب شده بود.
محمدرضا كلاهی كه یكی از آن افراد بود، توانست وارد حزب شود و آنگاه آن جنایت هولناك را رقم بزند. درباره كیفیت ورود وی اطلاع دقیق ندارم و تصورم بر این است كه قبل از معمول شدن مراحل گزینش وی جذب شده بود. كلاهی توانست با فعالیتهای تصنعی خستگیناپذیر و تلاشهای ظاهری و ریاكارانه نظر مسئولان حزب را جلب كند و به اندازهای پیش رفته بود كه كارگردانی جلسات هفتگی مسئولان سه قوه حزب را مانند دعوت، دستور جلسه، پذیرایی و... برعهده بگیرد.... بهخاطر دارم كلاهی ملعون مقابل درب ورودی میایستاد و اگر كسی كارت دعوت نداشت با جدیت كه آن هم از روی نفاق بود، مانع از ورود افراد به جلسات میشد.
حسن سبحانینیا از اعضای حزب كه در شب حادثه در حیاط ساختمان حزب حضور داشت، درباره روز حادثه میگوید: در روز وقوع حادثه این جانب با آقای محمدهاشم رهبری در حال قدمزدن در حیاط ساختمان حزب جمهوری و به سمت ساختمان در حركت بودیم و با یكدیگر درباره مسائل و اوضاع سیاسی روز صحبت میكردیم. دقیقاً بهخاطر دارم كه شهید علیاكبر اژهای پس از صحبت كوتاهی با آقای رهبری بهداخل جلسه رفت. در این حین آقای كلاهی افراد حاضر در حیاط و نیز قسمتهای دیگر را با عجله و شتاب بهحضور در جلسه دعوت میكرد و مرتباً تذكر میداد آقای بهشتی بسیار منظم است و جلسه شروع شده و نباید غایب باشید.
مرتضی محمودی،
عضو وقت حزب جمهوری اسلامی درباره تلاش کلاهی برای حضور حداکثری افراد در محل جلسه
حزب میگوید: روزهای جلسه معمولاً مشخص
بود و فقط با ارسال یك دعوتنامه كوچك موضوع جلسه را اعلام میكردند. محمدرضا كلاهی
در آن شب برای همه دعوتنامه فرستاد و به یكایك اعضا زنگ زده و خواسته بود ضمن شركت
در جلسه به علت حساسیت موضوع افرادی را كه میشناسند و ذیصلاح هستند به جلسه
دعوت كنند. كلاهی آن روز به محمد منتظری نیز زنگ زده و از قول شهید بهشتی خواسته
بود حتماً در جلسه شركت كند.
سبحانی نیا در خاطرات خود ذکر میکند که پس از دقایقی از دعوت آقای كلاهی گذشت، دیدم نامبرده با یك دستگاه موتورسیكلت گازی از حزب جمهوری خارج شد. لحظاتی نگذشت كه ناگهان صدای انفجار شدیدی شنیدیم و بلافاصله گرد و خاك فضا را اشغال كرد و... با عنایت به سمت امنیتی كه كلاهی در حزب داشت و با توجه به رفتار و حركتی كه نامبرده در هنگام خروج از محل داشت، شك ندارم كه كلاهی بهعنوان عامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق در حزب جمهوری، نسبت به جاسازی مواد منفجره در سالن سخنرانی اقدام كرده و پیش از انفجار محل را ترك كرده است.