4 شاهد از سازش‌ناپذیری شهید بهشتی

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، محمدعلی صدرشیرازی؛ از اوان پیروزی انقلاب اسلامی و حتی ماه های پیش از آن بود که «سازشکاری» به وجه ممیزه‌ای تبدیل شد که مردم و نخبگان را قادر ساخت تا بر اساس آن، گروه‌های معارض علیه رژیم پهلوی را تقسیم بندی کنند. در این تقسیم، امام خمینی خطی برگرفته از اسلام ناب را معرفی کردند که در عین تعهد به مرزهای عدالت و عدم افراط در ابعاد مبارزه، ذره‌ای و لحظه‌ای با دشمنان، از شاه گرفته تا اربابان غربی‌اش و نیز، دشمنانی بالقوه چون سازمان مجاهدین خلق (منافقین) سازش را بر نمی‌تابیدند. از سویی، افراد و گروه‌­هایی که تعدادشان نیز کم نبود؛ به دلایل و نقاط عزیمت مختلف، سر از سازش درآوردند.

اگر بخواهیم نام چندنفر معدود از اوتاد انقلاب اسلامی را که به ایستادگی، سازش‌ناپذیری و مبارزه خستگی‌ناپذیر شهره‌اند را برشمریم، از هر منظری، نام شهید بزرگوار آیت‌الله دکتر بهشتی یکی از آنان است و همین ویژگی، منتج به تهمت‌ها و سمپاشی‌ها و نهایتا ترور ایشان شد. طنز تاریخ آن‌که، از آغاز انقلاب لیبرال‏‌ها تلاش داشتند وی را هم‌چون خود سازشکار معرفی کنند. به هر روی، مطالعه منش این مبارز مورد تایید و علاقه وافر امام، در تقابل با پهلوی، ایالات متحده و منحرفین داخلی، از سویی پاسخی به این تداوم سمپاشی ناشی از حقد دیرینه دشمن از اوست، و از سویی آیینه تمام نمای خط مبارزاتی اصیل امام خمینی در سازش‌ناپذیری و نسخه‌ای برای فردای ماست.


مرزشناسی مفهومی «خط سازش» از نگاه شهید بهشتی

شهید بهشتى در اوان انقلاب طی یک سخنرانی به تبیین تفاوت‌های «خط سازش» و «خط امام» می‌پردازد. از منظر وی:«خط امام و خط سازش، مقابل هم‌ديگرند. خط امام از نظر ايدئولوژيک، يعنى خطى كه اسلام اصيل را با انديشه‌ باز مى‌شناسد و مى‌پذيرد و عمل مى‌كند و نمى‌ترسد به او بگويند مرتجع یا امل و نمى‌ترسد كه به او بگويند آدمى است كه خيلى روشنفكر شده. نه از برچسب روشنفكر منحرف مى‌ترسد، نه از برچسب ارتجاع... خرافى و ظاهربين است، نه دچار انحراف انديشه‌هاى التقاطى مى‌شود. نه با اين مى‌سازد، نه با آن؛ سازشكار نيست. مسلمان خط امام از نظر ايدئولوژيک نه با خرافيون سازشكارى نشان مى‌دهد و نه با التقاطيون سازشكارى نشان مى‌دهد.»

شهید بهشتی ضمن ملعون دانستن خط سازش با دشمن به تعریفی واضح و مصداقی از آن می‌پردازد. از نظر او نفس مذاکره با دشمن مرز بین دو خط مورد بحث نیست بلکه این، نوع و هدف مذاکره است که تکیلف صورت‌بندی نیروهای خط امام و سازش را ترسیم می‌کند. وی سیاسی کاری را محور تلاش سازشکاران دانسته و می‌گوید:«فرق است بين مبارز سياسى و سياسى كار... اصطلاح سياسى كارى را اين نوجوان‌هاى داخل خط انقلاب خوب درک مى‌كنند كه فرقش با مبارزه‌ سياسى چيست. مبارز سياسى، كسى است كه تا مرز جهاد مسلحانه جلو نمى‌رود، اما هر جا دستش برسد يک ضربه‌ سياسى بر دشمن مى‌زند. سياسى كار، كسى است كه مى‌آيد در گود سياست، اگر ديد هوا پس است بعد مى‌رود با دشمن به گفتگو مى‌نشيند، بلكه يک آوانس بدهد، يک آوانس بگيرد. اين نوع فعالان سياسى از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتى ملعون هستند.»

در ادامه به شواهدی از سازش‌ناپذیری شهید بهشتی اشاره می‌شود.

 

1- عدم سازش با رژیم پهلوی

شاید در نگاه اول و بویژه برای نسل‌های پس از انقلاب، سازش‌ناپذیری با رژیم پهلوی امری بدیهی برای یک مبارز به شمار آید. اما توجه به شرایط حاکم بر ساحت سیاسی آن مقطع و نیز سازشکاری بسیاری از لیبرال‌ها (شامل ملیون مذهبی و سکولار) و برخی روحانیت متحجر، قدر و ارجِ استواری شهید بهشتی در مواضع پیدا و پنهان خود در سبک مبارزه علیه پهلوی را نمایان می‌سازد.

به عنوان نمونه، کریم‌سنجابی رهبر جبهه ملی چندین بار با مسئولین سفارت آمریکا دیدار می‌کند. بنا بر اسناد «او فکر می‌کرد خمینی در حمله به نهاد پادشاهی خیلی زیاده‌روی کرده است.» مدتی قبل نیز بازرگان در ملاقات با نمایندگان سفارت آمریکا رسماً به آن‌ها اعلام کرده بود: «نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آماده‌ایم تا سلطنت را بپذیریم.»

شهید بهشتی بر خلاف نگاه بازرگان و ملی‌گراها معتقد بود ما باید شان مبارزاتی انقلاب را حفظ کنیم، بنابراین اگر کسی از ما درخواست ملاقات کند ما نباید پیش او برویم؛ او باید پیش ما بیاید. مساله‌ای که حتی در مذاکرات با ارتش رژیم پهلوی نیز توسط ایشان رعایت شد. شهید بهشتی علت عدم حضورش در دیدار با قره‌باغی و سران ارتش رژم پهلوی را همین مساله معرفی کرده و می‌گوید: «برای این‌که از همان اول با یک ژست سیاسی این را به دشمن نشان بدهم در چند موردی که پیش آمد بدون استثنا وقتی تقاضای ملاقات می‌کردند گاهی که نمی‌پذیرفتیم، اگر مکرر می‌شد می‌گفتم فقط در منزل خودم یا منزل یکی از اعضای شورا! پس از اینکه فرمان امام(ره) آمد که جوان‌های ما از ارتش فرار کنند، این‌ها که مرعوب شده بودند تقاضای ملاقات کردند قره‌باغی و دیگران. من شخصاً گفتم فقط در خانه. پیغام دادند ما امنیت نداریم و نمی‌توانیم از محل ستادمان بیاییم بیرون، در ستاد. گفتم بنده که نمی‌آیم و نرفتم. من این را به عنوان یک نشانه اعتماد به نفس و قدرت ازش استفاده می‌کردم.»

وی در پاسخ به نماینده ایالات متحده که کودکانه در فکر ترساندن شهید آیت‌الله بهشتی از مرگ بود می‌گوید: «وقتى پيرامون مشكلات انقلاب و پيروزى اين انقلاب مقدارى بحث كرد، ارتش شاه را به رخ ما كشيد؛ گفت شما فكر نمى‌كنيد يک ملت بى‌سلاح را داريد با يك ارتش 500هزار نفرى از بيخ دندان و فرق‌سر تا نوك پا مسلح با بهترين سلاح‌ها روبه‌رو مى‌كنيد؟ گفتم چرا، مى‌دانم؛ ولى شما هم فكر نمى‌كنيد كه اين ارتش، ارتشى است كه به آسانى از شاه جدا مى‌شود؟ گفت فرض كنيد كه نصف اين‌ها از شاه جدا بشوند، دويست‌هزارتاى اين‌ها وفادار به شاه بمانند، فكر نمى‌كنيد كه كشتارهاى ميليونى راه بيندازند؟ همين شماها را، همين تو را مى‌گيرند و نابود مى‌كنند. در اينجا بود كه هيچ ضابطه و هيچ بيانى نمى‌توانست اين پيام را با آن روحيه و احساس به اين آمريكايى نماينده‌ استعمار منتقل كند؛ واقعآ با يك هيجان و روحيه‌ گرم به او گفتم مى‌فهمى چه مى‌گويى؟ آيا شنيده‌اى عاشقى را از معشوق خود بترسانند؟»

ایشان در نقل خاطره‌ای مصداقی از تقابل دو جریان اسلام متحجر سازشکار و خط امام در برخورد با پهلوی می گوید:«یک استاد دانشگاه مسلمان... ولی دارای اسلامی سنتی، نه اسلام جهاد، گفت مگر این حدیث را نخوانده‌اید که هرکس با سلطان زمان در بیفتد خونش هدر است؟ گفتم این اسلام شماست اسلام ما این است که «افضل الجهاد کلمه حق عند سلطان جائر»


2- سازش‌ناپذیری در مواجهه با لیبرال‌ها و گروهک‌ها

از دیگر ویژگی‌های شهید بهشتی سازش‌ناپذیری در مقابل با گروهک‌ها و جریانات سیاسی داخل بود، که نمونه‌های زیادی از این برخورد در تاریخ به ثبت رسیده است. که در این‌ قسمت به برخی از این رفتار شهید بهشتی اشاره می‌کنیم.

جریان لیبرال که در مقطع مورد بحث در دو شاخه اصلی سکولار تحت نام جبهه ملی چهارم و نیز نهضت آزادی ایران نمود داشت به اذعان خود از سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب با سفارت آمریکا روابطی عمیق داشته و شرح اعتماد متقابل آن دو در اسناد متعدد برآمده از لانه جاسوسی مشخص است. 

لیبرال‌ها تا آخرین نفس‌های رژیم پهلوی قصد توقف مسیر انقلاب داشتند. و تنها در نوفل لوشاتو طی نامه‌ای پیوست ظاهری خود به مسیر امام را اعلان کردند. در جریان تثبیت انقلاب اسلامی نیز از هیچ کوششی در خروج خط انقلاب از مسیر خود و فروانداختن آن در سیر غرب پسند فروگذار نکردند. از جمله این تلاش‌ها القای عنوان «جمهوری دموکراتیک» به جای جمهوری اسلامی بود که با واکنش امام خنثی شد. تلاش دیگر، در راستای عدم تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان بود که تا تلاش آنان برای انحلال مجلس خبرگان نیز، عینیت یافت. در خنثی سازی این کوشش ها که با تبلیغات وسیع نهضت آزادی ای که اینک، دولت موقت و تریبون‌های متعدد را در اختیار داشت هم افزا بود، امام خمینی ایستادگی کردند اما در این کارزار تنها نبودند. یارانی سترگ چون شهید بهشتی با ویژگی بارز سازش‌ناپذیری خود علیه تمام هجمه‌های عینی و تبلیغاتی قدرتمند جریان رقیب ایستادند و نهایتا اصل ولایت فقیه که لازمه بدیهی و اولیه جمهوری اسلامی و هدف انقلاب بود، به تصویب رسید. 

آيت‌‎الله سيد عبدالحسين دستغيب از شاهدان عینی این نقش آفرینی می‌گوید:«در مجلس خبرگان می‌ديدم آيت‌الله بهشتی چگونه شب و روز زحمت می‌كشيد ، خالصاً لوجه الله . اگر او نبود بسياری از مشكلات دامنگير اين ملت شده بود . دولت موقت می‌خواست مجلس خبرگان را بر هم بزند . اما اين استوانه اسلام نگذاشت و برای تصويب ولايت فقيه پافشاری فرمود . چيزی كه خون اين عزيزان را برای گروهک‌های منافق مباح كرد ، اسلام آن‌ها بود».


3- سازش ناپذیری در برابر بنی‌صدر

باوجود حمایت گروهک‌ها و معارضین از بنی‌صدر، شهید بهشتی در عین تلاش‌های خود برای وحدت میان مردم، به موقع از اهداف بنی صدر آگاه شده و بی‌واهمه علیه اقدامات ضدانقلابی رییس جمهور ایستادگی کرد. 

وی ۱۸ شهریور ۱۳۵۹ در یک مصاحبه رادیو و تلویزیونی درباره مساله خط و خطوط میگوید: «در قانون اساسی ما ابهامی نداریم... رئیس‏ جمهور باید بر طبق این خطی که از طریق رهبری و شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی تعیین میشود، حرکت کند. آیا آقای بنیصدر با التزامی که به قانون اساسی دارند، عمیقا به این نکته توجه کردهاند که بر طبق همین قانون اساسی، آن مقامی که از نظر قانونی و برنامه‌‏ریزی در رابطه با مشخصات مکتبی، خطوط را مشخص میکند، صرفا رهبری است و فقهای شورای نگهبان و نه رئیس‏ جمهور؟ و آن مقامی که خطوط و برنامه‏ ها را از نظر زمینههای اجرایی در حد قانون‏گذاری معین میکند، مجلس است و نه رئیس‏ جمهور؟ و باز، آن مقامی که تفاسیر بیشتر را در مرحله سوم در زمینه‌های اجرایی و تصویب نامه‏‌ها مشخص میکند، هیأت دولت است و نه رئیس‏ جمهور؟ این بر طبق قانون اساسی ما است.»


4- سازش ناپذیری در برابر امریکا

عینی‌ترین نمود سازش‌ناپذیری شهید بهشتی را در تقابل وی با نمایندگان آمریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌توان یافت. وی در اصل قبول مذاکره و محدود دانستن آن، مکان مذاکره، لحن و موضوع مذاکرات و نتایج حاصل از آن خطوط قرمزی غیر قابل سازش را طرح و عمل کرد.

شهید بهشتی صراحتا بیان می‌دارد: «من معتقدم در ميدان سياست و مبارزه و انقلاب، يک انقلابى مى‌تواند با نمايندگان دشمن حرف بزند؛ به يك شرط! به شرط اين‌كه در اين حرف زدن ذره‌اى از او چيزى نخواهد؛ هيچ چيز از او نخواهد؛ نه نظر بخواهد، نه كمک بخواهد؛ چون كسى از دشمن انتظار كمک نمى‌تواند داشته باشد. پس چه؟ پس براى چه با دشمن رودررو بنشينند؟ براى اين‌كه آگاهى سياسى، قدرت نفس، اعتماد به نفس، قدرت ايمان و قدرت برخورد خودش را به دشمن نشان بدهد و او را مرعوب كند...»

وی ادامه می‌دهد:«با هرگونه ارتباط با شرق و غرب و با این اشخاص که جنبه کمک خواهی یا جنبه تبانی و سازش باشد، همیشه مخالف بوده و خواهم بود و هیچ وقت هم نداشتهام...»

بر اساس اسناد لانه جاسوسی روز 28 اسفند1357 سولیوان به دیدار شهید بهشتی می رود و ایشان هم طبق صلاحدید شورای انقلاب برای رساندن مستقیم پیام انقلاب به سران آمریکا می‌پذیرد. ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا پس از این ملاقات در نامه‌ای به وزارت خارجه کشور متبوع خود بهشتی را این‌گونه توصیف می‌کند: «او به وضوح سیاست‌مداری خبره است. زبان انگلیسی را خوب می‌داند. او متفکری قوی و روشمند و مدیری توانا است. سخنانش متمرکز است و از شاخه‌ای به شاخه دیگر نمی‌پرد. بهشتی می‌گوید تلاش می‌کنیم به مردم خود بیاموزیم که شکیبا باشند و سعی کنند کسانی را که تاریخ گذشته ایران، آنان را لایق نمی‌شناسد، درک کنند. او این سخنان را در پاسخ به سئوالی درباره روابط ایران و آمریکا مطرح کرد. او گفت: سیاست‌های آمریکا برای مخالفان اسلامی، دردسرهای زیادی ایجاد کرده و همه مردم جهان از این سیاست‌ها متنفرند.»

شهید بهشتی در ذکر خاطره‌ای که به واقع خودش نیز آن را «جالب» می‌خواند از مذاکره نماینده آمریکا با وی سخن می‌گوید. نوع برخورد بهشتی، شرط وی برای مکان مذاکره و نتیجه‌گیری که وی در پایان ذکر می‌کند را می‌توان مانیفستی تمام‌نما از سازش‌ناپذیری خط امام دانست. وی خاطره خود را با تذکر بدبینی به آمریکا شروع می‌کند:«در يكى از اين برخوردها، يكى از همين آمريكايى‌ها كه به عنوان سبک‌شناس معرفى كرده بودند و مى‌گفتند كه اين يک آدمى است كه درباره‌ ايران مطالعات دارد و به ملت ايران علاقه دارد، -ولى ما حرف‌مان اين است كه اينها معمولا آدم‌هاى خالص نيستند، غالبا هم مأمور سيا از آب درمى‌آيند- گفتند اين اصرار دارد با برخى از اعضاى شوراى انقلاب صحبت كند. تصميم بر اين شد كه صحبت كنيم.»

وی ادامه می‌دهد: «آن موقع ما دفتر و دبيرخانه نداشتيم، يكى از چيزهايى كه به كار مى‌بردم اين بود كه مى‌گفتم هر كس با ما مى‌خواهد حرف بزند به خانه بيايد، ما به جايى نمى‌رويم. بعضى از دوستان خيال مى‌كردند كه من به عنوان تكبر علمايى اين را مى‌گويم. به آن‌ها گفتم دوستان، اين‌طور نيست؛ من به عنوان حفظ عزت يک مسلمان اين را مى‌گويم. گفتند اين‌ها از نظر امنيت‌شان مى‌ترسند، گفتم نيايند. براى حفظ عزت و اين‌كه از موضع قدرت برخورد كنيم معتقد بودم كه حرفى دارند، آنجا بيايند؛ ما كه با آن‌ها حرفى نداريم. همين اولين برخورد به آن‌ها نشانه‌ بى‌نيازى ما بود.»

شهید بهشتی در ادامه خاطراه برای روشن‌تر شدن برخورد و روش خود با دشن می‌گوید: با دشمن سخن بگو و او را از خود مأيوس كن. دندان طمع دشمن را بكن. من اين را يک روش بسيار مفيد و پيروزمندانه در مبارزه مى‌دانم. خط امام، خط نفى سازش است؛ هم به آن معنى خائنانه‌اش و هم به این معنى مصلحت جويانه.