پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ معدن مس سرچشمه يكي از كانونهاي محلي رفسنجان است كه مردم اين شهر را با استعمار، فرهنگ غربي و رفتارهاي خلاف مذهب و سنت روبرو ساخته بود. حضور امريكايیها و ساير خارجيان مشغول به كار در معدن، مردم مذهبی رفسنجان را به عمق برنامههاي پهلوي آگاه ساخته بود.
در این زمان بیشتر مهندسهای ایرانی توسط رژیم پهلوی برکنار شدند و به جای آنها از مستشاران آمریکایی در این زمینه استفاده کردند که آنها با رفتارهای تحکمآمیز مردم را تحقیر میکردند و هیچ ارزشی برای مردم قائل نبودند و این موضوع در خاطرات کارکنان صنعت مس کرمان کاملا مشهود است.
در کتاب انقلاب اسلامی در رفسنجان که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره این رفتار تحقیر آمیز مستشاران آمریکایی با مردم رفسنجان آمده است:اصغر ميرزا عليان كه به مدت 18 سال استاد كار معدن مس بوده كه حدود 5 سال از آن در دوره پهلوي بوده، از وضع فرهنگي حاكم بر معدن و رفتار آمريكاييها چنين ميگويد:
«از سال 1352 به سرچشمه رفتم و مشغول كار شدم. تمام كارهاي سرچشمه زير نظر كارشناسان آمريكايي بود. زماني كه جهت بازديد از بناي خانههاي مهندسين و كارشناسان ميرفتم، خجالتآور بود. دستشوييها رو به قبله بود. سگ مخصوص آمريكاييها از خانهها حفاظت ميكردند. خوردن مشروبات الكلي و جشنهاي مفتضح و مبتذل در حد گفتن نيست. سالن آمفيتئاتر پر از مشروبات و آلات لهو و لعب بود... امنيت شغلي در بين كارگران در زمان شاه بسيار كم بود به محض حرف زدن و اعتراض بلافاصله بيرون ميكردند كسي جرأت اعتراض نداشت حتي در صورت مريض شدن سگ آمريكايي آمبولانس مخصوص با راننده به كرمان جهت مداوا فرستاده ميشد ولي اگر كارگري مريض ميشد به زور به درمانگاه برده ميشد. رفتار آمريكاييان با كارگران ايراني در صورت تمكين و نوكري آنها بسيار خوب بود و به آنها ميرسيدند ولي اگر احساس ميكردند طرف مذهبي است يا گوش به حرف آنها نميكند بسيار بدرفتاري ميكردند. البته مهندسين ايراني بسيار متخصص در سرچشمه بود ولي به آنها دور نميدادند.»
رمضان جمالي پاقلعه كه مدتي به عنوان مترجم مجتمع مس سرچشمه مشغول كار بوده و به دليل مسئوليتاش ارتباط نزديكي با خارجيان داشت و يكبار نيز به خاطر دفاع از حقوق يك كارگر با رئيس حفاظت سرچشمه درگير شد و تا آستانه اخراج پيش رفت، وضع فرهنگي و سياسي حاكم بر اين مجتمع را چنين توصيف ميكند:
« اگر خيليها معني سلطه را از ديگران شنيده بودند و دينزدايي را تا حدي احساس ميكردند ما خود در متن سلطه قرار داشتيم و آمريكاييها در سرچشمه همه كاره بودند و روحانيت اجازه ورود به سرچشمه را نداشتند. وضعيت كارگران در سرچشمه بسيار بد و اسفناك بود و آنچه بيش از هر چيز آنها را رنج ميداد سلطه كامل كارفرمايان آمريكايي بر آنها بود... اگر آمريكايي از كارگري خوشش نميآمد او را اخراج ميكردند هيچ مقامي نميتوانست از او دفاع كند. در مجتمع مس سرچشمه خفقان و سلطه بيش از حد آمريكاييها كارگران به صف تظاهرات و مبارزه كشيد. رفتار آمريكاييها با كاركنان مثل رفتار ارباب با رعيت خود بود با اين تفاوت كه ارباب با رعيت از يك مليت و فرهنگ هستند حال آنكه دردآور است با مليت و فرهنگ بيگانه چنين رفتاري داشتند. متخصصين و تحصيلكردهترين افراد ايراني اجازه دخالت در كارها را نداشته تا چه برسد به كارگران. گرچه ايرانيان با درايت و زيركي رموز كار را تا حدي دريافتند.»
ايشان در قسمتي ديگر از خاطراتش درباره جايگاه ايرانيان در ساختار اين مجتمع ميگويد:
«مسئولين كليه بخشها تا ردههاي چهارم و پنجم خود آمريكاييها بودند و ايرانيها با هر مدرك تحصيلي ميبايست مطيع اوامر آنها باشند وگرنه به سهولت اخراج ميشدند و هيچكس هم حامي آنها نبود. براي نمونه آقاي مهندس صالحي كه خود تحصيلكرده آمريكا بود و به حق هم آدم باسوادي بود به علت بلند صحبت كردن با رئيس آمريكايي اخراج گرديد. آمريكاييها وقتي از كارگران، كارمندان و مهندسين ايراني خوششان نميآمد مينوشتند: در اين قسمت نبايد كار كند يا در هيچ جاي شركت نميتواند كار كند. ارزشيابي كاركنان طبق تشخيص سرپرستان آمريكايي بود. تعيين و اضافه كردن حقوق فقط با ميل آمريكاييها انجام ميشد. چيزي به نام حق وجود نداشت. همه چيز بايد طبق ميل و نظر آمريكاييها باشد. حتي ساخت شهري شهرك مس و سوپرها و فروشگاهها به سبك شهرهاي آمريكايي اداره ميشدند. دين و فرهنگ ايراني به كلي لحاظ نشده بود. مثلاً در نصب توالتها جهت قبله به كلي رعايت نشده بود كه بعد از انقلاب اصلاحات لازم به عمل آمد. رنجآورتر از همه اينها اين بود كه در اين شهرك در يك كشور اسلامي اثري از مسجد نبود و پيشبيني هم نشده بود. در رفسنجان خيابان پهلوي سابق (امام فعلي) ساختمان سفيدي به نام مهمانسراي آمريكاييها وجود داشت كه از سر شب تا صبح مشروبخوري و رقص و غيره ادامه داشت.»