پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ 31 شهریور 1359 ارتش بعثی به دسنور صدام حمله
سراسری خود به خاک ایران را کلید زد. در نوشتار حاضر گزارش روز سوم جنگ تحمیلی به مناسبت هفته دفاع
مقدس روایت میشود.
در گزارش دوم مهرماه، مصادف با روز سوم جنگ آمده است: درگيری
نيروهای طرفين شدت بيشتری گرفت و عناصر بيشتری از دشمن وارد خاک جمهوری اسلامی
ايران شدند. جاده قصرشيرين ـ سرپلذهاب، تحت کنترل نظاميان بعثی قرارگرفت و
گروه گروه غيرنظاميان بومی همراه با نظاميان به اسارت گرفته شدند. با توجه به
اوضاع نامطلوب، لشکر 81 زرهی از نيروی زمينی درخواست کرد که اجازه داده شود
عناصر باقيمانده يگانهای متلاشیشده، جمعآوری شوند و مواضع پدافندی در کرانههای
«کاسهگران»، «پاتاق» و «سگان» را اشغال و در آن مواضع پدافند كنند. فرمانده نيروی
زمينی در این زمینه میگوید: «امام، ملت و ارتش چنين انتظاری دارند؛ بايد تا آخرين حد،
مقاومت ادامه يابد».
اين پاسخ قاطع
فرمانده نيرو، پيامد مفيدی داشت. زيرا، همان نيروهای متلاشیشده که میخواستند
با رها کردن شهر و پادگان سرپلذهاب تا گردنه «پاتاق» در پانزده کيلومتری و گردنه
«سگان» در سی کيلومتری شرق سرپلذهاب عقبنشينی کنند، جملگی در سرپلذهاب به
مقاومت ادامه دادند. نيروهای سپاه پاسداران قصرشيرين و سرپلذهاب به فرماندهی نيروی
ارتشی، «سروان آذربن»، با قدرت جنگيدند و حتی توانستند تعدادی از نيروهای دشمن را
تا ارتفاعات «قراويز»، واقع در ده کيلومتری غرب سرپل ذهاب، عقب برانند. ارتش بعثی
در بيانيهای اعلام کرد كه از نيروهای ايرانی 121 نفر را به اسارت گرفته، جمعی را
کشته و غنايمی نيز بهدست آوردهاست. اين آمار، بيانگر آن بود که نيروهای بعثی در
انهدام نيروهای ايرانی موفقيت چندانی نداشتند. رژیم بعثی در بيانيههای بعدی خود
سقوط شهر مهران و محاصره قصرشيرين و حمله به شهر سرپلذهاب را اعلام کرد و به
بمباران تأسيسات نفتی کرکوک و موصل بهوسيلهی هواپيمای ايرانی اعتراف کرد.
سرهنگ خلبان نريمان شاداب، میگويد: «روز دوم مهر 1359، فرستادهای
سراسيمه وارد پادگان شد و اعلام کرد که تانکهای بعثی وارد سرپلذهاب شدهاند و
شهر در آستانه سقوط است. همه چشمها ناخودآگاه بهسمت خلبان علیاکبر شيرودی
دوخته شد. فقط او بود که میتوانست در کمترين زمان خود را به شهر برساند و مانع
پيشروی ارتش بعث شود. شيرودی که خود انتظار چنين دستوری را میکشيد، در کوتاهترين
زمان، يارانش را آمادهی پرواز کرد و خود نيز با اولين بالگرد راهی آسمان شد. وقتی
به سرپلذهاب رسيدند، دشمن نيمی از شهر را در تصرف خود داشت. دهها تانک بعثی
حالت تهاجمی گرفته و آماده پيشروی بودند. در اينسوی شهر، گروه انگشتشماری
از پاسدارها و عشاير بومی و نيروهای پراکندهی ارتش بیهيچ سلاح كارآمدی آمادهی
رويارويی با هجوم تانکها بودند. ناگهان پيش چشمان حيرتزدهی فرماندهان بعثی، اولين
تانک به آتش کشيده و متلاشی شد. بعد از آن، بالگردهای تحت فرمان شيرودی، همچون
پرندههايی که از زمين دانه میچيند، غولهای زرهی ارتش بعث را يکی پس از ديگری
منهدم کردند. چيزی نگذشت که دود غليظ ناشی از انفجار تانکهای دشمن فضای منطقه را
سياه کرد. فرماندهان بعثی عاقلانهترين تصميم را گرفتند و بهسرعت دستور عقبنشينی
صادر کردند!».
منبع: کتاب «سرپلذهاب در جنگ».