هر استان یک روایت | کرمان

کولی بازی در کرمان

عکس لید
همزمان با اوج گیری نهضت مردم به رهبری امام خمینی، رژیم شاهنشاهی برای مهار و سرکوب مخالفین و جلوگیری از بروز حوادث مشابه به دنبال آن بود که با ایجاد رعب و وحشت، مخالفان را از ادامه‌ی مبارزه بازدارد. در این راستا در کرمان، گروهی که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از محروم‌ترين اقشار محسوب می‌شدند و با دادن اندک مواجبی حاضر به انجام هر عملی می‌شدند، به خیابان‌ها کشانده شدند تا مردم عادی را بترسانند.
پنجشنبه ۰۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰

پایگاه اطلاع رسانی مرکز انقلاب اسلامی؛ درجریان مبارزات مردم با رژیم پهلوی، ماموران از سیاست ها و روش های مختلفی جهت سرکوب یا به انحراف کشاندن اعتراضات مردم استفاده می کردند. در کرمان افرادی را به منظور تقابل با انقلابیون اجیر کرده بود که اکثرا ظاهری کولی وار داشتند، اما در واقع بخش اعظم آنان را مأموران دولتی تشکیل داده بودند و به «جاوید شاهیها» هم شهرت داشتند. این افراد با حمله به اجتماعات مخالفان و تخریب اموال و داراییهای مبارزان در پیشبرد اهداف رژیم موثر بودند. اما این سیاست رژیم در شهر کرمان به مصداق عینی این ضربالمثل تبدیل شد که «آنکه باد میکارد طوفان درو میکند». در این حادثه عمّال رژیم بدون درنظرگرفتن عواقب و پیامدهای احتمالی به یکی از مکانهای مقدس حمله بردند. آنها نهایت خشونت، بیرحمی و سخیفترین رفتارها را از خود بروز داده و زشتترین توهینها را بر زبان جاری ساختند. طراحان واقعه، مسجد جامع کرمان را از آن جهت برای اجرای منظور شوم خود برگزیدند که این مسجد کانون مبارزات اسلامی مردم کرمان محسوب میشد. کارگزاران حکومت طاغوت در صورت سرکوب و حمله به آن گمان میبردند اعتراضات در شهر خاموش میشود. موقعیت مسجد جامع کرمان، این امکان را به عوامل دولتی داد تا بتوانند بیشترین مردم را مورد ضرب و شتم قرار دهند. زیرا این مسجد در زمینی واقع شده که بیش از سه متر از سطح خیابانهای اطراف گودتر بود و دربهای ورودی مسجد با پلههای متعدد از سطح به صحن مسجد متصل می شد، لذا کنترل معابر ورودیهای مسجد بسیار آسان بود و مهاجمین میتوانستند اکثر افراد داخل مسجد، اعم از زن و مرد را مورد ضرب و شتم قرار دهند و آسیبهایی به آنها وارد آورند.

در روز واقعه به دعوت جامعهی روحانیت و انقلابیون شهر کرمان مجلس بزرگداشتی به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور تهران و سالگرد درگذشت فرزند امام، مرحوم آیتالله سیدمصطفی خمینی، منعقد گردید. مردم دستهدسته از ساعات اولیهی صبح راهی مسجد جامع شدند و در اندک زمانی صحن و شبستان مسجد از حضور انبوه جمعیت پر گردید. آن روز علاوه بر تعداد زیادی از اقشار مختلف جامعه، روحانیون سرشناس کرمان که در رأس آن آیتالله صالحی قرار داشت، در آن مجلسِ بزرگداشت حضور یافتند. در سوی دیگر شهر وابستگان رژیم برای خوشخدمتی به دستگاه با جمعکردن تعدادی از افراد اجیرشده و فراهمساختن امکاناتی نظیر چوب و چماق، درصدد اجرای ترفند عوامل رژیم برای سرکوب قیام مردم از طریق نمایشی موسوم به کولیبازی برآمدند. زمینهی این سرکوب از طریق یک اقدام موازی در مقابل حرکت مسالمتآمیز مردم در مسجد جامع آغاز شد. عمّال رژیم با گردآوردن عدهای کولی و کولینما در مسجد «صفا»، دستورالعملهای لازم را به آنان دادند. فضای نظامی حاکم بر شهر، نحوهی سازماندهی این افراد و ابزارها و آلات تدارک دیده شده که ترس و وحشت را بر دلها مستولی میساخت، حکایت از وقوع حوادثی ناخوشایند داشت. با وجود حاکمبودن چنین شرایطی بر شهر، مراسم بزرگداشت در مسجد جامع با روالی عادی آغاز گردید. مجلس با تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید در حدود ساعت 9 صبح آغاز گشت. 

در ادامه برگزاری جلسه، حجتالاسلام نیشابوری بر منبر وعظ نشست و خواست با توصیه و تذکر مستمعین که شعار مرگ بر شاه را سرمی دادند، آرام سازد. اما در همین حال از سوی پلیس تیراندازیهای هوایی آغاز شد و مردم خارج از مسجد، ناچار به داخل مسجد و شبستانها بازگشته و درب شرقی مسجد را بستند. بدینترتیب افراد در داخل مسجد بهطور کامل در محاصرهی تعداد زیادی از مأموران امنیتی و حدود 300 نفر ظاهراً از ساكنین زاغهنشین كه به كولیها معروف بودند، قرار گرفتند و دیگر راه گریزی نداشتند. گروه مهاجم که در معیت مأمورین امنیتی رژیم بودند، در لباسهای خاص و به رنگها و هیبتهایی درآمده بودند که رعب و اضطراب در دلها ایجاد میکرد و چوب و چماقهایی در دست داشتند که به انتهایشان قلابی نوک تیز برای ایجاد زخم و جراحت متصل بود. این عده با حرکت از سوی میدان مشتاقیه (شهدای کنونی) به سمت درب شرقی مسجد، در حالی که شعار «جاوید شاه» را سر میدادند، در حدود ساعت 11:30 هجوم خود را به مسجد آغاز کردند. ابتدا به آتشزدن موتورسیکلتها و دوچرخههای متعلق به مردم در پشت درب شرقی مسجد اقدام کرده و با پرتاب سنگ و آجر از پشت بام مردم را در صحن مسجد مورد هدف قرار می‌دادند. عمال رژیم شاه در این هنگام، با پرتاب گازهای اشکآور و گازهای خفهكننده به داخل شبستانها عرصه را بیشتر بر مردم تنگ کردند. و طولی نكشید كه فضای شبستانها را گازهای خفهكننده پر كرد. در این حادثه تعداد زیادی از مردم مجروح و یک نفر بهنام «محمد باقدرت جوپاری» در صحن مسجد توسط یکی از نیروهای شهربانی با شلیک مستقم گلوله به سرش شهید شد. یکی دیگر از شهدای این فاجعه غلامرضا یزدانشناس بود که براثر ضربات چماق و چاقوی مهاجمین به شدت در مسجد زخمی گردید و دو روز بعد در 26 مهر ماه در ماهان براثر شدتِ جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد.

رؤسای امنیتی و نظامی کرمان پیشاپیش از طریق عدهای از واسطهها تهدیدهایی را مطرح کرده بودند تا مانع از برگزاری جلسهی آن روز شوند، اما هیچیک از پیغامهای تهدید کارساز نشد و مراسم در مسجد جامع طبق برنامه آغاز شد. آقای یدالله علوی از چهرههای فعال در تدارک جلسهی دوشنبه 24 مهر در مسجدجامع میگوید:

«از روز قبل توسط یک گروه از دوستان، وسایل مورد احتیاج برای پذیرایی را به مسجد بردیم. توسط افرادی که از افسران شهربانی بودند، معمولاً به ما خبر میدادند که فردا مراسم را در مسجد انجام ندهید، زیرا آتش میزنند و تبعید میکنند؛ دیگر هر کاری از دستشان برآید، انجام خواهند داد. ما این تهدیدها را به این حساب گذاشتیم که این افراد عامل نفوذی هستند و میخواهند دلهای ما را متزلزل کنند. از طرف دیگر وظیفهی شرعی خود میدانستیم و معتقد بودیم اگر قرار باشد اتفاقی رخ دهد دلیل نمیشود که ما این کار را انجام ندهیم. لذا از روز قبل یک مقدار وسایل پذیرایی را به آنجا بردیم و با تعدادی از دوستان شب را در همان جا به سر بردیم. بعد از نماز صبح، صبحانه را در مسجد صرف کردیم. ساعت حدوداً 8 صبح بود که از بلندگوهای مسجد پخش تلاوت قرآن آغاز شد و مردم به مسجد وارد شدند».

آقای محمد پارسا در توصیف فضای نظامی حاکم بر شهر در آن روز میگوید:

«صبح ساعتهای 9-8 بود كه جمعیت در مسجد جامع برای شنیدن اطلاعیههایی که امام صادر کرده بود، جمع شدند. یادم است که از همان اولِ صبح تعداد زیادی از نیروهای نظامی شاه، اعم از ارتشی و شهربانی، پشت بامها ایستاده و مسلح بودند. مثل اینکه آن روز، روزی استثنایی باید باشد».جلسه‌ی جمعیت مبارزین در مسجد جامع به ریاست و سرپرستی آیتالله صالحی تشکیل شد. مردم ناراضی نیز به سمت مسجد می‌آمدند. ازدحام بالاگرفت. ناگهان تیراندازی و آتشسوزی شروع شد. مأموران بر دربهای مسجد جامع هم قفل زدند».

 
کولی‌ها در میدان

آقای یدالله علوی در توصیفی دقیق و نسبتاً کامل ماجرای آن روز مسجد را اینگونه بازگو میکند:

 «از همان ساعتهای اولیهی صبح خبر رسید که در اطراف مسجد نیروهای دولتی مستقر شدهاند. آن روز آقای صمدانی و یکی از فرهنگیان بهنام آقای حسین جلالی کمالی سخنرانی کردند. صحبتهای آنان در ارتباط با جنایات رژیم و تشکیلات دولتی و از اینگونه مسائل بود. بعد یکی دیگر از آقایان که سید بزرگواری هم بود، بالای منبر رفت و مردم را به آرامش دعوت کرد و حتی گفت اگر حرف حسابی دارید، طومار بنویسید، دولت حرف گوش میکند!! اما مردم برعکس سخنان او گفتند که نه! دولت گوش نمیکند و از اینگونه صحبتها ... که یکباره نظم جلسه به هم خورد و برق مسجد قطع شد. بچهها اعلام کردند در مسجد صفا واقع در چهار راه بازرگانی، مأمورین یک گروهی از کولیها را بردهاند و مشغول آموزش و تجهیزشان هستند که به مسجدجامع حمله کنند. این نکته برای ما سخت بود که از مسجد اقدام کنند. در هر حال افرادی را فرستادیم که تحقیق کنند، فهمیدیم متأسفانه مسئله درست است... باری، این درگیریها تا ساعت 3 بعدازظهر ادامه داشت و تیر هوایی هم میزدند؛ اما نکتهی قابل توجه در آن روز تیراندازی مستقیم بود که منجر به شهادت «باقدرت جوپاری» شد. این شهید در شبستان موازیِ شبستانی که ما در آنجا بودیم مستقر بود. هنگامیکه شهید باقدرت در دالان مسجد با کولیها گلاویز شده بود توسط یکی از مأمورین شهربانی شهید گردید.. جراحتهای سطحی آن روز خیلی بود. سر چماقهای آنها یک میخ تیز برگشته، چنگک مانند داشت که به هر جا میزدند اگر چادر سر بود و او مقاومت میکرد، تمام چادر را پاره میکرد و اگر محکمتر میزد، فرد را زخم میکرد. خلاصه چون جسم برندهی بود به لباس، کت و شلوار و هر چیز که میگرفت، میدرید و پاره میکرد».

روزنامهی اطلاعات در گزارشی که از این ماجرا انتشار داده، تعداد مجروحین حادثه را 48 نفر ذکر کرده که بهشدت مجروح شده بودند. اما آمار غیررسمی بسیار بیش از این تعداد بود. تمامی کسانی که در مسجد حضور داشتند، به نحوی از حملات کولیها و مأموران دولتی متحمل آسیبهایی شدند. کولیها بهانه بودند ده، بیست، سی نفری چماق به دست درست کرده بودند که جنبهی مردمی به قضیه بدهند ولی کسانی که در مسجد جنایت کردند، کماندو بودند».

به هرروی اگرچه کشمکش و درگیری در مسجد جامع در حدود ساعت 3 بعدازظهر پایان پذیرفت، اما در دیگر نقاط شهر درگیری و آتشسوزی تا حدود ساعت 8 شب ادامه یافت. طراحان و مجریان و اجیرشدگانِ حادثهی 24 مهر بعد از یک روز پرمشغله که سراسر ضرب و شتم، خرابکاری، آتشسوزی و غارتگری بود، در شبانگاه سرمست از باده موفقیت، سر به بالین گذاشتند. اما از عواقب و پیامدهای آن غافل بودند.

شهر کرمان بعد از این حادثه، چهرهی یک شهر آشوبزده یافته و از همه غریبتر و غمبارتر چهرهی خونگرفته و غارتزدهی مسجد جامع کرمان بود که در آن روز با شنیعترین و ننگینترین اعمال و نفرتآورترین رفتارها مواجه شد؛ وضعیتی که در طول قرنها که از احداث آن میگذشت به یاد نداشت. بعد از مدتی طولانی که چراغهای مسجد بهواسطهی حضور مردم شبزندهدار تا صبح روشن میماند، در آن شب، تاریکی و سکوت مسجد را فراگرفته بود و غم و اندوه، چنان بر در و دیوارش نشسته بود که دل هر بیننده را به درد میآورد. اما وجدانهای بیدار آن شب را به سختی گذرانده و با رنج و اندوه بسیار به صبح رساندند. بعدها یکی از متهمان حادثه بهنام سرهنگ هروی به هنگام محاکمه در دادگاه انقلاب اقرار کرد که 18 کامیون چوب و بقایای لاشهی دوچرخهها و موتورهای آتشزده را از مسجد خارج نمودهاند. این تعداد کامیون نشان از وسعت خسارات وارده به اموال مردم است.


لازم به ذکر است تمامی منابع ذکر شده برگرفته از کتاب: عبداللهی نیا، علی ( ۱۳۹۳) انقلاب اسلامی در کرمان، تهران، نشر: مرکزاسناد انقلاب اسلامی است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات