پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمد جعفربگلو؛ در 11 آبان 1342، طیب حاجرضایی و محمد اسماعیل رضایی دو تن از مبارزان نهضت اسلامی که در قیام 15 خرداد 1342 حضور فعالی داشتند، با حکم دادگاه رژیم پهلوی تیرباران شدند.
تیرباران آنها بلافاصله با واکنشهای عمومی مواجه شد؛ با انتشار خبر تیرباران طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی موجی از نفرت نسبت به سلطنت پهلوی، در جامعه شکل گرفت. مراجع، علما و طیفهای مذهبی نیز به نوبه خود واکنشهایی به این موضوع نشان دادند. گروههای مبارز همچون موتلفه هم با انتشار بیانیههایی اعدام طیب و حاج اسماعیل را محکوم کردند. اما در این میان گروههایی چون حزب توده و جبهه ملی به حمایت از تیرباران آن دو اقدام کردند.
این نوشتار به بازخوانی مواضع و واکنشهای جریانات مختلف به اعدام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی میپردازد.
واکنش مراجع
یکی از اولین واکنشها به شهادت آنها از سوی حوزه علمیه قم و مراجع بزرگ رقم خورد. بر این اساس، در روز 12 آبان کلاسهای درس حوزه علمیه برای یک روز تعطیل شد و آیات گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی اعلام کردند در کلاسهای درس حاضر نخواهند شد.[1]
حجتالاسلام علی دوانی درباره نحوه تصمیمگیری برای تعطیلی دروس حوزه پس از اعدام طیب و حاج اسماعیل میگوید: «وقتی خبر اعدام طیب و حاج اسماعیل توسط روزنامهها به قم رسید که آن را با حروف درشت چاپ کرده بودند، همه متأثر شدیم. همان شب رفقای هیأت مدرسین یکدیگر را خبر کردند و همگی در منزل آقای مکارم اجتماع کردند. من هم بودم. از چهرهها یادم هست آقایان ربانی شیرازی، آذری قمی، مشکینی، مکارم، جعفر سبحانی و شهید سعیدی و یکی دو نفر دیگر بودند. پس از گفتوگوی زیاد به این نتیجه رسیدند که باید فردا همه درسهای حوزه به عنوان اعتراض به اعدام آن دو مجاهد شهید تعطیل شود، تا بدینگونه از طرف حوزه حق آنها ادا شده باشد.
بعضی از رفقا گفتند ما از آیتالله گلپایگانی کسب تکلیف کردهایم و ایشان گفتهاند درس من بعد از درس آقای شریعتمداری است، اگر ایشان درس را تعطیل کردند من هم تعطیل میکنم. دیگری گفت در تماس با آیتالله نجفی مرعشی ایشان هم گفتهاند اگر این دو نفر که ساعت درسشان پیش از درس من است تعطیل کنند من هم تعطیل خواهم کرد. سپس گفتند چه کسی حاضر است آقای شریعتمداری را ببیند وراضی کند به درس نرود؟ گفتم من این کار را میکنم. گفتند آقای شریعتمداری ساعت هشت سر درس است. گفتم صبح زود میروم و نتیجه این جلسه را میگویم و ایشان را حاضر میکنم که به درس نرود. بر این اساس جلسه ساعت 11 شب پایان یافت.»
دوانی ادامه میدهد: «رفقا گوش به زنگ بودند که من خبر بدهم و آنها هم دروس خود و سایر درسها را تعطیل کنند. صبح زود رفتم خانه آقای شریعتمداری و در حالی که بیاختیار میگریستم، جریان اعدام آن دو مجاهد شهید و وصیتنامه جالب آنها را که در جراید چاپ شده بود نقل کردم و گفتم تنها کاری که میشود برای ادای حق آنها که فدای طرفداری از نهضت شدهاند بکنیم این است که درسهای حوزه کلاً تعطیل شود تا مردم هم باخبر شوند و از همدردی روحانیت نسبت به بازماندگان آنها مطلع گردند، سپس نتیجه جلسه شب گذشته را نقل کردم.
آقای شریعتمداری گفت: من هم وقتی دیشت روزنامه را خواندم خیلی متأثر شدم. گفتم: حال چون درس حضرتعالی قبل از درسهای دیگر است و نیم ساعت دیگر میروید به مسجد اعظم، اجازه بدهید اطلاع دهیم که درس شما تعطیل است. آقایان دیگر هم تعطیل خواهند کرد. اگر شما تعطیل نکنید آنها هم تعطیل نمیکنند و ایراد متوجه جنابعالی خواهد شد.
گفت: بسیار خوب، پس خودتان هم حالا بروید به مسجد اعظم و اطلاع دهید که درس من تعطیل است. فوراً برخاستم و از خانه ایشان بیرون آمدم... به سرعت به سمت مسجد اعظم رفتم. در آنجا رضا را که به واسطه صدای رسایش بلندگوی بیسیم میگفتند دیدم. گفتم اعلان کن که درس آیتالله شریعتمداری امروز تعطیل است. رضا هم فوراً با صدای رسایش گفت: از طرف آیتالله شریعتمداری خبر دادهاند که امروز درس ایشان تعطیل است. فضلایی که پای درس نشسته و منتظر آمدن ایشان بودند برخاستند و از من پرسیدند شما خبر آوردید؟ گفتم: بله. به این مناسبت آنها هم پراکنده شدند. فوراً به رفقا خبر دادم. آقایان دیگر هم نیامدند و تمام درسها در سطح حوزه تعطیل شد.»
البته چنان که از شواهد برمیآید سیدکاظم شریعتمداری در ابتدا چندان تمایلی به تعطیلی دروس حوزه نداشت و حتی طی تماسی با برادرش سیدصادق در تهران درباره این موضوع با وی مشورت کرده بود. به گزارش مامور ناشناخته ساواک: «حوزه علمیه قم به محض شنیدن خبر اعدام دو نفر از متهمین 15 خرداد به فکر اقداماتی افتادند بدین شرح: 1- درس را تعطیل نمایند؛ 2- مجالس ترحیم بگذارند. این موضوع را ابتدا با آیتالله شریعتمداری کسب تکلیف نمودند ولی نامبرده صراحتا جواب نمیداد تا اینکه شب قبل با سیدصادق شریعتمداری، برادرش در تهران تماس گرفته و سوال نمود که وضع مرکز چطور است، مردم تشییع جنازه خوبی نمودند یا خیر؟ فردا درس را تعطیل کنیم یا نه؟ او در جواب اظهار داشته که مردم در هیجان هستند و تشییع جنازه بسیار خوب بوده. شما شخصا درس را به هیچ وجه تعطیل نکنید، اگر همه اقدام کردند شما تابع اکثریت باشید.»
باید توجه کرد که تا آن روز هرگز سابقه نداشت دروس حوزه علمیه قم برای مقامی غیر روحانی تعطیل شود و این اولین بار بود که این اتفاق میافتاد. حجتالاسلاموالمسلمین روحالله حسینیان در کتاب «سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران» درباره واکنش حوزه علمیه قم به شهادت طیب و حاج اسماعیل مینویسد: «وقتی روزنامههای عصر 11 آبان به قم رسید، فضلا و مدرسین قم تشکیل جلسهای دادند تا به پاس مقاومت مردانه آن دو مجاهد شهید اقدامی انجام دهند. مدرسین به این نتیجه رسیدند که حوزه در مقابل اعدام ناجوانمردانه این دو مجاهد باید تعطیل شود. پس از مذاکره با مراجع، فردای آن روز حوزه یکپارچه تعطیل شد و ساواک و شهربانی غافلگیر شدند.»[2]
به گفته علی دوانی: «تعطیلی درسهای حوزه آن هم درس مراجع، ساواک و شهربانی را غافلگیر کرد و برای رئیس ساواک و شهربانی گران تمام شد. شنیدم که پرتو، رئیس شهربانی، گفته بود: شرمآور است که به خاطر دو نفر اعدامی، آقایان مراجع تقلید دروس حوزه علمیه قم را تعطیل کردهاند. تعطیل دروس حوزه کاری بسیار بهموقع و در تهران و شهرستانها بسیار اثر داشت و به همان نسبت رژیم را سخت عصبانی کرد و برایش گران تمام شد.»
از دیگر مراجعی که نسبت به شهادت طیب و حاج اسماعیل واکنش نشان داد آیتالله سید محمدهادی میلانی بود. براساس گزارش ساواک خراسان «جشنی که بنا بود در روز پنجشنبه، شانزدهم آبان، مصادف با تولد حضرت زهرا(س) در حرم امام رضا(ع) برگزار شود، با دستور آیتالله میلانی برگزار نشد.» چنانکه در ادامه این گزارش آمده است، آیتالله میلانی به این علت که «آیتالله خمینی و آیتالله قمی در حصر هستند و دو نفر مسلمان -طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی- تیرباران شدهاند» جشن و شادی در این شرایط را جایز ندانست.
واکنش امام خمینی به اعدام طیب و حاج اسماعیل نیز در نوع خود جالب و حاوی پیامهای فراوانی بود. براساس گزارش محرمانه ساواک، به دستور امام به مدت شصت سال نماز و روزه برای طیب به جا آورده شد.
براساس این سند: «از طرف [امام] خمینی برای روحانیون افراطی که در مقابله با مامورین دولت کشته میشوند دستوری صادر شده که برای این قبیل روحانیون نماز و روزه خوانده شود. به طوری که شنیده شده برای طیب حاجیرضایی که از عاملین و مسببین واقعه 15 خرداد سال 42 بوده، طبق دستور [امام] خمینی به مدت 60 سال نماز و روزه به جا آورده شده است.»
واکنش طلاب
طلاب و روحانیون جوان حوزه نیز واکنشهایی در سطح وسیع نسبت به شهادت طیب و حاج اسماعیل نشان دادند. بنابر گزارشهای ساواک، در مدرسه فیضیه قم یک روحانی جوان در بین نماز جماعت بلند شد و با نثار درود به روح طیب و حاج اسماعیل از نمازگزاران خواست برای آنان نماز وحشت بهجا آورند.
سید تقی درچهای که شب اعدام حاج اسماعیل و طیب در قم حضور داشته است درباره ماجرای اقامه نماز وحشت در مدرسه فیضیه میگوید: «در مدرسه فیضیه وقتی غروب میشد تمام طلبهها آنجا میآیند و پاتوق آنجاست... وقتی صدای اذان بلند میشد نماز جماعت برگزار میشد و همیشه مدرسه فیضیه پر میشد و در صحن مدرسه هم تا کنار حوض عدهای از طلاب میایستادند و جمعیت عجیبی بود. ما هم مانند بقیه طلاب وضو گرفتیم و به نماز ایستادیم. نماز اول خوانده شد و نماز دوم شروع شد. آقای مکبر بعد از نماز اول گفت: «آقایان بعد از نماز دوم نروید تذکری دارم.» و همه بعد از نماز عشاء نشستند تا تذکر ایشان را بشنوند. ایشان بعد از نماز دوم گفت: مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی به جرم دفاع از مبارزات و اعتراض به دستگیری حاج آقا روحالله اعدام شدهاند و امروز هم آنها را دفن کردهاند و امشب لیلهالدفن آنهاست. هر کدام از آقایان که صلاح دانستند، بر هر کدام یک نماز وحشت بخوانند. خیلی جالب بود که صدها نفر برای خواندن نماز وحشت بلند شدند.»[3]
همچنین در شب 11 آبان در تمام کتابخانههای عمومی قم مثل مسجد اعظم، کتابخانه فیضیه، کتابخانه حضرت معصومه(س) و کتابخانههای دیگری که دایر بود نیز برای آن دو شهید نماز وحشت خوانده شد.[4] علاوه بر قم، بنابر گفته شیخ حسین انصاریان «آن شب اعلام شد در تمام مساجد تهران هم برای آن دو مرحوم نماز وحشت خوانده شود.»[5]
واکنش مردم
مردم طیب و حاج اسماعیل را به عنوان شهدای راه اسلام میخواندند. براساس گزارش اطلاعات داخلی، مردم عقیده داشتند چون طیب و حاج اسماعیل «در راه دفاع از دیانت اسلام کشته شدهاند شهید محسوب میشوند... این دستور که از طرف عموم مجتهدین طراز اول صادر شده موجب گردیده که احساسات گروهی از متعصبین مذهبی در جنوب شهر کاملا به نفع این دو نفر تحریک شود.»[6]
براساس گزارشهای موجود، در روز 13 آبانماه قرار بود از طرف جمعی از کسبه میدان بارفروشان تهران در مسجد انبار غله و مدرسه حاج ابوالفتح مجالس ختم برگزار شود اما وقتی ساواک از این موضوع باخبر شد، آن دو مکان را محاصره کرد و از برگزاری مراسم بزرگداشت جلوگیری به عمل آورد. اما با همه اختناقی که رژیم پهلوی اعمال کرده بود باز هم نتوانست جلوی احساسات مردم را بگیرد. مجالس ختم در سراسر کشور در تجلیل از مقام این دو شهید بر پا شد و در محلههای مختلف و مساجد متعدد، چه در تهران و چه در دیگر شهرها از جمله قم، اصفهان و تبریز، مراسمی به عنوان یادبود برگزار شد.
یکی از این مراسمها، مجلس ختمی بود که در روز 12 آبان 1342 در مسجد فروتن (واقع در خیابان خراسان) برگزار شد که بنابر گزارش ساواک سخنران این مجلس حاج شیخ عباسعلی اسلامی بود و حدود هزار نفر هم در آن مراسم شرکت کرده بودند. به گزارش ساواک در هفتمین روز شهادت حاج اسماعیل و طیب، حدود 2500 نفر از طبقات مختلف مردم با اجتماع در محوطه شاه عبدالعظیم(ع) قصد برگزاری مراسم بزرگداشتی را داشتند که با ممانعت مامورین انتظامی مواجه شدند.
واکنش حزب توده
درحالی که گروههای مختلف جامعه نسبت به شهادت حاج اسماعیل و طیب اظهار تاثر میکردند، برخی گروهها و جریانها از اعدام آنان خوشحال بودند. به گزارش اطلاعات داخلی: «افراد منتسب به حزب منحله توده اظهار نمودهاند که اعدام نامبردگان کار بسیار شایستهای بود و این کار یکی از اعمال بسیار خوب شاه میباشد که دست مفتخورها را کوتاه کرده و هرگاه [دست] چند نفر دیگر از این مفتخورها و افراد روحانینما که کاری جز اخلال ندارند را کوتاه نماید ایران را صد سال به جلو برده و ما حاضریم هرگاه این رویه شاه مملکت باشد تا پای جان برای پشتیبانی از او ایستادگی کنیم... ما خیلی از این موضوع خوشحال هستیم و در پوست خود نمیگنجیم و این کار بسیار خوبی است که باید یک مشت علف هرزه را از بین برد تا سایر گلها و گیاهان از بین نروند. ما بارها گفته و اکنون هم میگوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان، روحانیون و خمینی و خمینی پرست را پاره پاره خواهیم نمود...»[7]
این شیوه اظهارنظر از سوی حزب توده، علاوه بر این که نشانگر بغض و کینه آنها نسبت به روحانیون و نهضت اسلامی است، فاصله و دوری آنها با مردم را نیز نشان میدهد.
موضع جبهه ملی
در ادامه، همین گزارش به واکنش جبهه ملی پرداخته و نوشته است: «افراد منتسب به جبهه ملی اظهار میکنند که دست طبیعت را نباید کوچک شمرد. طیب و حاج اسماعیل هر کدام چند میلیون تومان ثروت داشتند و هر روز کلی درآمد داشتند، یک شهر تهران بود و این دو نفر؛ نباید بلند شده و برای به دست آوردن وجه ناقابلی این طور قیام کنند که به این روز دچار گردند. اینک اقوام و بازماندگان آنها نخواهند توانست کوچکترین اقدامی بکنند زیرا برای مبلغ ناچیز این همه مدارکی که از خود نشان دادند آبروی خود و دیگران را بردند. مثلا میخواهند بگویند که آنها فدای اسلام شدند؟ آخر در کجای دین اسلام ذکر گردیده که حق از دولت بیگانه گرفته و بر علیه مملکت و ناموس خود قیام کنند؟»[8]
چنان که از این گزارش برمیآید، جبهه ملی -بر خلاف مردم عادی- کاملا فریب حقه شاه و دربار را خورده بود. تحلیل اعضای جبهه ملی درباره عملکرد طیب و حاج اسماعیل در قیام 15 خرداد کاملا غیرمنطقی و پر از تناقض بود. آنها در عین حال که از ثروت و مکنت آن دو نفر صحبت میکردند، سادهلوحانه شرکت طیب و حاج اسماعیل در قیام 15 خرداد را به مسائل مالی مربوط میدانستند، موضوعی که حتی در میان مردم عادی نیز قابل پذیرش نبود. این گزارش به خوبی موضع ملیگرایان نسبت به قیام 15 خرداد را نمایان میکند.
موضع گروههای مبارز
شیوه دیگری از واکنشها به اعدام حاج اسماعیل و طیب، انتشار اعلامیهها از طرف گروههای مبارز مختلف بود. یکی از مهمترین آنها، اعلامیه هیئتهای موتلفه اسلامی در تمجید از این شهدا بود که در هفتمین روز شهادت طیب و حاج اسماعیل صادر شد. در این اعلامیه آمده بود: «بهشت جاودان پایان زندگی طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی و روسیاهی دنیا و آخرت نصیب جنایتکاران و ستمگران است. یک بار دیگر دیو خونخوار استعمار سیاه در راه تأمین منافع شوم خود که انهدام هستی و اساس استقلال ملت ایران و محو شعائر دین خداست چنگال از آستین جنایت به درآورد و ریشه حیات دو فرزند شجاع ملت را قطع نمود و با آغاز محاکمه قلابی و فرمایشی در پادگان عشرتآباد و تشدید فشار و مضیقه بر شخصیتهای عالیقدر مذهبی و سیاسی، آخرین پردههای تزویر و ریا را از چهره منحوس خود برداشت و ماهیت شیطانی خویش را نمایان ساخت.
در سحرگاه شنبه دو تن از دلیرترین فرزندان ایران، طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی که با تحمل سختترین شکنجههای طاقتفرسا و غیرانسانی حاضر نشده بودند نسبتهای خلاف حقیقت سازمان امنیت را به روحانیت بپذیرند، به جرم علاقه به دین، زیر رگبار گلوله نوکران خونآشام اجانب جان سپردند، اما نامشان زینت بخش صفحات تاریخ مبارزات ضد بیگانه گردید.
در این هفته، موج نفرت عظیمی همراه تاریخیترین اندوههای عمومی از کشور ایران برخاست و متعاقب آن، حوزه علمیه قم درس خود را تعطیل کرد و برای شادی روح آن پاک مردان مجلس تذکر ترتیب داد، اما در تهران حکومت دیکتاتوری با تمام ادعای ثبات سیاسیاش، از ترس خشم و نفرت مردم از برقراری مجالس یادبود آن دو شهید راه انسانیت جلوگیری و بیش از پیش، قلوب مردم را جریحهدار ساخت.
مردم مسلمان ایران با قلبی داغدار به بازماندگان این دو شهید تسلیت گفته و به خون پاکشان قسم یاد میکنند که در دفاع از حریم مقدس قرآن و قطع دست عمال بیگانه از پای ننشینند و مانند این دو مرد فداکار، هرگز تسلیم اجانب و عمال او نگردند.»[9]
1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(بازتاب ها-استان ها و خارج از کشور)،تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلد هفتم، چاپ اول، 1387، ص 343 .
2- حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 440.
3- علی باقری، خاطرات 15 خرداد، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی (حوزه هنری)، چاپ اول، 1374، ص 36.
4- علیاکبر مسگر و مجتبی غفوری، رادمرد (زندگینامه شهید طیب حاجرضایی)، تهران: موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 97.
5- محمدرضا دهقانی اشکذری، حمید کرمیپور و رحیم نیکبخت، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 96 و 97.
6- آزادمرد شهید طیب حاجرضایی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز برسی اسناد تاریخی، ص 224.
7- پیشین، ص 213.
8-پیشین، ص 214.
9- آرشیو مرکز اسناد انقلاب انقلاب اسلامی، پرونده تظاهرات 15 خرداد، کدبازیابی: 2207، سند شماره 12.