سه روایت از عزل رضا خان
واکنش مردم به سقوط رضاخان در شهریور 1320/ نابودی مظاهر رضاخانی توسط مردم/ تلاش برای احیای شعائر اسلامی پس از عزل رضاخان
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ عزل خفت‌بار رضا خان پهلوی در 25 شهریور 1320 هرچند با ورود متفقین به ایران و جنایت آن‌ها همراه بود اما پایان یافتن دوره استبداد رضاخانی، مردم شهرها و روستاهای ایران را خوشحال کرد. آنچه در ادامه می‌آید روایت‌هایی از آیات بدلا، فلسفی و صابری اصفهانی از دوران سقوط پهلوی اول و عکس‌العمل مردم است.


ماجرای کشتی پر از طلا و جواهر رضا خان

مرحوم آیت‌الله بدلا در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره ذلت رضاخان پس از سقوط می‌گوید: «رضاخان قبل از فرار از ایران پایه‌های سلطنت پسرش را تقویت نمود و هم مقادیری طلا و جواهرات را آماده کرد تا همراه خود از ایران خارج کند. سوار بر کشتی حامل اشیاء قیمتی بود، که به وی گفتند باید با یک کشتی دیگر بروی. 

سرانجام رضاخان بر کشتی فاقد جواهرات و اشیاء قیمتی سوار شد. ظاهرا مقصد هر دو کشتی، جزیره موریس بوده ولی در عمل تنها کشتی حامل شاه تبعیدی، به موریس رسید و محموله طلا و جواهر و اشیاء قیمتی، سر از جای دیگری در آورد! 

رضاخان قبل از خروج از ایران به قم آمد و برخی افراد او را در چهار راه بازار مشاهده کرده بودند. با آنکه در آن زمان دو قدرت اجنبی در حال حکمرانی در ایران بودند، اما مردم آنقدر که از فرار رضاخان خشنود بودند، از حضور آن دو قدرت بیگانه ناخرسند نبودند!

حضرت امام هم در آن سخنرانی معروفشان در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه، اشاره‌ای به این قضیه کردند و خطاب به محمدرضا شاه فرمودند: «آقای شاه! پدر شما وقتی که رفت، ملت ایران با اینکه زیر چنگ و بال چند دولت اجنبی بودند، از رفتن پدر شما خوشحال بودند. تو کاری نکن که مثل پدرت شوی.» 

اتفاقا همین طور هم شد. با این تفاوت که در هنگام رفتن رضاخان، به دلیل سبعیتی که دستگاه او داشت و مردم را مرعوب کرده بود، آنان جرأت توزيع نقل و نبات و گلاب‌پاشی و جشن گرفتن در خیابان‌ها به نحو آشکار را نداشتند و در باطن به شدت خوشحال بودند، در حالی که در فرار پسرش، محمد رضا، مردم آشکارا به خیابان‌ها ریختند و ابراز سرور و شادمانی نمودند و پیشبینی امام در مدرسه فیضیه تحقق یافت.»


شکستن مجسمه‌ها و از بین بردن آثار رضاخانی توسط مردم

مرحوم حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی هم در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است از خوشحالی بی‌حد و اندازه مردم پس از عزل رضاخان اینگونه یاد می‌کند: «خاطره بزرگ من از پایان دوره رضاخانی، شادی و مسرت زایدالوصف مردم از سقوط و رفتن او بود. تا آن موقع ندیده بودم که عموم مردم آن قدر خوشحال و مسرور باشند. 

همه شادمان و ذوق کنان با تبریک به یکدیگر می‌گفتند که رضاخان رفت و گم شد و دوران سیاه حکومتش به پایان رسید. اگر بعضی از افراد ضعیف‌النفس هم سرور و شادی از خود نشان نمی‌دادند بدین جهت بود که می‌ترسیدند مبادا دوباره آن غول بی‌شاخ و دم برگردد، اما او آن قدر در مردم اثر رعب و نفرت برجای گذاشته بود که بلافاصله پس از فرار وی، مجسمه‌هایش را شکستند. 

حتی مجسمه‌هایی را که به صورت ببر، شیر، طاووس از سنگ یا گچ ساخته بودند و در بعضی از میدان‌ها نصب شده بود، مستثنی نکردند. وقتی خلق‌الله آن‌ها را می‌شکستند و کسی به آن‌ها می‌گفت چرا این‌ها را می‌شکنید؟ در جواب می‌گفتند این‌ها هم به نام رضاخان است، نمی‌خواهیم آثاری از زمان آن ملعون باقی باشد. او تا این حد منفور عموم بود.»

احیای شعائر اسلامی پس از عزل رضاخان

آیت‌الله صابری همدانی نیز در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است می‌گوید: با فرار رضا پهلوی، مردم به صورت خودجوش درصدد تغییر وضعیتی که دستگاه پهلوی به زور ایجاد کرده بود آمدند. زن‌ها حجابشان را باز یافتند، تکیه‌ها و حسینیه‌ها که در دوران رضاشاه بسته شده و بعضا به انبار تبدیل شده بود بازگشایی و برای برگزاری مراسم عزاداری آماده گردید، همچنان که پرچم‌ها و علم‌ها و کتل‌ها نیز از غربت بیرون آمد.

نکته دیگری که به نظرم مهم و جالب توجه می‌باشد تلاش مردم برای ایجاد مدارس دینی و اسلامی بود تا بچه‌ها علاوه بر آموزش‌های عمومی، احکام و معارف دینی را نیز فرا بگیرند. در کنار این اقدام خوب و مؤثر، فعالیت‌های زیادی برای در اختیار گرفتن مدارس دینی که تبدیل به انبار و یا کارگاه شده و یا در تصرف وزارت فرهنگ آن زمان بود، آغاز شد.