پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهید آیتالله سید محمدباقر حکیم که در 7 شهریورماه 1382 شمسی به شهادت رسید، یکی از علمای مؤثر و انقلابی عراق در سده اخیر بود که فعالیتهای بسیاری در حمایت از انقلاب اسلامی، مبارزه با رژیم بعث و همچنین مقابله با توطئههای استکبار جهانی داشت. آنچنان که در پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت شهید حکیم آمده بود: «اين شهيد عزيز، عالم مجاهدى بود كه سالهاى متمادى براى احقاق حقّ ملت عراق با رژيم خبيث صدام مبارزه كرد و پس از سقوط آن مجسمه شرّ و فساد در مقابله با اشغالگران آمريكايى و انگليسى همچون سدّ مستحكمى ايستاد و مبارزهاى دشوار را با نقشههاى شوم آنان آغاز كرد و خود را براى شهادت در راه اين جهاد بزرگ و پيوستن به خيل شهيدان خاندان معظم آل حكيم و ديگر شهيدان علم و فضيلت در عراق آماده كرده بود.»
گذری بر حیات سیاسی وی، ابعاد دیگری از شخصیت مبارز و انقلابیاش را نشان خواهد داد.
تولد و تحصیلات
يكي از اسوههاي خاندان حكيم، آيتالله سيد محمّدباقر حكيم است كه در 25 جماديالاول 1358 ق/ 22 تير 1318 ش در نجف متولد شد. درسهاي حوزه را از دوازده سالگي نزد استادان متخصص آن گذراند. صرفنظر از مراجع و آيات مبرز كه سمت استادي او را داشتند، نظير: آیتالله خوئي، سيد مرتضي آلياسين، سادات حكيم و سيد صدر، بايد از درسهاي تخصصي ويژه او ياد كرد.
وی قطر الندي، الفيه ابنمالك، مغني اللبيب، حاشيه ملا عبدالله، منطق مظفر، مختصر، مطول، شرح ابنعقيل، لمعه و ديگر دروس مقدماتي حوزه را با دقت و بردباري فرا گرفت.
سيد محمّدباقر بسيار هوشمند بود و به فلسفه و علوم قرآني بسيار علاقه داشت و در بيان درس، نگارش و خطابه متبحر و استاد كمنظيري بود؛ به طوري كه استعداد فوقالعاده و نبوغ علمي او باعث تحسين و تجليل مدرسان حوزه شد و سپس به تدريس در مسجد هندي پرداخت.
سيد محمّدباقر حكيم از سوي آيتالله العظمي شيخ مرتضي آلياسين در مورخ 14 رمضان 1384 ق/ 27 دي 1343 ش در حدود 26 سالگي به درجه اجتهاد رسيد. مرجع عاليقدر شيخ مرتضي آلياسين، دايي آيتالله العظمي شهيد صدر، در گواهي اجتهاد وي از سيد باقر به عنوان ”علامه" نام ميبرد. او همچنين نماينده مراجعي چون آیات عظام شهيد صدر، گلپايگاني، حكيم و امام خميني بود.
آغاز مبارزات سياسی با رژيم بعث
شهید حکیم، در برپايي نشستهاي ديني نيز جنبوجوش فراواني از خود نشان ميداد. در گزارش محرمانه ساواک در مورخ 1343/10/29 درباره برگزاري جشن ميلاد امام حسين(ع) در كربلا آمده است: «يكي از مسائل ديگر موضوع جشن كربلا ميباشد كه در حسينيه تهرانيها تحت نظارت و سرپرستي و مسئوليت آقايان سيد محمّد بحرالعلوم و سيد باقر حكيم برقرار ميگردد و پنج سال است كه به همين ترتيب عمل ميشود و تقريباً جنبه سياسي به خود گرفته است.»
این گزارش ادامه میدهد: «هنگام برگزاري جشن سوم شعبان، با توجه به اينكه نجف منطقه عشايري هم ميباشد، چند روز فرماندار نجف به جنبوجوش افتاد و چون اين جشن هم با نظارت و مسئوليت بحرالعلوم و سيد باقر حكيم برپا ميشد، آقاي بحرالعلوم را ملاقات و از كيفيت جشن سؤالاتي نمود و حتي تهديد هم به عمل آورد كه اين جشن جنبه سياسي دارد و خطابهها بايستي با نظر دولت باشد، ولي به او جواب دادند كه اين جشن مدت پنج سال است با نظر مستقيم آقاي حكيم برپا ميشود و حكومت نميتواند مداخله نمايد مگر وسيله قواي مجريه مانع شود.»
سيد محمّدباقر حکیم به دفعات از سوي رژيم بعث حاكم بر عراق بازداشت شد. در نخستين مرتبه به سال 1974 میلادی به همراه جمعي از علما از جمله سيد شهيد محمّدباقر صدر دستگير و به بغداد منتقل شد و مورد اذيت و آزار و شكنجه وحشيانه قرار گرفت. دو سال بعد (1974 م) بار ديگر همراه شماري از علماي مجاهد در كنار شهيد صدر بازداشت شد كه در اين برهه شاهد اعدام پنج تن از كادرهاي حزب الدعوه هستیم و البته شهيد صدر و شهيد حكيم به اتفاق علماي مجاهد بر اثر فشار بينالمللي به خصوص كوششهاي امام موسي صدر آزاد شدند.
در سال 1355، شيعيان كه براي مراسم اربعين حسيني آماده ميشدند، حركتشان به خاك و خون كشيده شد. روز 17 صفر نيروهاي امنيتي، انتظامي و نظامي رژيم بعث عراق مسير پيادهروي زائران از نجف به كربلا را بستند و عدهاي از طلاب و مردم بازداشت شدند كه شماري از آنها به جوخههاي اعدام سپرده شدند. آيتالله سيد محمّدباقر حكيم در همين ارتباط روز 22 صفر 1397 ق/ 23 بهمن 1355 ش بار ديگر بازداشت شد و پس از شكنجه فراوان به حبس ابد محكوم شد. تا اینکه در سال 1357 با صدور فرمان عفو عمومي، تعدادي از زندانيان سياسي و عادي آزاد شدند و آيتالله سيد محمّدباقر حكيم پس از هجده ماه زندان در زمره آزادشدگان بود كه البته زير نظر قرار داشت و اجازه خروج از عراق نيز به او داده نشد.
سيد محمدباقر حکيم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آيتالله العظمي سيد محمدباقر صدر از سيد محمدباقر حکيم خواست از عراق خارج شود، امّا او نپذيرفت؛ ولي پس از بازداشت و اعدام سيد صدر امكان بقاي سيد محمّدباقر در عراق غير ممكن بود و از اين رو حدود دو ماه و نيم پيش از آغاز تجاوز نظامي صدام علیه جمهوري اسلامي ايران به طور محرمانه از عراق خارج و خود را به سوريه رساند و مدت كوتاهي پس از شروع جنگ تحميلي به عنوان ميهمان امام خميني به تهران آمد و در خانهاي نزديك بيت امام اقامت جُست.
وي در ايران به تأسيس «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق» در 5 شوال 1402 ق/ 5 مرداد 1361 ش مبادرت ورزید و خود او حدود 19 سال عهدهدار ریاست مجلس اعلاء شد.
سيد محمّدباقر حکیم همچنین، هفت مرتبه مورد سوءقصد عوامل رژيم بعث قرار گرفت. لازم به ذكر است كه مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پيش از آغاز جنگ تحميلي و تهاجم نيروهاي صدام به ايران، بر اصلاحناپذيري رژيم بعث حاكم بر عراق تأكيد ورزيد و ناگزير به اتخاذ مشي مسلحانه شد. از اين رو در آغاز جنگ به تأسيس واحد نظامي در مناطق شمالي عراق مبادرت كرد.
شروع و تداوم جنگ تحميلي فرصت مناسبي را در اختيار مجلس قرار داد تا در صحنه عمل به ارزيابي استعداد و توان خود از بسيج نيرو بپردازد. از اين زمان درون چارت تشكيلاتي و سازماني مجلس اعلا واحد نظامي، گنجانده شد. اين واحد موظف به سازماندهي نيروهاي داوطلب عراقي و همچنين برخي از اسراي عراقي بود كه داوطلب جنگ با رژيم صدام شده بودند. اين عده در مناطقي از شمال عراق در حومه مريوان و مشخصاً اطراف شهرهاي سيد صادق، خرمال، حلبچه و همچنين حاج عمران، قرهداغ و يا مناطقي چون امالنعاج و ديگر بخشها در شمال بصره مستقر شدند و داخل خاك عراق دست به عمليات ايذايي زدند.
شهادت؛ پايان خونين سيد محمدباقر حکيم
آيتالله سيد محمّدباقر حكيم پس از سقوط رژيم صدام به رغم بيميلي مقامات اشغالگر و كارشكني آنان به عراق بازگشت و به تبليغ و فعاليت سياسي و اقامه نماز جمعه در صحن علوي پرداخت. هنگام ورود وي در 10 مي 2003 م/ 20 ارديبهشت 1382 ش به عراق مورد استقبال بينظير مردم و عشاير بصره و ديگر شهرها واقع شد، امّا هنوز سه ماه و نيم از ورودش به زادگاه خويش نگذشته بود كه در يكم رجب 1424 ق/ 7 شهريور 1382 مقارن ميلاد امام محمّدباقر(ع)، پس از اقامه چهاردهمين نماز جمعه در حرم علوي در حالي كه از حرم خارج ميشد، در پي انفجار دو خودروي بمبگذاري شده همراه بیش از يكصد نفر از نمازگزاران به شهادت رسيد. در اين انفجار بيش از يكصد تن نيز زخمي شدند. اجساد بسياري از افراد كه در اين جنايت هولناك به فيض شهادت نايل آمدند، قابل شناسايي نبود.
بنا بر آنچه آخرين رئيس شاخه موساد در ايران در خاطرات خود روایت میکند، رژيم صهيونيستی بسیار نگران از قدرتگیری شیعیان انقلابی در پی سرنگونی صدام و حزب بعثش بود و حسب همین یادماندهها از تولد "خمینی دیگری" بیمناک و مضطرب شد و لذا با هماهنگی بقایای حزب بعث و با همکاری سرویسهای امنیتی برخی از کشورهای مرتجع منطقه و حامی تفکر سلفی مبادرت به تصفیه فیزیکی آن بزرگوار ورزید.
منبع: کتاب "احیاگر حوزه نجف"؛ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.