کد خبر: ۱۰۳۷۹
به روایت سید محمد صدر
سختیهای مخابره اخبار جنگی به مردم/ خبر بمباران شیمیایی تهران توسط صدام چگونه مخابره شد؟

خبر آمد که صدام خبیث تصمیم دارد تهران را بمباران شیمیایی کند. این موضوع در ستاد تبلیغات جنگ خیلی جدی بحث شد. از آن جلسات بسیار سخت بود. خلاصه قرعه فال به نام من دیوانه زدند. قرار شد ما برویم تلویزیون مصاحبه کنیم. یک ذره اگر آدم اشتباه کند اصلاً مملکت به هم میریزد از آن طرف هم شما نخواهید بگویید یعنی مردم را بیخبر گذاشتی خدای ناکرده در مقابل یک چنین خطری قرار بگیرند خیلی چیز سخت و عجیبی بود.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ خبررسانی در دوران جنگ یکی از سختترین اقدامات رسانهایست. دستگاه تبلیغاتی کشور در دوران هشت ساله دفاع مقدس تحت عنوان ستاد تبلیغات جنگ فعالیت میکرد.
سید محمد صدر که در آن دوران معاون وزیر کشور بود در خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است به روایت سختیهای مخابره اخبار جنگ به مردم میپردازد. او در این بخش از یادماندههای خود چگونگی خبر احتمال بمباران شیمیایی شهر تهران توسط صدام را بازگو میکند.
صدر میگوید: « خبر آمد که صدام خبیث تصمیم دارد تهران را بمباران شیمیایی کند. این موضوع در ستاد تبلیغات جنگ خیلی جدی بحث شد که اولاً ممکن است یک چنین کاری بکند یا نه البته اکثراً نظرشان این بود که به لحاظ فشارهای بینالمللی خیلی بعید است که صدام این کار را بکند. علیرغم اینکه حالا او هیچگونه پایبند مقررات بینالمللی نبود اما خیلی هم برایش سنگین بود که مثلاً یک شهر تهران که نه جبهه است و نه جنگ و اینها شهر را و زن و بچه را بیاید بمباران شیمیایی کند و مثلاً دست به یک چنین جنایتی بزند. اما از آن طرف اینجور هم نبود که احتمالش صفر باشد یعنی مطمئن باشیم که حتماً این کار انجام نمیشود با توجه به اینکه تمام امکانات لازم را هم همین غربیهای طرفدار حقوق بشر در اختیار صدام گذاشته بودند و صدام اگر میخواست این کار را انجام بدهد واقعاً میتوانست یعنی کار سختی نبود.
سید محمد صدر که در آن دوران معاون وزیر کشور بود در خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است به روایت سختیهای مخابره اخبار جنگ به مردم میپردازد. او در این بخش از یادماندههای خود چگونگی خبر احتمال بمباران شیمیایی شهر تهران توسط صدام را بازگو میکند.
صدر میگوید: « خبر آمد که صدام خبیث تصمیم دارد تهران را بمباران شیمیایی کند. این موضوع در ستاد تبلیغات جنگ خیلی جدی بحث شد که اولاً ممکن است یک چنین کاری بکند یا نه البته اکثراً نظرشان این بود که به لحاظ فشارهای بینالمللی خیلی بعید است که صدام این کار را بکند. علیرغم اینکه حالا او هیچگونه پایبند مقررات بینالمللی نبود اما خیلی هم برایش سنگین بود که مثلاً یک شهر تهران که نه جبهه است و نه جنگ و اینها شهر را و زن و بچه را بیاید بمباران شیمیایی کند و مثلاً دست به یک چنین جنایتی بزند. اما از آن طرف اینجور هم نبود که احتمالش صفر باشد یعنی مطمئن باشیم که حتماً این کار انجام نمیشود با توجه به اینکه تمام امکانات لازم را هم همین غربیهای طرفدار حقوق بشر در اختیار صدام گذاشته بودند و صدام اگر میخواست این کار را انجام بدهد واقعاً میتوانست یعنی کار سختی نبود.

یادم است که از آن جلسات بسیار سخت بود که حالا ما چکار باید بکنیم چون این بحث بود که اگر یک وقت اعلام شود به صورت رسمی از رادیو و تلویزیون مردم خیلی وحشت میکنند و ترس خیلی زیادی شهر را و کشور را فرا میگیرد از آن طرف نمیشد هم که همین جور مردم را کاملاً بیخبر گذاشت و خدای ناکرده اگر یکدفعه یکچنین اتفاقی بیفتد بعد چه بلایی سر مردم میآید آنجا دیگر تصمیم گرفته شد که یواش یواش اولاً شروع شود آموزشهای ضدشیمیایی به مردم دادن و نحوه به کار بردن ماسک و اینکه اگر یک وقت اتفاقی افتاد چکار بکنند؛ این کارها توی مساجد شروع شد. اما در عین حال قرار شد که به گونهای در تلویزیون هم از طرف ستاد تبلیغات جنگ مطرح شود که خلاصه یک چنین احتمالی هست در آن جلسه تصمیمگیری شد که بنده و آقای دکتر فیروزآبادی برویم تلویزیون و مصاحبه کنیم و خلاصه مردم را در جریان قرار بدهیم. چند دقیقه که گذشت دکتر فیروزآبادی گفت من یک چنین حرفی یک چنین مسئولیتی را نمیپذیرم. آقای صدر بگوید. ما هم بالاخره دیدیم یکی باید بگوید گفتند حالا هم شما معاون وزارت کشور هستی و هم حالا میتوانی خوب صحبت کنی فلان اینها خلاصه قرعه فال به نام من دیوانه زدند.
قرار شد ما برویم تلویزیون مصاحبه کنیم و به مردم بگوییم حالا شما تصور کنید که چقدر این کار سخت است یعنی مسئله بسیار مهم، حساس یک ذره اگر آدم اشتباه کند اصلاً مملکت به هم می ریزد از آن طرف هم شما نخواهید بگویید یعنی مردم را بیخبر گذاشتی خدای ناکرده در مقابل یک چنین خطری قرار بگیرند خیلی چیز سخت و عجیبی بود.
از آن زمانی که قرار شد ما این صحبت را کنیم تا موقعی که مصاحبه تلویزیونی صدا و سیما بود؛ تمام مدت همینجور فکر میکردم که این قضیه را چه جوری بیان کنم تا به یک نتیجهای رسیدم و آن نتیجه این بود که بعضی وقتها یک مسئله خیلی مهم و یک مسئله خیلی خشن را اگر آدم به حالت شوخی و این جور چیزها بگوید یک مقدار از آن شداد و غلاظش گرفته میشود و آن خطرناک بودن قضیه و اینها کمرنگ میشود و خیلی کمتر ایجاد وحشت میکند.
شاید مشکلترین مسئولیتهایی بود که به من داده شد گفتم شما میخواهی با چهل پنجاه نفر آدم صحبت کنی و میخواهی به آنها بگویی آقا احتمال زدن بمب شیمیایی در شهر هست یعنی مخاطبت زن هست،کودک هست،مریض هست، پیرمرد هست حتی مردم عادی.

خلاصه رفتیم آنجا و یک مقدار صحبت کردیم خبرنگار از من سؤال کرد که آقای صدر مثلاً شایعات اینجوری هست شما فکر میکنید که صدام دست به یک چنین جنایتی بزند؟ من هم گفتم که والله ما قمیها یک مثالی داریم شاید شهرهای دیگر ایران هم داشته باشند ولی این مثال خیلی مثال جالبی است این که میگویند از یک نفر پرسیدند که روباه که خیلی حیوان مکاری هست و شیطان اینها روباه تخم میگذارد یا بچه میزاید؟ یعنی جزء تخمگذاران است یا بچه به دنیا میآورد؟ می گویند طرف یک فکری کرد و جواب داد والله از این حرامزاده هر چه بگویی بعید نیست هم ممکن است تخم بگذارد هم ممکن است بچه بزاید. حالا از آنجایی که صدام شباهتهایی با روباه دارد بنابراین واقعاً از این موجود عجیب و غریب شما هر چه بگویید بعید نیست هم ممکن است این کار را بکند هم ممکن است این کار را نکند ولی در هر صورت حالا ما باید یک مقداری آمادگی داشته باشیم.
بعد دیگر راجع به آن برنامههای بعدی که به مردم هم گفتم آموزشها و اینهاست صحبت کردیم حالا نکته جالب اینکه این مصاحبه زنده نبود یعنی ما آنجا ضبط کردیم بعداً من خودم آمدم در خانه نشسته بودم که مصاحبه پخش شد. نکته بسیار عجیب اینکه همین که از من این سؤال را کرد و این قسمت داشت پخش میشد یک دفعه آژیر کشیدند یعنی فکر کردند بمباران هوایی میشود یعنی در واقع مردم آماده باشند که احتمال حمله هوایی وجود دارد. خلاصه آن نوع گفتار و این آژیر همگی دست به دست هم داد الحمدالله آن نگرانی که ما داشتیم که خلاصه مردم مخاطب قرار بگیرند که ممکن است بمباران شیمیایی بشود و یک وحشت خیلی عجیبی در کشور ایجاد شود به لطف خدا چنین اتفاقی نیفتاد.»