پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تقابل بین نیروهای
پیرو خط امام و بنیصدر پس از انتخاب نخستوزیر
و کابینه نیز همچنان ادامه یافت و در زمستان 1359 دور تازهای
از منازعات شروع شد. در 14 اسفند همان سال نیز با سخنرانی بنیصدر
در دانشگاه تهران،
این منازعات شدت گرفت تا نظام نوپای جمهوری اسلامی را - که حالا درگیر جنگ تحمیلی
هم شده بود - به بنبست بکشاند. حاج احمد
قدیریان معاون وقت دادستانی مرکز در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب
اسلامی منتشر شده است روایت جالبی از آن دوران دارد که در ادامه از نظر میگذرد.
*** هجمه به ارکان قضائی و امنیتی نظام ***
منافقین
و هواداران بنیصدر
در این مرحله با توجه به موقعیت رئیسجمهور
در بین مردم و جوّسازی توسط روزنامه
«انقلاب اسلامی»[ارگان بنیصدر]،
سعی داشتند پای مردم را وسط بکشانند و با شدتبخشیدن
به درگیریها، ملت را رو در روی هم قرار
دهند و گروهها نیز از آب گلآلود
ماهی بگیرند و بهرهبرداری لازم را بکنند.
در این مرحله بود که گروهکها همه
نیروهای خود را به نمایش گذاشتند و در راهپیماییها
و میتینگهای خیابانی به دستاندرکاران
جمهوری اسلامی دندان خشم نشان میدهند.
با صبوری و مظلومیت دستاندرکارانی مثل شهید دکتر
بهشتی و سایر
یارانشان، سرانجام باطن خباثتآلود
بنیصدر برای عموم مردم
آشکار و از آن پس مطرود جامعه و امت مسلمان گردید و همچنین محوری برای طیف وسیع مخالفین
نظام اسلامی شد.
***اتحاد نامقدس ضد انقلاب با محوریت بنیصدر ***
در این زمان براساس برنامهای
از پیشتعیینشده،
حفظ جان بنیصدر به عهده منافقین
قرار میگرفت. شعارهایی که در آن روزها
عنوان میشد، خبر از عمق
قضیه و توطئه براندازی حکومت داشت:«بنیصدر،
بنیصدر، اذن جهادم بده!»،« چوب و چماق و شکنجه دیگر اثر
ندارد» ، « روح منی بنیصدر، بتشکنی
بنیصدر» ، «مصدق مصدق
راهت ادامه دارد» ، « شب تاریک ملت روز گردد، بنیصدر عاقبت پیروز گردد» .
شعارها و برنامههای
گروهکها مخالف نظام اسلامی، همگی حاکی
از یک اتحاد نامقدس میباشد؛ به خیال اینکه نظام
مقدس جمهوری در تنگنا قرار گرفته و دیگر قادر به حرکت نیست. در این شرایط همه
فشارها
روی حزب جمهوری اسلامی، دبیرکل حزب و سایر اعضای آن حزب بود. بنیصدر
و هواداران او در اذهان مردم طوری مطرح کرده بودند که حزب جمهوری اسلامی مانع حرکت
دولت است و باید
کنار برود.
اوج خیانت بنیصدر برای نزدیكشدن به اهدافش را باید در واقعه 59/12/14 جستجو کرد که به هنگام سخنرانی وی در دانشگاه تهران روی داد. جریان 14 اسفند به این صورت اتفاق افتاد که طبق قرار قبلی قرار بود بنیصدر گزارشی از عملكرد خود را در پایان سال 1359 در یک سخنرانی در دانشگاه تهران ارائه دهد. در همین زمان كمیته مركزی انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران با توجه به شناختی که از بنیصدر و گرایشهای گروهکهای هوادار او داشتند، فضای ملتهب سیاسی جامعه و شرایط جنگی کشور را در گزارشی به دادستانی انقلاب منعکس و نگرانی خود را درباره جریان حركت گروهكها در پشت سر بنیصدر اعلام كردند.
در روز 59/12/14 درگیری شدیدی بین هواداران بینصدر
و مردم حزباللهی، در دانشگاه تهران
روی داد. به هنگام سخنرانی بنیصدر
که با همهمه، كفزدن و صوتكشیدن
همراه بود، بین شرکتکنندگان در این مراسم
درگیری رخ داد. از آنجایی که امنیت مراسم به عهده
شهربانی
بود، تعدادی از هر دو گروه دستگیر و به خوابگاه پلیس
تهران منتقل شدند. تعداد دستگیرشدگان
كه بیشتر افراد حزباللهی بودند، به 60 تا
70 نفر میرسید. بنیصدر
اعلام كرده بود كه دستگیرشدگان
باید تحویل گارد
ریاستجمهوری
شوند و روی این مسئله اصرار داشت؛ اما با حكم قضایی دادستانی انقلاب اسلامی مركز در
آن زمان -که آقای شهید لاجوردی
بودند- این افراد تحویل گارد
ریاستجمهوری نشده و همچنان در اختیار
پلیس ماندند.
*** آزادی بازداشتیها توسط شهید لاجوردی ***
***نامه مهم شهید بهشتی به امام خمینی ***
1ـ نگرانی از وضع آینده
كشور
2ـ برنامههای
بنیصدر،
مهندس بازرگان،
جبهه ملی، نهضت
آزادی و سایر گروهكها برای در دست گرفتن
آینده كشور پس از نبودن حضرت امام خمینی(ره)
3ـ تحلیل پیرامون قائممقامی
آقای منتظری
و عادیسازی واکنش مهندس بازرگان
در شعار «درود بر منتظری
امید امت و امام».
با توجه به
اینكه این شعار توسط خیلی از گروهكها
داده میشد، هدفی جز تست رهبری آقای منتظری
برای آینده كشور و متوجهکردن
بعضی از آقایان و ارگانها به قائممقام
بودن آقای منتظری،
چیز دیگری نداشت. این فضاسازی توسط نهضت
آزادی و جبهه ملی و گروهكها ساخته و پرداخته شده بود و برای
اینكه عادیسازی
نمایند، خودشان این شعار را سر دادند و بعد خودشان ایشان را نفی میكردند.