پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی – محمد جعفربگلو؛ شكل گیری شورای امنیت سازمان ملل و شرایطی كه منجر به تاسیس نهادی به مانند شورای امنیت شد، تحت تاثیر سیاستهای برخی كشورهای بزرگ، از جمله آمریكا و انگلستان قرار داشت. بدین معنی كه بنیانگذاران اصلی شورای امنیت و به اصطلاح پاسداران! صلح، قبل از تاسیس سازمان ملل از عاملان بزرگترین جنگهای بشر، یعنی جنگ جهانی اول و دوم بودند. طوری كه با نگاهی به پیشینه این دو كشور میتوان به مواردی دست یافت كه با هدف اولیه و اصلی شورای امنیت مغایرت دارد. لذا مروری بر اقدامات استعمارگرانه انگلستان و آمریكا به خصوص در رابطه كشورمان می تواند بسیار اهمیت داشته باشد؛ به خصوص در دورهای كه شورای امنیت قطعنامهای را درباره ایران صادر كرده است و در این قطعنامه محدودیتهایی را برای توان دفاعی كشور اعمال میكند.
تاریخچه و ساختار شورای امنیت
در سال 1945 میلادی، تبعات جنگ جهانی دوم ثابت كرد كه جامعه ملل كه در فاصله دو جنگ جهانی تاسیس شده بود كارآیی خاصی ندارد. لذا در همین سال سازمان ملل متحد، با ساختاری ویژه جایگزین آن شد. طبیعی بود كه در راس این ساختار كشورهای پیروز در جنگ قرار بگیرند. یكی از اركان اصلی سازمان ملل متحد، شورای امنیت است.
بنیانگذاران اولیه این شورا دو ابرقدرت جهان پس از جنگ جهانی دوم بودند. آمریكا و انگلیس كه به دنبال گسترش هژمونی خود در جهان بودند با هدف تامین صلح جهانی و امنیت بینالمللی این شورا را تاسیس كردند.
شاكله اصلی شورای امنیت را پنج عضو دائم كه عبارتند از آمریكا، انگلیس، روسیه، فرانسه و چین تشكیل میدهند كه در تصمیمگیریها و رایگیریهای شورا از حق وتو بهرهمندند. امتیاز وتو كه به پنج عضو دائمی شورای امنیت تعلق گرفته است یكی از نقاط ضعف این ارگان محسوب میشود. چرا كه اگر یكی از اعضای دائم شورای امنیت نسبت به مسئلهای نظر منفی داشته باشند این ركن نمیتواند هیچ تصمیمی اتخاذ كند.
تا به حال چندین بار وتوی یكی از اعضای دائمی كه در مسئلهای ذینفع بودهاست سبب شدهاست تا شورای امنیت نتواند وظیفه اصلی خود را در تامین صلح به انجام برساند. نمونه استفاده از این رأی منفی را میتوان در وتوهای مكرر ایالات متحده به نفع اسرائیل مشاهده كرد. پذیرش حق وتو از همان ابتدا در كنفرانس سانفرانسیسكو با انتقاد دیگر كشورها مواجه شد چراكه آنها معتقد بودند به رسمیت شناختن این حق در واقع نفی اصل برابری دولتها است.
ریاست شورای امنیت از میان پنج عضو دائم بهطور نوبتی انتخاب شده و طول مدت آن یك ماه است. گفتنی است كه مقر اصلی شورا در نیویورك قرار دارد. طبق ماده ۲۴ منشور سازمان ملل، شورای امنیت از طرف تمامی اعضای سازمان ملل مسئول اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و باید در اجرای این وظایف طبق اهداف و اصول ملل متحد عمل كند. علاوه بر اعضای دائم، شورا ده عضو انتخابی دارد كه هر دو سال یك بار تغییر میكنند. اعضای انتخابی گرچه فاقد حق وتو هستند اما از امتیاز یك رای برخوردارند.
چنانكه اشاره شد آمریكا و انگلیس به عنوان بنیانگذاران اولیه در راس ساختار شورای امنیت قرار دارند. این دو كشور با توجه به حق وتویی كه در اختیار دارند توانستهاند به طور مكرر در مسائلی كه ذینفع هستند اعمال سیاست كرده و از تصویب طرحهایی كه با منافع آنان در تضاد است جلوگیری كنند. این مقوله قطعا جای بحث بیشتری دارد و در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. هدف نوشتار پیشرو بررسی پیشینه این دو كشور در ایران و خیانتهایی است كه آمریكا و انگلیس كه امروزه خود را پاسدار صلح جهانی معرفی میكنند نسبت به ایران روا داشتهاند.
شواهد تاریخی اقدامات منفعتطلبانه انگلستان در ایران
با تورق تاریخ میتوان به موارد عدیدهای از دخالت انگلستان در امور داخلی ایران پی برد. این كشور كه منافع اقتصادی و سیاسی فراوانی در ایران داشت با نادیده گرفتن اصل استقلال سیاسی كشور به طور مرتب تا آنجا كه به منافع خودش مربوط میشد در امور داخلی ایران دخالت میكرد.
به تبع پس از تاسیس شورای امنیت در 1945 میلادی انگلستان كه خود یكی از بنیانگذاران اولیه این شورا بود میبایست بنا به اصول اساسی این شورا رویه پیشین خود را تغییر داده و با دخالت در امور داخلی ایران زمینهساز ایجاد ناامنی در كشور نشود اما نه تنها این اتفاق رخ نداد بلكه دخالت این كشور در ایران بیشتر هم شد. در ذیل به مورادی از دخالتهای انگلستان در ایران، قبل و بعد از تاسیس شورای امنیت اشاره میشود.
1- دخالت انگلیس در جزایر سهگانه ایران
با مرگ نادرشاه در 1747 میلادی، انگلستان كه به ضعف نیروی دریایی ایران آگاه بود تلاش كرد تا با صرف پول در شیخنشینهای خلیج فارس، آنان را مطیع خود كرده و با نادیده گرفتن حق حاكمیت ایران، جزایر سهگانه را تصاحب كند. در 1877 میلادی انگلیسها طی ادعایی كه هیچ سندی برای آن نداشتند اعلام كردند كه ابوموسی تحتالحمایه آنان است. بدینترتیب نزدیك به یك قرن در امور این جزیره كه با توجه به اسناد متقن جغرافیایی و سیاسی جزو خاك ایران بود دخالت كردند تا اینكه در نهایت در سال 1971 حق حاكمیت ایران بر جزایر سهگانه به رسمیت شناخته شد.
2- انگلستان مبدع لفظ واهی خلیج عربی
انگلسیها را باید مبدع لفظ مجعول خلیج عربی و استعمال این واژه به جای خلیج فارس دانست. مجری این كار شخصی به نام «سر چارلز دارلیمپل بلگریو» بود. وی در 1945 میلادی مشاور شیخ بحرین بود. او كه با ایرانیان چندان میانه خوبی نداشت، نخستین كارگزاری است كه واژه خلیج عربی را به جای خلیجفارس ابداع كرد و در نوشتههایش آن را به كار برد. در حقیقت واژه خلیج عربی از اندیشه استعماری انگلیسیها زائیده و به كشورهای عربی تقدیم شد. هدف اصلی انگلیس از این كار ایجاد اختلاف در مناطق جنوبی ایران و حفظ منافع خود بود. این موضوع آشكارا تضییع حق حاكمیت ایران محسوب میشد.
3- نقش انگلیس در جدایی هرات از ایران
در دوره محمد شاه قاجار، حاكم هرات با حمایت انگلیس ادعای خودمختاری كرده و ندای استقلال از ایران سر داد. این حركت بلافاصله با واكنش حكومت مركزی ایران همراه شد لذا نیروهای نظامی برای سركوب حاكم هرات راهی این منطقه شدند. درحالی كه سپاهیان ایران در راه هرات بودند ناگهان انگلستان با پیاده كردن نیروهای خود در خارك اعلام كرد كه اگر ایران محاصره هرات را رها نكند نیروهای انگلیس با پیشروی در خاك ایران به سمت بندرعباس حركت كرده و سپس نقاط جنوبی و مركزی ایران را تصرف خواهند كرد. بدین ترتیب دولت مركزی ایران كه قادر به جنگ در دو جبهه نبود از موضع خود نسبت به هرات عقبنشینی كرد. در نهایت این منطقه در سال 1273 هجری قمری با تلاش انگلستان از ایران جدا شد.
4- تاسیس پلیس جنوب توسط انگلیس
در بحبوحه جنگ جهانی اول انگلیسیها كه نگران نفوذ آلمان در ایران بودند با هدف كنترل مناطق جنوبی ایران اقدام به تاسیس پلیس جنوب یا «SPR» كردند. درواقع انگلیس كه به شدت منافع خود را در ایران و نیز در جنگ در خطر میدید با ایجاد پلیس جنوب و پایمال كردن حق حاكمیت ایران توانست سرپرسی سایكس را به ایران بفرستد. بدین ترتیب افسران انگلیسی با هدف همسو ساختن سیاست ایران با متفقین، كنترل نیروهای نظامی ایران و نیز تبدیل این كشور به مستعمره بریتانیا در آینده وارد ایران شدند.
5- به انحراف كشاندن مشروطه توسط انگلستان
در زمانی كه ایرانیان با پیشوایی علما برای ایجاد عدالتخانه با حكومت مركزی وارد مبارزه شدند عدهای از كارگزاران سفارت انگلستان در ایران تلاش كردند تا با جایگزین ساختن مفاهیم غربی، مشروطه را از مسیر اصلی خود منحرف كنند. با تلاشهای آنان عدهای از روشنفكران غربگرا با مشروطه مشروعه مخالفت كرده و سرآغاز افول جنبش را فراهم ساختند. درعین حال بسیاری از علمای مجاهد و در راس آنان شیخ فضلالله نوری تا آخرین لحظه درمقابل دخالت انگلیسیها ایستاد اما در نهایت با همدستی انگلیسیها به شهادت رسید. نتیجه آن شد كه از دل جنبش مشروطه دیكتاتوری رضاخان سربرآورد كه كاملا ساخته و پرداخته انگلستان بود.
6- تحمیل قرارداد 1919 به ایران
با تحمیل قرارداد ننگین 1919 ایران رسماً مستعمره انگلیس معرفی شد. مفاد بندهای این قرارداد كه به امضای وثوقالدوله و هیئت انگلیسی رسید، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را به كلی از بین میبرد. همچنین براساس این قرارداد در آمد نفت جنوب، گمركات و مدیریت اجرایی تمام امور كشوری و لشكری و تعیین فرماندهان نظامی و سایر مسئولین به دست انگلیسیها افتاد و مجلس مشروطه كاملاً به حاشیه رانده شد. پس از قرارداد 1919 دخالتهای استعماری انگلیسی در امور ایران افزایش یافت. آنها به راحتی توانستند علاوه بر پشت سر گذاشتن مجلس، از طریق نمایندگان حامی و دست نشانده خود حكومت ایران را به راحتی تغییر دهند و دست نشانده رسمی خود (رضاخان میرپنج) را به حكومت برسانند.
7- نقش انگلیس در كودتای 1299 و روی كار آمدن رضاخان
شواهد فراوانی از نقش انگستان در كودتای سوم اسفند 1299 وجود دارد. علاوه بر اعترافات خود رضاخان و نیز خاطرات اردشیر جی ریپورتر، شواهد دیگری نیز از ارتباط عوامل كودتا با انگلستان پرده برمیدارند. آنچنان كه مشخص است ژنرال آیرونساید افسر ارشد انگلیسی و نورمن وزیر مختار انگلستان در ایران نقش اصلی را در این كودتا داشتهاند. به اشاره نورمن بود كه احمدشاه از ایران خارج شده و مقدمات انجام كودتا فراهم شد. آیرونساید طی ملاقاتی كه در تاریخ 23 دی 1299 در قزوین با رضا خان داشت وی و سید ضیاءالدین طباطبایی را به عنوان ستون اجرایی كودتا با یكدیگر آشنا كرد. بدین ترتیب با رهبری انگلستان كابینه سید ضیاء روی كار آمد و زمینه انتقال قدرت از قاجار به پهلوی را فراهم كرد.
8- نقش انگلیس در كودتای 28 مرداد
كودتای 28 مرداد 1332 نمونهای از دخالت دول بیگانه در ایران بود. در این جریان كه نقطه عطفی در تاریخ ایران به شمار میآید انگلستان و آمریكا با همكاری یكدیگر موفق شدند تا دولت مصدق را بركنار كنند. عملیات كودتا با نام رمزی «بوت» ابتدا توسط انگلسیها راه اندازی شد و سپس به عملیات آژاكس تغییر نام داد. این كودتا به وسیله سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا یا انتلیجنت سرویس و سازمان سیا برنامهریزی شد. نماینده اصلی انگلستان در این جریان مونتی وودهاوس بود. این عملیات گرچه در 25 مرداد با شكست مواجه شد اما سه روز بعد توانست مصدق را سرنگون كرده و شاه فراری را به ایران بازگرداند. باید توجه داشت كه از مهر 1331 ایران به دلیل سنگاندازیهای پیاپی انگلستان در قضایای نفت، روابط خود را با این كشور قطع كرده بود اما پس از كودتا روابط با انگلستان از سر گرفته شد.
9- نقش انگلیس در فتنه 88
دولت انگلستان و مقامات این كشور از جمله دیوید میلیبند از سال 2008 میلادی یعنی یك سال قبل از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران، این انتخابات را از هر حیث مهم و پرماجرا پیشبینی میكردند. پس از فتنه 88 نیز انگلستان و تمام رسانههای وابسته به آن كوشیدند تا به اعتبار جمهوری اسلامی ایران و انتخابات 88 لطمه وارد كنند. در این بین رسالت اصلی را بیبیسی بر عهده داشت. آنها همواره اغتشاشات آن سال را به عنوان مدنیت و دموكراسی مورد حمایت قرار دادند. حجم دخالت این كشور در امور داخلی ایران تا بدان حد بالا رفت كه كمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس شورای اسلامی پیشنهاد قطع روابط سیاسی ایران با انگلیس را مطرح كرد.
دامن زدن به اغتشاشات 88، بهرهگیری از تصاویر مغشوش و تحریف واقعیت، تحریك افراد به حضور در درگیریهای خیابانی، اسائه ادب به ساحت مقدس امام حسین(ع) در عصر عاشورا، مقایسه بیجای فتنه با تحولات انقلاب اسلامی تنها نمونههایی از دخالتها و دروغگوییهای انگلستان در رابطه با ایران بود. تمامی مواردی كه بدان اشاره شد نشانگر آن است كه انگلستان در طول تاریخ ایران هر جا توانسته است از دخالت در امور داخلی ایران كوتاهی نكرده است. این موارد به روشنی تضییع حقوق ایران محسوب میشود و با شعارهای شورای امنیت كاملا مغایرت دارد.
شواهد تاریخی اقدامات منفعتطلبانه آمریكا در ایران
از زمانی كه نفت در ایران كشف شد آمریكا به خاك كشور چشم دوخت. این كشور با رویه امپریالیستی خود، با شعارهای پوچ و دروغین همواره به ایران خیانت كرده است. تاریخ مملو از نمونههایی است كه دخالت این كشور را در امور داخلی ایران اثبات میكند. از كودتای 28 مرداد و انقلاب سفید گرفته تا تجاوز به خاك ایران در طبس تا دخالت در مسائل هستهای همگی نشانگر نقض قانون توسط آمریكایی ها است. این كشور كه خود را یكی از سردمداران امنیت و صلح جهانی معرفی میكند در موارد بسیاری ناقض امنیت بینالمللی بوده است. به طوری كه میتوان به موارد فراوانی از نقض قانون توسط ایالات متحده در رابطه با ایران اشاره كرد.
1- ورود مستشاران آمریكایی به ایران
ورود مستشاران آمریكایی به ایران بهویژه در دوران قاجار راه را برای استعمار ایران هموار كرد. به عنوان مثال آرتور میلسپو به ایران آمد و امور مالی كشور را در اختیار گرفت. علاوه بر او، ژنرال نورمن شوارتسكف و سرلشگر جان گریلی با هدف بازسازی ژاندارمری وارد ایران شدند درحالی كه هدف اصلیشان ایجاد یك نیروی نظامی وابسته به آمریكا بود.
ورود هیأتهای مستشاری در دولت سهیلی نیز متعاقب قراردادی كه در 12 آبان 1322 میان ایران و آمریكا به امضا رسید ادامه یافت. این هیأتها كه شامل مستشاران مالی، نظامی، بهداشتی، كشاورزی و نفتی بودند به تدریج از معافیتهای مالیاتی و امتیازات كاپیتولاسیون نیز برخوردار شدند. ورود مستشاران آمریكایی به ایران موجب تشدید نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریكا در ایران گردید. چنانكه تجارت خارجی با ایالات متحده در سال 1324 بالغ بر 25 درصد تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص داد. بدین ترتیب آمریكا با حربه ارسال مستشار به ایران، امنیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی كشور را هدف گرفت.
2- تلاش برای فرقهگرایی و بیثباتی در ایران
یكی دیگر از اهداف آمریكاییها خدشهدار كردن تشیع در ایران بود. آنان كاملا واقف بودند كه تشیع و بنیانهای اسلامی به رهبری علما میتواند مانع عظیمی بر سر راه آمریكا باشد. لذا تلاش كردند تا با اقداماتی بینتیجه به تضعیف این بنیانها بپردازند. آمریكاییها از زمان فتحعلی شاه مسیونرهایی برای تبلیغ مسیحیت پروتستان به ایران میفرستادند. به عنوان مثال در این زمان یك آمریكایی به نام ژوستین پركینز اقدام به تاسیس مدارس مسیحی كرد. همزمان كلیساهای پروتستان آمریكا در ایران نیز شروع به فعالیت كردند.
در دوران ناصرالدین شاه هم دكتر جردن با تاسیس كالج آمریكا در تهران اقدام به نشر آموزههای مسیحیت در ایران كرد. چنین مدارسی با هدف نابودی بنیانهای اسلامی، امنیت مذهبی ایرانیان را نشانه گرفت. درعین حال باید توجه كرد كه آموزههای تشیع در ایران به حدی نیرومند بود كه تبلیغات مذهبی آمریكاییها در ایران نتایج مثبتی برای این كشور به همراه نداشت. این موضوع مورد اذعان خود آمریكاییها نیز قرار گرفت به طوری كه یكی از فرستادگان آمریكا در ایران به نام بنجامین پی برد كه نیروی نهادهای اسلامی در ایران اجازه موفقیت به تعالیم آمریكاییها را نخواهد داد.
3- كودتای 28 مرداد
با ملی شدن نفت ایران آمریكا و متحدش انگلیس خود را بازنده اصلی دیدند لذا تلاش كردند تا با طرحریزی كودتا، نفت ملی شده را بار دیگر در اختیار بگیرند. دولت آیزنهاور با بهانه خطر نفوذ كمونیزم در ایران به طور مستقیم عملیات كودتا را كه بعدها آژاكس نامیده شد در اختیار گرفت و كرمیت روزولت به عنوان مجری كودتا، ارتباط خود را با برادران رشیدیان و لومپنهای جنوب شهری آغاز كرد.
از سوی دیگر آلن دالس و جان فاستر دالس، نمایندگان سیا در تهران فعالیت مخفی خود را در انجام كودتا آغاز كردند. در این بین صرف دلارهای آمریكایی بسیاری از چماقداران را به خیابان كشاند. بدین ترتیب امنیت داخلی ایران به دست آمریكا و انگلیس با تهدید مواجه شد. با پیروزی كودتا شاه كه از بغداد به رم پناه برده بود پیروزمندانه به ایران بازگشت. از آن پس دخالت آمریكا در ایران بیشتر نیز شد به طوری كه تا بهمن 57 این كشور نقش اصلی را در سیاستگذاری رژیم پهلوی ایفا میكرد.
4- غارت نفت ایران
پس از كودتای 28 مرداد آمریكا تلاش كرد تا با حربه كنسرسیوم، نفت ایران را در اختیار خود بگیرد. این كنسرسیوم از هفت شركت تشكیل شده بود كه پنج شركت آمریكایی بیشترین سهم را در اختیار داشتند. براساس قرارداد كنسرسیوم، نفت ایران تا 25 سال در اختیار هفت شركت آمریكایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی قرار میگرفت. این قرارداد در ۲۹ مهر 1332 به تأیید مجلس شورای ملی و در ۶ آبان همان سال به تصویب مجلس سنا رسید. در این قرارداد كه به قرارداد امینی-پیج نیز شهرت داشت برخلاف قانون ملی شدن نفت، حق اكتشاف، استخراج و فروش نفت بار دیگر در اختیار شركتهای خارجی قرار گرفت. بدین ترتیب، بنیانگذاران شورای امنیت سازمان ملل، با قانونشكنی، نفتی كه ملی شده بود را نیز غارت كردند.
5- دخالت در امور داخلی ایران با استفاده از ساواك
آمریكا كه پس از مرداد 32 قدرت برتر در ایران محسوب میشد تلاش كرد تا در راستای حفظ رژیم دستنشانده خود اقداماتی انجام دهد لذا در اسفند 1335 سازمان اطلاعات و امنیت كشور موسوم به ساواك را راهاندازی كرد. چارت سازمانی و اطلاعاتی ساواك نمونهای از سیا و موساد بود و افسران اطلاعاتی آن به طور مستقیم در آمریكا و اسرائیل آموزش میدیدند. بدین ترتیب ساواك را میتوان شاخهای از سازمان سیا در ایران دانست. این سازمان كه یكی از لوازم قدرت آمریكا در ایران محسوب میشد با ارگانی به نام اداره كل سوم ساواك مسئولیت شكنجه و اعدام عناصر ضد رژیم را در كشور برعهده داشت و تا بهمن 57 نمونههای فراوانی از قتل و خشونت را در ایران به ثبت رساند.
6- تلاش آمریكا در تحمیل كاپیتولاسیون به ایران
در آغاز دهه چهل، آمریكا امیدوار بود تا با تحمیل كاپیتولاسیون نفوذ غیرقابل كنترلی در ایران به دست بیاورد. با این امتیاز، نمایندگان آمریكا میتوانستند آزادانه در ایران فعالیت كنند و هیچ مرجعی در ایران قادر به محاكمه آنان یا اعتراض به آنها نبود. براساس این امتیاز اگر یك آمریكایی مرتكب جنایتی در ایران میشد میبایست برای محاكمه به آمریكا فرستاده شود. به عبارت دیگر دستگاههای قضایی ایران در مقابل آنان كاملا فاقد قدرت بودند.
چنین امتیازی به روشنی ناقض حق حاكمیت ایران محسوب میشد. لذا با اعتراض علما به رهبری امام خمینی(ره) مواجه شد و در نهایت با تلاشهای ایشان كاپیتولاسیون به نتیجه نرسید لذا با تلاش آمریكا امام از كشور تبعید شد. بدین ترتیب آمریكا كه خود را سردمدار امنیت جهانی معرفی میكند با دخالت در امور داخلی ایران، آشكارا امنیت داخلی ایران را مورد تهدید قرار داد.
7- نقش آمریكا در انقلاب سفید
در اوایل دهه 40 آمریكا رژیم دستنشانده خود در ایران را به انجام یكسری اصلاحات داخلی وادار كرد. این جریان كه انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نامیده میشد در ابتدا شامل شش اصل بود كه اصلاحات ارضی و اصلاح قانون انتخابات را دربرمیگرفت. گرچه انقلاب سفید با مخالفت امام خمینی(ره) مواجه شد اما شاه با فشار آمریكا در یك همهپرسی ساختگی در 6 بهمن 1341 اصول آن را به رفراندوم گذاشت. كاملا مشخص بود كه اصول انقلاب سفید توسط آمریكا طراحی و به سران كشورهای وابسته به غرب توصیه شده بود و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برنامهریزی شده بود. بدین ترتیب انقلاب سفید را نیز میتوان یكی دیگر از دخالتهای آمریكا در ایران دانست.
8- تجاوز آمریكا به ایران در طبس
با تسخیر لانه جاسوسی آمریكا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، مساله طرح تجاوز نظامی به جمهوری اسلامی در دستور كار كاخ سفید قرار گرفت. بر همین اساس در اردیبهشت ۱۳۵۹ تفنگداران ارتش آمریكا در عملیاتی كه بعدها فاش شد نام آن «دلتا» بوده است، با هدف آزاد كردن گروگانهای این كشور كه در سفارت آمریكا در تهران تحت مراقبت بودند، در صحرای طبس پیاده شدند. قرار بود این نیروها از طبس با هلیكوپتر به سوی تهران حركت كرده و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند و سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریكا در تهران حمله كرده و گروگانها را آزاد كنند.
طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیتهایشان، از همین راه به طبس رفته و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند. اما نیروهای آمریكایی شامل ۱۳۲ نظامی، هشت هلیكوپتر و سه هواپیمای باربری هركولس 130C پس از استقرار در طبس و قبل از حركت به تهران دچار حوادث مختلفی شدند و از ادامه ماموریت بازماندند. دستگاه هیدرولیك یكی از هلیكوپترها از كار افتاد، هلیكوپتر دیگر بر اثر طوفان شن و عدم دید كافی به هنگام جابجایی، با یكی از هواپیماهای هركولس برخورد كرده و هر دو وسیله آتش گرفت و در نتیجه آن هشت تن از نظامیان در شعلههای آتش سوختند. بدین ترتیب تجاوز نظامی آمریكا به ایران ناكام ماند.
9- مانعتراشیهای سیاسی آمریكا در بحث هستهای ایران
موضوعی كه امروزه بسیار ملموس است بحث دخالت آمریكا در امور هستهای ایران است. آمریكا كه خود را مسئول صلح جهانی معرفی میكند تاكنون به طرق مختلف كوشیده است تا با بهانههای واهی ایران را از دستیابی به دانش صلحآمیز هستهای بازدارد. با وجود اینكه هیچ مدركی در رابطه با تولید سلاح هستهای توسط ایران وجود ندارد ایالات متحده میكوشد تا با اشاعه این موضوع ایران را خطری برای امنیت جهانی معرفی كند. درحالی كه فتوای رهبر انقلاب مبنی بر حرمت تولید سلاح اتمی مهمترین تضمین صلحآمیز بودن برنامههای هستهای ایران است.
شواهد هجدهگانهای كه بدان اشاره شد تنها نمونههایی از دخالتهای دو ابرقدرت جهانی در امور داخلی ایران است. با توجه به آنچه كه تاریخ گواهی میدهد میتوان پی برد آمریكا و انگلستان كه خود را حافظ امنیت جهانی معرفی میكنند در طول تاریخ همواره خود ناقض امنیت ایران شدهاند و بارها امنیت جهانی را فدای سود و منفعت خود كردهاند. لذا میتوان به این نتیجه رسید كه با چنین پیشینهای كه دو بنیانگذار اولیه شورای امنیت دارند هرگز نمیتوان ادعای آنان را در پاسداری از صلح جهانی و امنیت بینالمللی پذیرفت.