پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اشتباهات تاریخی فراوانی در مدخل "خمينی روحالله" در "دايرةالمعارف بزرگ اسلامی" وجود دارد. این مدخل در موارد متعدد، روایتهای نادرستی از تاریخ ارائه میدهد. یکی از مباحث طرح شده در این مدخل، در رابطه با ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، مواضع امام خمینی درباره آن حادثه تاریخی و عملکرد دولت موقت در جریان تسخیر سفارت امریکا است. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از کتاب "نقدی بر مدخل خمینی روحالله در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی" است که به نقد اشتباهات تاریخی مدخل "خمینی روحالله" میپردازد.
روايت وارونه از تسخير لانه جاسوسی آمريکا
در صفحه 679 از دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، در ماجرای اقدام دانشجويان پيرو خط امام در تسخير لانه جاسوسی، از ادبياتی جهتدار استفاده ميشود که نوعاً توسط محافل علمی و رسانهای بيگانه به کار میرود. اين ادبيات نوشتاری از آن حيث اهميت دارد که روايت را با قضاوت و جهتگيری همراه کرده است. به عنوان نمونه وقتی نويسنده به جای واژه "تسخير"، واژه "اشغال" را به کار میبرد و به جای "لانه جاسوسي" از واژه "سفارتخانه آمريکا" استفاده میکند، در حقيقت اينگونه القا میشود که ايران و دانشجويان پيرو خط امام هستند که اقدام به اشغالگري کردهاند! و از اين نظر، نوعي قضاوت و جهتگيري در نوشته ديده ميشود.
در صفحات این مدخل میخوانیم: «اشغال سفارت آمريکا توسط گروهی از جوانان انقلابی معروف به دانشجويان پيرو خط امام، حمله نافرجام تفنگداران آمريکايی به قصد براندازی رژيم، و کوتای نافرجام نوژه، برخی از مسائل و مشکلات صدر انقلاب بود که به رهبری هوشمندانه امام خميني پشت سر نهاده شد». (مدخل خميني،ص679)
در ادامه ضمن اشاره مبهم و کلي به استفعاي دولت موقت، از همان ادبيات در بيان ماجراي تسخير لانه جاسوسی، اينچنين استفاده کرده است: «پس از اشغال سفارتخانه آمريکا در تهران، و استعفای دولت موقت، به دستور امام خمينی، انتخابات مردمی براي تعيين رييسجمهور صورت گرفت». (مدخل خميني،ص679)
آنگونه که مشاهده ميشود، در اين صفحه دو بار از تسخير لانه جاسوسی با عنوان «اشغال سفارت آمريکا» استفاده کرده است. اين ادبيات، ويژه دشمنان انقلاب همچون انگليس و آمريکا است و از اين ادبيات براي ماجرای تسخير لانه جاسوسی استفاده میکنند و جالب است که در دايرةالمعارف بزرگ اسلامی نيز از همان ادبيات استفاده شده است. از آنجا که مطالب طرح شده در اين دايرةالمعارف به مثابه روايت رسمي جمهوري اسلامی تلقی میشود، در اثر بیدقتی در استخدام واژگان، مطالب آن میتواند در آينده عليه نظام اسلامی به کار گرفته شود و يا روايت رسمی بيگانه بلکه دشمنان را در موضوعات مختلف، تأييد و تقويت کند.
در بخش ديگری از نوشته، از اقدام نيروهای آمريکايی در براندازی نظام جمهوری اسلامی، تعبير به «براندازی رژيم» شده است! استفاده از کلمه «رژيم» به جای نظام اسلامی، بار منفی مشخص و روشن دارد و نوعاً در مورد حکومتهای متخاصم و يا نامشروع از اين تعبير استفاده میگردد که رژيم اشغالگر قدس و رژيم پهلوی از اين قبيل هستند.
در این مدخل همچنین هیچ اشارهای به دليل تسخير لانه جاسوسي نشده است که در نتيجه آن، چنين القا شده که دانشجويان انقلابی بدون دليل منطقي به اين اقدام دست زدهاند. بهتر بود به دليل تسخير که پناه دادن آمريکا به شاه و امتناع از تحويل او به ايران بود اشاره ميشد.
حمايت تمام عيار امام از اقدام دانشجويان خط امام نيز در هيچ جای اين مدخل انعکاس نيافته است. خصوصا که امام اين حرکت را «انقلابی زيادتر از انقلاب اول» ناميدند و طي يک سخنراني در 14آبان 1358در قم چنين فرمودند: «آن مركزى هم كه جوانهاى ما رفتند گرفتند -آن طور كه اطلاع دادند- مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. آمريکا توقع دارد كه شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پايگاهى هم اينجا براى توطئه درست كنند، و جوانهاى ما بنشينند و تماشا كنند.
باز ريشههاى فاسد به فعاليت افتاده بودند كه ما هم دخالتى بكنيم و جوانها را بگوييم كه شما بيرون بياييد از آنجايى كه رفتند. جوانها يک كارى كردند براى اينكه ديدند، آخر ناراحت كردند اين جوانها را. يک شاهى كه در طول پنجاه سال اين مملكت را به غارت كشيده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است، و بالاتر از اين، اين قدر قتل نفس كرده است، كشتار عمومى كرده است... توقع دارند كه يک كسى كه پنجاه سال به اين ملت آن طور كرده است و حالا آمريکا با يک بهانه بيخود او را برده است نگه داشته در پناه خودش، و برايش وسائل آرامش تهيه كرده است، و به اسم مريض بودن يا به واقع مريض بودن -فرقى نمىكند- او را برده در آنجا و نگه داشته، و جوانهاى ما كه آنجا اظهار مخالفت مىكنند، آنها را يا متفرق مىكنند يا حبس مىكنند. به همين دو، سه روز كه در آن مجسمه آزادى -كه يک دروغ شاخدارى است در آمريکا، آزادى- جوانهاى ما رفتند به آنجا متوسل شدند و يک پارچه بستند به آنجا كه شاه را بايد بدهيد. پليس رفته و آنها را متفرق كرده و چند نفر از آنها را گرفته است.
توقع اين هست كه جانى دست اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمايت از او بكنند، و اينجا هم مركز توطئه درست كنند، و مركز پخش چيزهايى كه توطئهگرى است درست بكنند، نمىدانم، همه چيزهايى كه مىخواهند بكنند، بكنند و ملت ما و جوانهاى ما و جوانهاى دانشگاهى ما و جوانهاى روحانى ما بنشينند تماشا كنند تا خون اين صد هزار نفر تقريباً -يا كمتر و بيشتر- هدر برود، براى اينكه احترامى قائل بشوند به آقاى كارتر و امثال اينها. توطئهها نبايد باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر اين خرابكاريها نبود، اگر آن كار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اينجا موجود باشند. اما وقتى توطئه هست در كار، وقتى كه آن طور كارهاى فاسد انجام مىگيرد، ناراحت مىكند جوانهاى ما را. جوانها توقع دارند در اين دنيا كه مملكتشان -كه اين قدر برايش زحمت كشيدند- دستشان باشد. وقتى مىبينند توطئه است كه مىخواهند كه دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چيزشان به باد برود، نمىتوانند بنشينند».
عملکرد دولت موقت در ماجرای تسخير لانه جاسوسی
در صفحه 679، ضمن پرداختن مبهم به ماجرای استعفای دولت موقت، یک روز بعد از تسخير لانه جاسوسي، هيچ اشارهاي به دليل اين استعفا و ارتباط آن با ماجراي تسخير لانه جاسوسي آمريکا نشده است. بهتر بود دليل استعفاي دولت موقت که مخالفت با تسخير لانه جاسوسي بود، مورد اشاره قرار میگرفت.
مقارنت استعفاي دولت موقت با تسخير لانه جاسوسي، حرکتی معنادار تلقي ميشود که ناظر به پيوند فکري اعضاي نهضت آزادي با دولت آمريکا و نشانه اختلاف بنيادين با انديشههای سياسي امام و جامعه انقلابي ايران است. در متن استعفاي مهندس بازرگان، از « دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها» به عنوان عواملي که «انجام وظايف محوله و ادامه مسئوليت را براي بازرگان و همکارانش غيرممکن ساخته» ياد شده است.
اعتراض پردامنه فعالان سياسي-اجتماعي و تودههای انقلابی به ديدار برخي از اعضاي دولت موقت با برژينسکي -معاون امنيتي کارتر-، يکي از زمينههای تسخير لانه جاسوسي است که در بيانيهها و گفتوگوهاي مطبوعاتي نيز نمود يافته است. مسعود بهنود از فعالان مطبوعاتي، در کتاب «275 روز بازرگان»، ضمن اشاره به اين ديدار، بخشی از اعلاميه اعتراضی طلاب حوزه علميه قم در اعتراض به ملاقات الجزيره را انعکاس داده است.
اين اعلاميه در 13آبان 58، و به امضای حوزه علميه قم، انتشار يافت و در آن، ضمن حمايت از تسخير لانه جاسوسی آمريکا، براي نخستين بار از آن به عنوان «لانه جاسوسي» تعبير شد. اين اعلاميه، ضمن اشاره به موضع قاطع امام، به تقابل دو خط موازي در ايران ميپردازد، و دولت موقت به عنوان نماد خط آمريکا و در مقابل خط دشمني با آمريکا معرفي ميشود. در بخشی از اين بيانيه آمده است: «در اين هنگامه ناگهان جرس فرياد برمیدارد که ملاقاتی با برژينسکی معاون امنيتی کارتر صورت گرفته و تازه متوجه ميشويم که بدون اجازه امام بوده است و دو خط به وجود میآيد؛ خط آمريکا و خط دشمنی با آمريکا».
در کتاب «275 روز بازرگان»، از گفتوگوی مطبوعاتي دانشجويان تسخير کننده سفارت آمريکا نيز گزارشی انعکاس يافته که حاوی مطالب مهمي است. بر اساس مطالب طرح شده در اين گفتوگوي مطبوعاتي، دانشجويان تسخير کننده لانه جاسوسي ميگويند که فکر تسخير مربوط به مدتها قبل بوده است ولي «مذاکرات دولت با هيئت آمريکا و پيام امام»، کار آنها را تسريع کرده است.
معصومه ابتکار به ديدار بازرگان و برژينسکي اشاره ميکند و به واکنش منفي مردمي نسبت به ارتباط سران دولت موقت با نمايندگان دولت آمريکا در الجزاير، ميپردازد و مينويسد: ملاقات الجزيره در 4آبانماه 1358 ميان زبيگينيف برژينسکي مشاور امنيت ملي جيمي کارتر و مهدي بازرگان، ابراهيم يزدي برگزار شد. بلافاصله پس از پخش خبر اين ملاقات در تهران، دو ميليون تظاهرات کننده خشمگين با شعار مرگ بر آمريکا به خيابانها ريختند...
اقدام مشکوک دولت موقت در لغو يکطرفه قراردادهاي اقتصادي-تسليحاتي ايران با آمريکا، يکي ديگر از نشانههاي پيوند فکري اعضاي دولت موقت با دولت آمريکاست. اين اقدام نسنجيده، بهانهای براي استنکاف دولت آمريکا از بازپس دادن مبالغ پيشپرداخت قراردادهاي ايران گشت و تا کنون منشا خسارتهاي مالي فراوان شده است. در اين زمينه، تا کنون موضعگيري روشنی از سوي وزير امورخارجه وقت دولت موقت -ابراهيم يزدي- صورت نگرفته است. در روز 14آبان 58 که استعفاي دولت موقت در همين روز اتفاق افتاده است، دولت موقت در آخرين اقدام مهم خود، «به پيشنهاد وزارت امور خارجه، همکاري با ايالات متحده آمريکا را که در 14اسفند 1337 منعقد شده بود، لغو کرد».
در روز 14آبان و تنها يک روز پس از تسخير لانه جاسوسي، هيئت دولت ضمن تشکيل جلسهاي طولاني، تصميم به استعفا گرفت. خانم معصومه ابتکار از دانشجويان تسخيرکننده لانه جاسوسي، در روايت مکتوبش از ماجراي تسخير، به رابطه علني کابينه دولت موقت با آمريکا ميپردازد و ميگويد: «مهدي بازرگان که دولت خود را به چاقويي بيدسته تشبيه کرد، رابطه علني با آمريکا برقرار نموده بود، آنها به خاطر سادگي بر باد رفتند.» وي در ادامه به نقل از جيمز بيل، مينويسد: «برخي از ميانهروها عقيده داشتند در شرايطي که دشمنان کشور را محاصره کردهاند، حمايت آمريکا بسيار مهم است».
تقارن استعفاي دولت موقت با تسخير لانه جاسوسي، مشخصترين نشانه در جهت پيوند و ارتباط فکري و سياسي اعضاي دولت موقت با دولت آمريکا بود. گرچه بعدا به واسطه انتشار اسناد لانه جاسوسي، ابعاد گستردهتري از ارتباطات پيچيده و پنهاني برخي اعضاي دولت موقت از جمله ابراهيم يزدي -وزير خارجه اين دولت- با سفارت آمريکا روشن گشت.
معصومه ابتکار پس از تحليل مشي سياسي اعضاي دولت موقت و اشاره به رابطه آنان با دولت آمريکا، از اسناد اين ارتباط سخن به ميان ميآورد و مينويسد: «اکنون که به گذشته مينگريم، دولت موقت را آميزهای از محافظهکاران مييابيم. اين دولت ناگزير نميتوانست در برابر فشارها مقاومت کند و وظايف خود را به انجام برساند. آنها برخلاف روح انقلاب، زودتر از آنچه پيشبيني ميشد به تماس با آمريکا و ساير عناصر خارجي پرداختند. از جمله ميتوان به ملاقات ابراهيم يزدي، وزير امورخارجه دولت موقت با مشاور امنيت ملي آمريکا زبيگينيف بريژينسکي در الجزيره اشاره کرد. بر اساس اسنادي که بعدها در سفارت به دست آمد، مشخص شد افرادي مستقيماً در تماسهاي خارجي و حتي توطئه عليه نهادهاي جوان انقلاب، شرکت داشتند».
ابتکار با انتقاد از رويه غيرانقلابي دولت موقت، به اتکای فزاينده اعضای آن به دولت آمريکا و بياعتناييشان به قدرتهای مردمي ميپردازد. وي معتقد است که: «دولت موقت به جاي اتکا به مردم و منابع بيپايان آن، سعي کرد با دشمني که بيش از همه از انقلاب ضرر و از بيثباتي و تضعيف جمهوري جوان سود ميکرد، به توافق برسد».