پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رسانههای غربی ید طولایی در تحریف واقعیتهای موجود به نفع خود و ایادی خودشان دارند تا جایی که به راحتی از شنیعترین جنایتهای انسانی عبور میکنند. یکی از این موارد در قضایای مربوط به عملیات مهندسی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در دهه 60 و شکنجه وحشتناک پاسداران کمیته توسط بخش ویژه عملیات نظامی سازمان است. بخشهایی از کتاب «عملیات مهندسی» که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است واکنش کشورهای غربی درباره جنایتهای منافقین در شکنجه پاسداران کمیته را روایت میکند. این روایت به وضوح نشان میدهد که امپریالیسم رسانهای چگونه جای شهید و جلاد را در دهه 60 عوض کرد. در این بخش میخوانیم:
اگرچه ضربههای بعد از عملیات مهندسی برای مرکزیت خارجنشین سازمان خیلی گران آمده بود، لیکن پسلرزههای مهیبتر و کاریتر، در تخریب وجهه سازمان مجاهدین خلق بود. سازمانهای حقوق بشر جهانی که همواره تبلیغات وسیعی را در راستای منافع مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی ایران میکردند، دیگر نمیتوانستند روی اظهارات و ادعاهای مسئولین ارشد منافقین مانور بدهند و حنای شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی دیگر رنگی نداشت. با این وجود سازمانهای بینالمللی حقوق بشر که همواره در پی سخنرانیهای مسعود رجوی، جوسازی و شانتاژ فراوانی میکردند، با افشای عملیات مهندسی همگی سکوت کردند.
ابوالقاسم اثنیعشری از دستگیرشدگان منافقین، در اظهارات جالبی، رفتار عجیب غربیها را در قبال شکنجهگری اینگونه شرح داد: «کلاً با این واقعیت دو نوع برخورد صورت گرفت: یکی برخورد رسانههای امپریالیستی بود، به عنوان نمونه تلویزیون یکی از کشورهای غربی در بخش خبری خود، فیلمی از اجساد پاک و مطهر برادران پاسدار که توسط همین آقای مهران اصدقی و سایر دوستانش شکنجه شده و توسط آقای خسرو زندی به خاک سپرده شده بودند، نشان میدهد و به همراه آن مصاحبه مسعود رجوی را پخش میکند. ترجمه بخشی از متن این فیلم خبری را میخوانم: «اجساد سه مرد که تا سرحد مرگ در زندان اوین شکنجه شدهاند، رئیس شکنجهگران اوین، لاجوردی به خاطر شکنجه وحشتناک اطفال و نوجوانان شهرت فراوانی به دست آورده است. جراحات سنگینی که در قسمت عقب سر این زندانی مخالف رژیم مشاهده میشود تازه آغاز کار است. یکی از خصوصیات لاجوردی شلاق زدن زنان در حضور فرزندانشان است. برای اینکه به حیثیت اسلام ضربهای وارد نیاید قربانیان زن در پتوهای خیس و نمدار پیچیده میشوند. اعدامها اغلب در مقابل جمع زندانیان زندان اوین و عمدتاً نماز جمعه صورت میگیرد. از آنجا که ظاهراً در اوین تعداد دارها کم است، دستگاه قضایی قربانیان را به جرثقیلها و یا مانند اینها در سر پل به دار میکشند. رهبر مخالفان از مجاهدین خلق مسعود رجوی در تبعیدگاه خود در فرانسه مدارک فراوانی در مورد دستگاه قضایی شکنجهگران وطن خود گردآوری کرده است. وی میگوید این تنها پاسخی است که آیتاللهها در برابر مقاومت روزافزون مردم دارند.»
برخورد دیگری که با این جنایت منافقین شده است از طرف مردم آگاه و آزاداندیش جهان بوده، به عنوان نمونه یک خانم خانهدار آلمانی اعلامیه زیر را در یکی از شهرهای آلمان پخش کرده است: «با نهایت تأسف از شهادت دوستان ایرانی خود، پاسداران جوان خلیلی*، طاهری، طهماسبی اطلاع حاصل نمودیم. در اوت 82 عدهی زیادی به دست عناصری که خود را مجاهدین خلق مینامند کشته شدند. به دست همانهایی که در مملکت ما نیز آنها را گروه مخالف دولت ایران مینامند و طرفدارانی هم در آلمان دارند. قاتلین این سه پاسدار میگویند: ما آنها را هر روز شکنجه کردیم، ما ناخنهای آنها را کشیدیم، اتوی داغ روی سر، گردن و دستهای آنها گذاشتیم، دستهای آنها را در آب جوش فرو بردیم، با چاقوی موکتبری پوست آنها را کندیم، چشمهای آنها را از حدقه درآوردیم، دو نفر از آنها را که هنوز زنده بودند در باغفیض دفن نمودیم. یکی از شکنجهگران بهاصطلاح مجاهد خلق به نام خسرو زندی آنها را دفن نمود. آنها شهید شدند به دلیل اینکه به خود این حق را میدادند که در راه انقلاب انسانی فداکاری نمایند و علیه ظلم و ستم بجنگند. جان این رهروان جهاد و فداکاری در راه انقلاب از جانب کسانی که به غایت از انسانیت به دور بودند از آنها گرفته شد و ما در سوگ آنها نشستهایم.»
روزنامه اطلاعات در اعتراض به این استاندارد دوگانه نهادها و رسانههای بینالمللی نوشت: «آیا باز هم فرانسه حق دارد آن جانی را رهبر اپوزیسیون سیاسی دانسته و به او پناهندگی سیاسی بدهد؟ ما به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنیم که هرچه زودتر اعترافات آن ده منافق و صدها مدارک دیگر و از جمله جسد جزغالهشده سه برادر پاسدار را به عنوان مدارک جرم به تمام دنیا و به سازمانهای بینالمللی ارائه دهد. گرچه خود میدانیم آن سازمانها و هیئتها، خود دستنشاندگان حامیان رجوی، بنیصدر، بختیار، امینی، اویسی و... هستند، ولی باید تلاش کرد و فریاد دادخواهی را به گوش ملتها رساند. باید با این اسناد و مدارک این سازمانها را رسوا کرد تا ملتهای مظلوم بفهمند با چه گرگهایی طرفند تا آن جوان مسلمان فلان کشور نگوید که در مملکت شما چه خبر است که سازمان عفو و سازمان فلان و فلان دائم از شما سخن میگویند. آری باید وزارت خارجه با توسل به هر طریق ممکن چهره فرانسه را به جهانیان بشناساند.»
مهران اصدقی نیز که از عکسالعمل و برخورد سازمان منافقین و مؤسسات بینالمللی حقوق بشر پس از رسوا شدن خط شکنجه به ستوه آمده بود، اعتراض خود را به این استاندارد دوگانه ابراز داشت: «بایستی به آن سازمانهای دفاع از حقوق بشر که این همه دم از حقوق بشر میزنند ولی در مقابل این سه پاسدار سکوت اختیار کردند گفت که منافع شما منافع کشورهای امپریالیستی است، منافع ضدانقلابیون است و به همین خاطر در مقابل چنین جریاناتی موضعگیری نمیکنید.»
پس از افشای ماجرای عملیات مهندسی، یکی از پرسشهایی که مأمورین امنیتی از دستگیرشدگان منتسب به سازمان مجاهدین خلق میپرسیدند، مواجهه آنها با مسئله شکنجه پاسداران بود. پاسخ به این سؤال به خوبی میتوانست ماهیت فکری و میزان وابستگی و «حلشدگی» آنها به سازمان را نشان دهد. نکته جالبتر قضیه آن بود که یک سال پس از علنیشدن شکنجهگری سازمان مجاهدین خلق و پس از ترورها و کشتارهای فراوان، تعداد زیادی از سناتورها، نمایندگان کنگره و مسئولان آمریکایی به کمپین حمایت از سازمان مجاهدین خلق پیوستند و پیامهای حمایت و پشتیبانی خود را برای مسعود رجوی ارسال کردند. این حمایتها تنها در انحصار آمریکا نبود، بلکه مسئولین و احزاب برخی دیگر از کشورهای اروپایی و آمریکایی نظیر انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا، ایتالیا، اسپانیا، بلژیک، سوئیس، دانمارک، سوئد و نروژ در پیامهای جداگانهای حمایت خود را از مسعود رجوی و شورای ملی مقاومت اعلام میکنند.
مدتی بعد در سال 1364 هیئتی از دولت وقت برای نشاندادن جنایات منافقین تحت حمایت غرب و اعاده حقوق ملت ایران، عازم مقر سازمان ملل در ژنو میشود كه حسین طاهری، پدر شهید طالب طاهری نیز در این سفر 40روزه، گروه را همراهی كرد. حسین طاهری درباره اقدامات سازمانهای حقوق بشر گفت: «پس از شهادت طالب و دوستانش، اسنادی از شكنجه منافقین و نحوه شهادت این جوانان جمعآوری كردم و برای شكایت در سال 64 به سازمان ملل در ژنو رفتم. با تشكیل پرونده نزد قضات سازمان ملل مظلومیت شهدای این حادثه و جنایتپیشهبودن منافقین را در برابر دیدگانشان قرار دادیم. در بدو ورود به سازمان ملل، موج ضدایرانی علیه ما به راه افتاد و منافقین در رسانههای خود ما را به عنوان مزدور ایرانی معرفی و حتی ما را تهدید به ترور كردند كه انتشار این خبر در رسانهها مدركی دیگر شد تا بهتر بتوانیم تروریست بودن آنها را ثابت كنیم.»
وی كه بعد از شهادت فرزندش به دیدار امام خمینی(ره) میرود، اظهار داشت: امام(ره) در همان روزهای نخست كه تصاویر شهدا را از طریق رسانهها دیده بودند به دلیل عمق فاجعه از خانوادههای این شهیدان دعوت كردند تا به خدمتشان برویم. در این دیدار ایشان فرمودند: «این منافقین كاری میكنند كه پشت انسان به لرزه درمیآید.» این پدر شهید در ادامه افزود: اكنون بیش از 30 سال است كه حقوق ما برجای خود باقی است و گروه تروریستی منافقین و به خصوص شخص رجوی به انتهای رذالت خود رسیدهاند.
سرانجام پس از برگزاری جلسات دادگاه، مهران اصدقی و خسرو زندی به جرم محاربه و بغی محکوم به اعدام شدند و حکم اعدام آنها در سال 1363 به اجرا گذاشته شد. اعدام دو نفر از عوامل عملیات مهندسی یکی دیگر از نقاطی بود که چهره حقیقی سازمانهای بینالمللی حقوق بشر نمایان شد. در گزارش سازمان ملل متحد درباره وضعیت حقوق بشر در ایران به تاریخ 13 نوامبر 1985، خسرو زندی یکی از 282 نفری بود که در لیستی با نام «اشخاصی که گفته میشود خودسرانه یا بدون محاکمه در جمهوری اسلامی اعدام شدهاند: 1984-1985» مطرح شده بود. در واقع سازمان ملل، اعدام خسرو زندی را نقض حقوق بشر در ایران قلمداد کرده بود!
* در این اعلامیه، به اشتباه نام محسن میرجلیلی، خلیلی ذکر شده است.