کد خبر: ۹۳۲۵
هر استان یک روایت | همدان
کتب دکتر شریعتی در دست دانش آموزان همدان
در سال ۱۳۵۰، ایجاد جو اختناق از سوی رژیم پهلوی و سرکوب شدید مخالفان، تسلط گستردهی ساواک و نهادهای امنیتی بر جامعهی ایران، نپذیرفتن هرگونه انتقاد و نظری از سوی رژیم، مخالفان نظام و انقلابیون را بیشتر به سوی تشکیل سازمانها و گروههای مسلحانه دارای مشی مبارزاتی قهرآمیز و یا مسالمت آمیز غیر مسلحانه سوق داد. گروه ابوذر نهاوند، گروه شیعیان راستین، گروه جوانان ولی عصر سه گروه فعال مسلحانه بودند که عموما از میان جوانان و نوجوانان عضوگیری داشتند. در این نوشتار به مرور فعالیتهای مبارزاتی این سه گروه در همدان میپردازیم.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ افرادی که گروه ابوذر را تشکیل دادند، از طریق فعالیت در انجمن ضدبهائیت، جلسات مذهبی، هیئتهای قرآنی و کلوپهای دینی مدارس که به منظور از میان بردن مظاهر بیدینی و اصلاح جامعه و مبارزه علیه رژیم بر پا شده بودند، با هم آشنا شدند و با توجه به اهداف مشترک زمینه ایجاد گروه ابوذر به وجود آمد. این افراد عبارت بودند از: بهمن منشط، ولی الله سیف، ماشاء الله سیف، محمد طالبیان از دبیران دبیرستانهای نهاوند که رهبری و هدایت آنان را بر عهده داشت. اعضای گروه ابوذر نهاوند به جز ماشاالله سیف همگی دانش آموز دبیرستانی بودند. آنها که بعضی از ایشان از قبل با خصوصیات روحی و فکری یکدیگر آشنا شده بودند، در سال ۱۳۵۱ در کلوپ دینی دبیرستان ابن سینای نهاوند فرصتی یافتند تا با مطرح کردن نقطه نظرات خود بهتر یکدیگر را بشناسند. مسئولیت این گروه به عهدهی محمد طالبیان دبیر دبیرستان بود.
کتب شریعتی در دست دانش آموزان ابوذر نهاوند
آنان برای کسب تعالیم اسلامی و تحقیق در مبانی فکری اسلام، به مطالعهی کتب اسلامی و آثار محققین دینی میپرداختند که در رأس آنها کتابهای دکتر علی شریعتی قرار داشت. گروه علاوه بر مطالعه با انقلابیون دیگر شهرها که دارای سابقهی مبارزاتی بودند همکاری میکردند. یکی از افراد سیدکاظم اکرمی بود. سیدکاظم اکرمی میگوید: «در سال ۱۳۵۱ آخرین ملاقاتی که آقای طالبیان با من داشتند، زیاد اصرار میکردند برای اینکه من دست آنها را به مجاهدین برسانم و اسلحه در اختیارشان بگذارم. بنده به آنها گفتم من قطعاً و يقيناً وارد کار اسلحه نیستم و ارتباطی هم با سازمان مجاهدین ندارم من کارم فقط فرهنگی است و اگر میخواهید، تفسیر به شما بدهم. اما گروه اعتقاد به مشی مسلحانه بر علیه رژیم داشت. و در مدت حیات بسیار کوتاه مبارزه مسلحانهی خود اقداماتی را به شرح ذیل علیه رژیم پهلوی انجام داد.
آتشکشیدن اتومبیلهای دولتی، و ترور محمود مؤمنی (دوخا محمود) از رباخواران و ثروتمندان شهر نهاوند که به فساد اخلاقی مشهور بود. و تخریب خانهی زنان نهاوند. گروه مذکور موارد دیگری همچون: کارخانهی برق ملایر، نقشهی ترور سرهنگ ابوالحسن عباسی، بانک صادرات دهفول نهاوند و... را شناسایی کردند تا در موقع مناسب علیه آنها عملیات چریکی انجام دهند. سرانجام در تیرماه ۱۳۵۲، در درگیری سه عضو گروه با پاسبانهای شهر قم که به قتل یک پاسبان و مجروح شدن دو پاسبان دیگر منجر میشود، دو عضو گروه که مجروح شده بودند دستگیر شدند و بدین ترتیب گروه ابوذر لو رفت.
ساواک قم پس از اطلاع از ماجرا، در همان دقایق اولیه به سرعت موضوع را به مدیریت ادارهی کل ساواک در تهران منعکس کرد. آنها نیز گروهی از ورزیدهترین مأموران خود را تحت نام اکیپ شهاب روانهی قم کردند. آنها با شکنجهی شدید دو عضو گروه به برخی از اطلاعات مربوط دست یافتند. ساواک پس از کسب اطلاعات لازم، تمامی اعضای گروه ابوذر نهاوند را دستگیر و روانهی زندان کرد و تعدادی از افراد گروه ابوذر نهاوند اعدام شدند و تعداد دیگری به حبس بلند مدت محکوم شدند. اکرمی در این باره میگوید: «زمانی که اعضای گروه ابوذر دستگیر شدند ما را در زندان، سخت زیر کتک و شکنجه گرفتند و تهدید به اسلحه میکردند که تو به گروه ابوذر اسلحه دادی من گفتم هرکاری بگویید کردهام ولی اهل اسلحه نبودم و به این ترتیب، گروه ابوذر با دستگیری اعضای آن به کلی از هم نپاشید؛ چند نفری از اعضای گروه که آزاد بودند، گروه ابوذر دو را به وجود آوردند و به مبارزهی پنهانی ادامه دادند.[1]
کانون جوانان ولی عصر
كانون جوانان ولی عصر همدان توسط علی آقا محمدی در سال ۱۳۴۸ تأسیس شد. اهداف این کانون دعوت از روحانیون مبارز و متعهدی بود که یا سخنرانی کردن آنها ممنوع بود یا در همدان اجازهی فعالیت نداشتند. این کانون با ایجاد کتابخانه و ارتباط با کانونهایی مثل حسینیه ارشاد، کانون مشهد، قم و اصفهان، دامنهی فعالیتهای خود را گسترش داد. یکی از اهداف این کانون دعوت و استفاده از مبارزان برای سخنرانی در مسجد آقاجانی بیگ بود.
دکتر صادق آئینه وند در این باره میگوید: «در سال ۱۳۴۹، من با کانون جوانان ولی عصر آشنا بودم و رابط این کانون با دبیرستان محل تحصیل خود بودم. این کانون فعال بود و شخصیتهای بزرگی را دعوت میکرد. اولین بار بنده آقای خامنهای را آنجا ملاقات کردم که دربارهی جهان اسلام سخن میگفت. آقای هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی و بزرگان دیگر نیز به این کانون میآمدند و سخنرانی میکردند.»[2]علی آقا محمدی در این باره میگوید: «فعالیت کانون ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۵۰ به مناسبت تولد حضرت محمد (ص) جشنی گرفته شد که مصادف با جشن ۲۵۰۰ ساله بود و آقای هاشمی رفسنجانی که ممنوع المنبر بود برای سخنرانی دعوت شده بودند. فردای آن روز، آقای هاشمی و ما دستگیر شدیم و کانون تعطیل شد. اما بعد از چند ماه دوباره فعال شد.[3] کانون مذکور، علاوه بر فرهنگیان و محصلان با بازاریان نیز ارتباط داشت و از کمک مالی و تبلیغاتی آنان استفاده میکرد.
حاج نور علی آرتیمانی راجع به کمکهای مالی و ارتباطات میگوید: «در آن زمان من در همدان آدم سرشناسی بودم و آقای آقا محمدی دانش آموز بود. بعد ما را گرفتند بردند و قریب به یک ماه و نیم در زندان همدان بودیم. مدتی به همراه آقامحمدی و آن دو جوان قمی در زندان انفرادی بودیم و بعد هم مدتی در زندان عمومی بودیم. در بازجویی البته به من کتکی نزدند، فقط تندی کردند، توهین کردند. بعد از مدتی ما را به زندان سنندج که خیلی بد و کثیف بود، منتقل کردند و حدود ده روزی هم آنجا بودیم.»[4] بالاخره ما در اواخر اسفند ۱۳۵۱ از زندان آزاد شدیم؛ چرا که در دادگاه اول در سنندج تبرئه شدیم، اما به دادگاه دوم نرسید که در اواخر خرداد ۱۳۵۲ مجدداً دستگیر شدم.[5] در مدتی که افراد مذکور در زندان بودند یا از کار برکنار و اخراج شده بودند توسط دیگر انقلابیون و بازاریان به خانوادهی آنان کمک مالی میشد؛ چنانکه حاج جواد نوریان که در آن زمان همراه حاج محمد ابراهیم درفشی و آقای قایمی مسئولیت صندوق قرض الحسنه مهدیه را که آیت الله مدنی تأسیس کرده بود بر عهده داشتند میگوید: «از طرف آقای اکرمی و دیگر انقلابیون افراد سیاسی که خانوادههای آنان نیاز به کمک مالی داشت به ما معرفی میشدند و ما نیز تحت عنوان وام و... به آنان کمک مالی میکردیم.»[6]
گروه شیعیان راستین همدان
گروه شیعیان راستین همدان که وابسته به مجاهدین مسلمان انشعاب یافته از سازمان مجاهدین خلق بودند، در سال ۱۳۵۳ به عملیات مسلحانه اقدام کردند و چهار مأمور ساواک را به قتل رساندند. اعضای این گروه عبارت بودند از خسروترگل، حسین سلاحی، اصغر کهوند، رضا سلاحی و.... اعضا برای تأمین منابع مالی خود ناچار شدند در ۳۰ خرداد ۱۳۵۳، به شعبه بانک صادرات همدان حمله کنند که به کشته شدن هاشم ولایی متصدی شعبهی مذکور انجامید.[7] همین عملیات موجب لو رفتن آنها و دستگیری بقیهی اعضا شد. روزنامهی اطلاعات دوشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۵۳، خبر حمله و دستگیری اعضای گروه شیعیان راستین را چنین گزارش کرد: یک شبکه خرابکاری در همدان کشف شد ۷ نفر اعضای شبکه خرابکاری دستگیری شدند اعضای این شبکه رئیس یک بانک را کشته و در هنرستان صنعتی همدان و مراکز دیگر بمب کار گذاشته بودند. متعاقب این حادثه تلاش مأموران امنیتی و انتظامی به منظور دستگیری این عناصر آغاز گردید و در اثر پیگیری مداوم مأموران، عاملین قتل از لحاظ هویت شناسایی شدند و سرانجام روز ۱۸ تیر ماه جاری یکی از آنها به نام خسرو ترگل دستگیر شد.
افراد گروه فوق در ارتباط با سازمان مجاهدین مسلمان آموزشهای لازم را در زمینهی تهیهی مواد منفجره و شناسایی موارد مورد نظر دست به این اعمال زدهاند. از سوی دیگر، رفتار اعضای گروه هنگام ورود و درگیری با رئیس بانک و اعتراف سریع به اقدامات مذکور و لو دادن همدستان خود نشان از عدم آموزش صحیح نظامی و عقیدتی دارد. گروه مذکور، چنانکه گفته شد، برای رفع نیاز مالی به بانک صادرات حمله کرده بودند تا علاوه بر رسیدن به هدف خود به آسانی قابل شناسایی نباشند؛ بلکه گروهی از سارقان مسلح معرفی شوند که فقط برای به دست آوردن پول به بانکها دستبرد میزدند. اعضای گروه پس از دستگیری به زندان سنندج منتقل شدند و یک سال پس از بازداشت و بازجویی در دادگاه نظامی محاکمه شدند و رأی نهایی دربارهی آنها در اواخر خرداد ماه ۱۳۵۴ صادر گردید. حسین سلاحی و خسرو ترگل به اعدام، اصغر کهوند به حبس ابد و رضا سلاحی به پنج سال حبس محکوم شدند و حکم اعدام دربارهی حسین سلاحی و خسرو ترگل اجرا شد.[8] با دستگیری و اعدام و زندانی شدن افراد مذکور گروه شیعیان راستین از هم پاشید و بدین ترتیب عمر یک سالهی فعالیت گروه به پایان رسید.
لازم به ذکر است تمامی منابع ذیل برگرفته است از کتاب: مومن ابوالفتح ( ۱۳۸۶) انقلاب اسلامی در همدان، تهران، نشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[1]. خاطرات سید کاظم اکرمی « در امتداد صبح»، روزنامهی جمهوری اسلامی، سال ۲۰، شمارههای ۱۲-۵۷۱۱، ۲۹ بهمن و یک اسفند ۱۳۷۷، ص ۱۴
[2] .مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، خاطرات منتشر نشدهی سیدکاظم اکرمی
[3] . مصاحبه نگارنده با علی آقا محمدی، ۱۰/۲/ ۱۳۷۸ همدان
[4] . مصاحبه نگارنده با نور علی آرتیمانی، ۱۸/۳/۱۳۷۹ همدان
[5] . مرکز اسناد انقلاباسلامی، ارشیو، خاطرات منتشر نشدهی سیدکاظم اکرمی
[6]. مصاحبه نگارنده با حاج جواد نوریان، ۲۱/۳/ ۱۳۷ همدان
[7] . مجلهی آدینه، شمارهی ۳۰، آذر ۱۳۶۷، ص ۷
[8]. روزنامه اطلاعات ،شمارهی ۱۴۷۳۸، ۳۱ خرداد۱۳۵۴، ص۱