پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روزهای آغازین آبان 57، رادیو مسکو اعلام کرد سیا خواهان روی کار آمدن یک حکومت نظامی در ایران است.[1] در 13 آبان، «کیسینجر در مورد اوضاع ایران به دولت آمریکا هشدار داد و گفت ثبات خاورمیانه بستگی به آرام شدن اوضاع در ایران دارد. وجود یک ایران آرام و طرفدار غرب برای ثبات خاورمیانه ضروری است.»[2] برژینسکی و شلزینگر با در نظر گرفتن اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و منافعی که برای امریکا داشت، معتقد بودند اگر ایران به یک کشور متخاصم یا حتی بی طرف تبدیل شود موضع امریکا در سراسر منطقه به خصوص از لحاظ سیاسی متزلزل خواهد شد.[3] در همین راستا بود که برژینسکی حمایت خود را از هر تصمیمی که شاه میگرفت تلفنی به اطلاعش رساند.[4]
شاه در غروب 14 آبان 57، در ملاقاتی به سولیوان گفت با توجه به شلوغیها و آتش سوزیهای وسیع در تهران برایش چارهای جز برقراری حکومت نظامی باقی نمانده است و از سولیوان خواست ضمن تماس با واشنگتن از حمایت آنها راجع به این تصمیم اطمینان حاصل کند. سولیوان به شاه گفت قبلاً نظر واشنگتن را جویا شده و کارتر و دولت امریکا از او حمایت خواهند کرد. پس از آن بود که شاه از ژنرال ازهاری خواست به کاخ بیاید و به سولیوان و سفیر انگلیس گفت همان شب، ترتیب تشکیل دولتی نظامی را داده و فردا آن را اعلام میکند.[5] شاه، جریان مذاکرات خود با سفرای امریکا و انگلیس درباره روی کار آوردن یک دولت نظامی را با زاهدی در میان نهاد و زاهدی بلافاصله این تغییرات را تلفنی به ونس اطلاع داد.[6] به گفته زاهدی در این دوران، نظر امریکا و انگلیس برای شاه بسیار مهم بود و علاوه بر آن که خود ملاقاتهای هر روزه با سفرای این دو کشور داشت از زاهدی نیز میخواست با مقامات دولت و وزارت امور خارجه امریکا در تماس باشد.[7]
ماهها بعد وقتی امیراصلان افشار رئیس تشریفات از شاه پرسید چرا به جای او فردی مانند سپهبد غلامعلی اویسی را انتخاب نکرده، شاه پاسخ داد سفرای انگلیس و امریکا مخالف بودند و عقیده داشتند بهتر است شخص ملایمی مثل ازهاری زمامدار شود تا بتواند با روحانیونی که انقلاب را رهبری میکنند وارد مذاکره شود.[8]
به هر حال ازهاری در 15 آبان 57، به فرمان شاه، مامور تشکیل کابینه جدید شد.[9] شاه قصد داشت با روی کار آوردن ازهاری نشان دهد رژیم قابلیتهای نامحدودی برای سرکوب دارد و مصالحه با او منطقی به نظر میرسد.[10] ازهاری سالها بعد در مصاحبهاي كه با يك راديوي فارسي زبان در امريكا درباره چگونگی تعیین شدنش به نخستوزیری گفت حدود هفت یا هشت روز قبل از 13 آبان 57، شاه به او پیشنهاد نخستوزیری داده بود که نپذیرفت و پس از وقایع 13 آبان، شاه او را احضار کرد و به او گفت شما از این ساعت نخستوزیر هستید و این یک امر نظامی است و باید اجرا شود.[11] پس از انتصاب ازهاری، اعلام حمایت امریکا از شاه و رژیمش ادامه پیدا کرد. در اولین اقدام، روز پس از منصوب شدن ازهاری، برژینسکی با صلاحدید کارتر در تماس با شاه اعلام کرد اتخاذ هر گونه تصمیمی از سوی او و حتی استفاده از قدرت، مورد حمایت آنها خواهد بود.[12] روز بعد، دولتهای امریکا[13] و انگلستان رسماً از روی کار آمدن دولت نظامی در ایران حمایت کردند و دیوید اوئن گفت برقراری نظم در ایران به نفع مصالح بریتانیا است.[14] بیانیه حمایت کارتر از شاه نیز از رادیو تلوزیون ملی ایران پخش شد.[15]
بر طبق گفته ازهاری، او بدون برنامه خاصی قصد آرام کردن مردم را داشت[16]وی در اولین سخنرانی اش اعلام کرد دولت او برای مدت محدودی است و هدف او حفظ موقعیت امنیتی برای صورت پذیرفتن انتخابات است.[17] او از همان ابتدا سعی کرد با سفارت امریکا در تماس باشد و با ژنرال گست ملاقاتی داشت که به او گفته شد در رابطه با حمایت امریکا مطمئن باشد و به زودی میتواند سفیر را ملاقات کند.[18] سولیوان و ازهاری به طور مرتب با هم دیدار داشتند و ازهاری در ملاقاتهای خصوصی، نگرانی شدید خود را از اعتصاب در مناطق نفتی ابراز میکرد.[19] او در یکی از این دیدارها از سولیوان خواست به منظور پیدا کردن یک راه حل برای بحران به او کمک کند.[20] شیوهای که ازهاری در پیش گرفت آمیزهای از آشتی و سرکوب بود تا به این وسیله برای حرکت بعدی شاه فرصت بخرد.[21]
درست در زمانی که کارتر به حمایت از شاه میپرداخت، سولیوان با این پیشبینی که احتمال سقوط شاه یا خارج شدن آن از صحنه وجود دارد، سعی میکرد زمینه ای برای ادامه حضور امریکا در صحنه فراهم ساخته و از فرصت طلبی شورویها برای سوءاستفاده از انقلاب جلوگیری به عمل آورد.[22] با این حال برخلاف پیشبینیها و حمایتهای مکرر امریکا و انگلیس، دولت ازهاری، درست مانند دولت شریف امامی، تنها کاری که کرد سرعت بخشیدن به روند انقلاب بود.
پینوشتها:
1- عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، انتشارات گفتار، چاپ اول، تابستان 1370، ص 370.
20- همان، ص 372.
3- لدین مایکل و ویلیام لوئیس، کارتر و سقوط شاه، ترجمه: ناصر ایرانی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1363، ص 60.
4- همان، ص 59.
5- نک: اسناد لانه جاسوسی امریکا، بخش اول، کتاب نهم، سند ش 130، ص 260؛ سند ش 136، ص 264.
6- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، اردشیر زاهدی و اشاراتی به رازهای ناگفته، تهران: پیکان، چاپ دوم، 1381، ص 163.
7- 25 سال در کنار شاه (خاطرات اردشیر زاهدی)، به کوشش ابولفضل آتابای، تهران: عطائی، 1381، ص 326.
8- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر ذهن آویز، چاپ شانزدهم، 1387، ص 21.
9- خواندنیها، س 39، ش 9، 20/8/1357، ص 5.
10- میلانی، محسن، شکل گیری انقلاب اسلامی (از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی)، ترجمه: مجتبی عطارزاده، تهران: گام نو، چاپ پنجم، 1387، ص 226.
11- طلوعی، محمود، غول افلیج (یادداشتهای سفر آمریکا)، تهران: علم، چاپ اول 1374، صص 67 ـ 66.
12- میلانی، پیشین، ص 227.
13-اسناد لانه جاسوسی امریکا، بخش اول، کتاب نهم، سند ش 179، صص 319 ـ 316.
14- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب پانزدهم، پاورقی، ص 296.
15- اسناد لانه جاسوسی امریکا، بخش اول، کتاب نهم، سند ش 147، ص 278.
16- غول افلیج، پیشین، ص 67.
17- اسناد لانه جاسوسی امریکا، بخش اول، کتاب نهم، سند ش 138، ص 266.
18- همان، سند ش 134، ص 263.
19- خاطرات دو سفير (اسراري از سقوط شاه و نقش آمريكا و انگليس در انقلاب ايران)، مترجم: محمود طلوعي، تهران: علم، چاپ چهارم، 1384، ص 171.
20- هیکل، محمد حسنین، ایران: روایتی که ناگفته ماند، ترجمه: حمید احمدی، تهران، الهام، چاپ چهارم، پائیز 1366، ص 286.
21- میلانی، پیشین، ص 226.
22-. خاطرات دو سفیر، پیشین، ص 169.