پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله سید عبدالجواد علم الهدی از شاگردان آیتالله بروجردی و امام و یکی از علمای صاحب نام تهران بود. زمانی که امام در پاریس تبعید بودند آیتالله علمالهدی برای دیدار ایشان و رساندن پیغامی عازم پاریس شدند در ادامه با تشرح این پیام و همچنین پاسخ امام از زبان آیتالله علمالهدی به شرح ماجرا پرداخته شده است.
آیتالله سید عبدالجواد
علمالهدی در خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و
ضبط شده میگوید: زمانی که من قصد عزیمت به محضر امام را داشتم دو نکته خیلی حساس
و قابل توجه بود. نکته اول اینکه اگر امام برای مراجع و علمای مشهور قم، تهران،
مشهد پیغامی دارند بفرمایند چرا که همه آن بزرگواران با قاطعیت به من گفتند که
سلامشان را به امام برسانم و به ایشان بگویم در یاریرسانی و تبلیغ هدف مقدس امام هم
اعلامیه دادهایم و خواهیم داد هم به مردم سفارش میکنیم و همچنین در درسها به
مردم ابلاغ خواهیم کرد و شما خاطرتان از نظر روحانیت محفوظ باشد.
نکته دوم در رابطه با
اصحاب حضرت امام بود که در خدمت برادر بزرگوار ایشان یعنی آیتالله پسندیده بودم. ایشان
گفتند ما یک نکته حساسی داریم که از شما میخواهیم به عنوان شاگرد امام به محضر
ایشان برسانید و او آن است که الحمدالله ربالعالمین اکثریت علاقمندان در شهرهای
مختلف با ما ارتباط دارند و آمادگی خود را برای همه جور حرکتی اعلام میکنند، به
همین منظور ما از شما اجازه میخواهیم که چه جوانهایی که در ارتش هستند و چه آنهایی
که آزاد هستند دورههای تمرینی سلاح ببینند و کارهای چریکی انجام دهند و مسلح
باشند و ما اینها را برای روزی که شما امر کنید تبلیغ کنیم، یا اجازه نمیفرمایید؟!
من برای سفر ابتدا با هواپیما به آبادان و سپس
از آنجا به فرانسه رفتم. وقتی که میخواستم از گمرک عبور کنم افسر نگهبان محترمی من را صدا زد و به کناری
برد و گفت: «میدانم کجا میروی، میخواهی بروی خدمت مولای خودت، خواهش میکنم از
جانب من دستش را ببوس، بگو قلب ما با شما است اگرچه ملبس به این لباس هستیم».
در پاریس هنگامی که این پیغامها را به محضر مبارک استاد [امام] رساندم امام دو دست مبارکشان را بالا بردند و گفتند: «اسلحه ابداً، پیغام من را به آنها برگردان و برسان و بگو اصلاً نه بخرید[اسلحه]، نه جمع کنید و نه نگه دارید، ما از سال 41 که این حرکت را شروع کردهایم تا الان که دیگر وقت بازگشت ماست و حکومت میرود و نمیتواند بماند همهاش با بیان بوده، همهاش با مصاحبه بوده، همهاش با گفتار بوده، آنچه را هم که متعلق به من با خط و امضای خودم بوده، آنچه را هم که کمک مردم بزرگوار شهرستانها دارند به عنایت خودشان بوده است همچنین طومارهایی که مردم نوشتند و اعلام داشتند و برای ما فرستادند، به خودشان بوده است، انشالله ما موفق هستیم و احتیاجی به اسلحه و جنگ نداریم.
باشد که [به جای] دست
به اسلحه زدن، در قضاوت فکر مردم رشد کند و بهترین فکر این باشد که آنها [پهلویها]
در دوران حکومتشان فقط تمسک به زندان و شکنجه و ناخن کشیدن و اسلحه و کشتار دستهجمعی
و آن صحنههای منحوس [پیدا کردند] . امّا در مقابل حرف خودمان را زدیم و برای مردم
روشن کردیم که چه ضررهایی برای اجتماع و استقلال و فرهنگ و نظامی و مرزهای ملت
ایران هست آنها در چه کاری هستند».