برشی از خاطرات حجت‌الاسلام فلسفی
روایتی از اهانت رضاخان به روحانیون بعد از تصویب قانون لباس متحدالشکل

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در عصر رضاشاه قانون لباس متحدالشکل پس از دو جلسه مذاکره، در 6 دی 1307 شمسی در چهار ماده به تصویب مجلس فرمایشی رسید. حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدتقی فلسفی که شاهد وقایع آن روزها بود، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده از این دوران به تلخی یاد کرده و می‌گوید: الزام‌ مردم‌ به‌ لباس‌ متحدالشكل‌ و برداشتن‌ عمامه‌های اهل‌ علم‌ هم‌ خاطرات‌ تلخي‌ است‌ كه‌ نمي‌توانم‌ آنها را درست‌ شرح‌ دهم‌. 

خائنان‌ به‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ مردم‌، قانوني‌ گذراندند كه‌ همه‌ در پوشش‌ بايد متحدالشكل‌ باشند و كت‌ و شلوار و كلاه‌ فرانسوی‌ (پهلوی‌) بپوشند، ولي‌ مجتهدين‌ معاف‌ هستند. براي‌ منبری‌ها هم‌ قانونی‌ وضع‌ شد كه‌ به‌ نام‌ «محدث‌» از برداشتن‌ عمامه‌ معاف‌ باشند. البته‌ هر دو دسته‌ مي‌بايد از شهربانی محل‌ جواز عمامه‌ بگيرند و در غير اين‌ صورت‌، خلع‌ لباس‌ می‌شدند. اگر مجتهد يا محدث‌ نبودند، نمی‌بايد لباس‌ روحانی‌ داشته‌ باشند يا عمامه‌ بر سر بگذارند. محدث‌ هم‌ كسي‌ بود كه‌ بتواند حديث‌ صحيح‌ را از سقيم‌ تشخيص‌ دهد. من‌ خودم‌ جواز داشتم‌.

در خيابان‌ سرچشمه‌ يک‌ روحاني‌ مجتهد از شاگردان‌ ميرزاي‌ شيرازي‌ به‌ نام‌ آقاشيخ‌ حسين‌ يزدي‌ منزل‌ داشت‌. او براي‌ پدرم‌ احترام‌ زيادي‌ قايل‌ بود. دستگاه‌ دولتي‌ هم‌ به‌ جهت‌ موقعيت‌ اجتماعي‌ او، احترام‌ وي‌ را رعايت‌ مي‌كرد. پدرم‌ به‌ من‌ گفت‌ نزد آقا شيخ‌ حسين‌ برو و از او نوشته‌اي‌ بگير كه‌ تو واعظ‌ و محدث‌ هستي‌، تا بتواني‌ با تصديق‌ او اجازه عمامه‌ داشته‌ باشي‌. تا آن‌ موقع‌ كسی‌ برای چنين‌ كاری پيش‌ او نرفته‌ بود.

وقتي‌ پيش‌ ايشان‌ رفتم‌ نوشته‌ای به‌ من‌ داد كه‌ فی‌الواقع‌ رد قانون‌ دولتی‌ بود. عين‌ عبارت‌ او يادم‌ نيست‌، ولي‌ تقريباً چنين‌ بود: «وظيفه اهل‌ منبر حَث‌ بر افعال‌ واجبه‌ و ترک‌ محرمات‌ معلومه‌ و تهذيب‌ اخلاق‌ است‌ و اين‌ محتاج‌ به‌ تشخيص‌ حديث‌ صحيح‌ و سقيم‌ در اصطلاح‌ علما نيست‌. آنچه‌ بر اهل‌ منبر لازم‌ است‌ شناختن‌ زمان‌ و مقتضيات‌ آن‌ است‌ و نيز از گفتن‌ مطالبی‌ كه‌ باعث‌ اختلاف‌ و پراكندگی‌ می‌شود خودداری‌ كند و چون‌ شما را شايسته‌ می‌دانم‌ به‌ شما اجازه‌ می‌دهم‌ كه‌ به‌ امر حديث‌ و منبر ادامه‌ بدهيد».

اين‌ را نوشت‌ و به‌ من‌ داد و بر اساس‌ آن‌ جواز عمامه‌ و داشتن‌ لباس‌ روحانيت‌ برايم‌ صادر شد. او با اين‌ نوشته‌اش‌ عملاً قانون‌ را رد كرد چون‌ می‌گفت‌ بی‌خود نشسته‌ايد و قانون‌ آن‌ چنانی وضع‌ كرده‌ايد. براي‌ اهل‌ منبر فن‌ تشخيص‌ حديث‌ صحيح‌ و سقيم‌ ضروری‌ نيست‌، مگر آنها مجتهد هستند و مي‌خواهند فتوا بدهند؟ 

البته‌ بعضی‌ ملبس‌ به‌ لباس‌ روحاني‌ بودند كه‌ هنوز در حد كافی‌ باسواد نبودند و نمی‌توانستند امتحان‌ بدهند. آن‌ قدر روحانیون را به‌ كلانتری بردند و لباس‌ها را قيچی كردند و عباها و عمامه‌ها را پاره‌ كردند كه‌ نمی‌شود احصا كرد. آنها را با لباس‌ به‌ كلانتري‌ می‌بردند و بدون‌ لباس‌ و عمامه‌ بيرون‌ می‌كردند تا با چشمان‌ گريان‌ به‌ منزل‌ برگردند. تا آن‌ جا كه‌ توانستند بی‌اندازه‌ اذيت‌ و اهانت‌ كردند.