پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پانزدهم مرداد 1357 مطابق با اول رمضان بود. پیش از آغاز رمضان، امام خميني، رهبر نهضت، با صدور پیامی، راهبردهای مبارزه را تبیین کردند. امام در اين رهنمودها با تأكيد بر مبدأ نهضت در 15 خرداد، رهبري روحانيت، نفي انتخابات رژيم، رنگ عوض كردن بعضي از مهرههاي رژيم، رسيدگي به خانواده شهدا، تدوين تاريخ انقلاب اسلامي، روشنگري و افشاگري عليه شاه در اين ماه، تذکراتی دادند.
از طرف ديگر ساواك نيز با يك بررسي تحليلي از ماه رمضان و امكاناتي كه ميتواند در اختيار انقلابيون قرار گيرد، پيشبينيهاي لازم را نمود و طرحهايي را براي مهار بحران تدوين كرد و شوراي هماهنگي استانها مركب از استاندار، رؤساي سازمانهاي انتظامي و امنيتي، رئيس دادگستري و مديركل اوقاف را مأمور بررسي و اجراي آن نمود.
همچنین ساواك سازمانهاي امنيتي و انتظامي را موظف کرد که «به ائمه جماعات و وعاظ و بانيان مجلس تذكر و تهديد نمايند، اطلاعات لازم را از انقلابيون كسب كنند، عناصر نفوذي را به داخل مجالس اعزام كنند، از عناصر انقلابي مراقبت به عمل آورند، تظاهرات را كنترل نمايند، روحانيون وابسته به اوقاف را فعال كنند، مسئولين اوقاف خود در مراسم شركت نمايند و ...»[1]
با همه تلاشهاي رژيم حركتي كه آغاز شده بود، سريعتر، عميقتر و قويتر از آن بود كه با آمادهباش نيروهاي رژيم از ادامه آن ممانعت به عمل آيد. درگيريهاي خونيني از همان شب اول ماه رمضان در نقاط مختلف کشور آغاز شد و تا پايان رمضان ادامه پيدا كرد.
خیزش مردم اصفهان در ماه رمضان 57
چند روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان، با دستگیری آیتالله طاهری در اصفهان توسط رژیم پهلوی، مقدمات خیزش سراسری مردم اصفهان در ماه رمضان فراهم شد. آيتالله طاهري در نیمه شب دهم مرداد، با نظر شوراي هماهنگي اصفهان در اجراي طرح «خنثيسازي روحانيون» دستگير و به تهران منتقل شد.
فرداي آن روز مردم حسينآباد به خيابانها ريختند و با پليس درگير شدند و يك جوان به نام علي ذاكر به شهادت رسيد و چند نفر در اثر اصابت گلوله زخمي شدند.پس از آن بازاريان اعتصاب كردند و با بستن مغازهها به طرف منزل آيتالله خادمي حركت كردند و در آنجا متحصن شدند. آيتالله خادمي با صدور اعلاميهاي خبر تحصن مردم را به اطلاع همگان رساندند.
امام خميني در اول رمضان (15 مرداد) با صدور اعلاميهاي قيام مردم اصفهان را مورد حمايت قرار دادند و فرمودند: «امروز ملت شجاع و بهپاخاسته ايران، شاهد موج عظيم ضد شاهي كه بر اثر يكي ديگر از اعتصابات بزرگ اصفهان كه به پشتيباني از روحانيت بيدار و مسئول خود به عنوان اعتراض به اعمال غيرقانوني و انساني رژيم است ميباشد. امروز شعار مرگ بر شاه ملي شده و تا برچيده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان پهلوي جنايتكار ادامه دارد.»[2]
منزل آيتالله خادمي به صورت كانون انقلاب در اصفهان درآمد. هر روز بر تعداد متحصنين افزوده ميشد. مراسم افطار و سخنراني، مجالس ختم سوم و هفتم شهيد علي ذاكري، پخش اعلاميه، نصب پوستر، عكسهاي شهدا، عكسهاي انقلابيون، كاريكاتورهاي شاه، ديوارهاي منزل و كوچه را تزيين كرده بود.
همزمان با تحصن، خيابانهاي اصفهان شاهد تظاهرات مردم و زدوخورد خياباني با پليس بود. شديدترين درگيريها پنجشنبه شب (19/5/57) هنگامي بود كه متحصنين، منزل آيتالله خادمي را ترك ميكردند. پليس كه از قبل در خيابانهاي نزديك بيت آيتالله مستقر شده بود با مردم درگير و زدوخورد آغاز شد و تا صبح ادامه يافت. دهها نفر در اين درگيري مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. اين تظاهرات فرداي آن شب (جمعه) نيز ادامه داشت. نيروهاي انتظامي چون نتوانستند شهر را به كنترل خود درآورند از نيروهاي نظامي كمك خواستند و ارتش با تمام تجهيزات وارد صحنه شد و كنترل شهر را به دست گرفت. شوراي تأمين استان تشكيل جلسه داد و اعلام حكومت نظامي نمود و اين گونه اولين حكومت نظامي در ماه رمضان در اصفهان برقرار شد.
حجتالاسلام حسن روحانی که در تابستان سال 1357 در انگلستان بود، درباره بازتاب وقایع ماه رمضانِ اصفهان در انگلستان میگوید: «حوادث اصفهان آن قدر گسترده و شديد بود كه رژيم ناچار شد در اصفهان در همان اوايل ماه رمضان 57، حكومت نظامي اعلام كند كه چند روز بعد حكومت نظامي به شهرهاي اطراف اصفهان مثل نجفآباد هم گسترش يافت و امام خميني هم درباره حوادث اصفهان اعلاميهاي صادر كردند. مسئله حكومت نظامي اصفهان به صورت وسيع در روزنامههاي آنجا [انگلستان] به ويژه در روزنامه گاردين، منعكس شده بود و آن را به عنوان نشانه تزلزل رژيم شاه تلقي كردند.»
درگيري خونين در شيراز
با فرا رسيدن ماه رمضان در شیراز مساجد رونقي ديگر پيدا كرد. يكي
از اين مساجد، مسجد نو بود كه آقاي سيداحمد پيشوا يكي از روحانيون مبارز
شيراز در آنجا سخنراني ميكرد. اين مسجد از اول ماه رمضان شاهد سخنرانيهاي
ضد رژيم بود كه هر روز منجر به تظاهرات خياباني ميشد.
روز 19/5 مطابق با پنجم ماه رمضان بنا به دعوت آيتالله شيخبهاءالدين محلاتي براي همدردي با مردم اصفهان و كازرون جمعيت زيادي در مسجد نو تجمع كردند و آقاي سيداحمد پيشوا براي آنها سخنراني كرد. پس از اتمام جلسه شركتكنندگان در خيابانها دست به تظاهرات زدند. پليس بر روي آنها آتش گشود و در نتيجه دهها تن از آنان مورد اصابت گلوله قرارگرفتند و تعداد زيادي نيز دستگير شدند. نيروهاي رژيم به مسجد نيز حمله كردند و به ضرب و شتم مردم روزهدار پرداختند. روزنامه اطلاعات گزارش داد: «در تظاهرات شيراز 3 نفر كشته و عدهاي مجروح شدند».[3]
به دنبال این جنایتها، علماي شيراز با صدور اطلاعيههايي روز هفتم ماه رمضان را روز عزاي عمومي اعلام كردند. مراجع تقليد قم، علماي مشهد و يزد و بعضي شهرستانها هم با صدور اطلاعيههايي اين فاجعه را به يك هيجان ملي تبديل كردند.
به دنبال گسترش تظاهرات و شهادت مردم در شهرهاي شيراز و اصفهان، امام خمینی پيامي خطاب به ملّت ايران فرستادند که در بخشی از آن آمده بود: «جنايات و قتلعامهايي كه شاه بر آنان تحميل ميكند حاصلي جز بدنامي و ننگ براي آنان ندارد». امام در اين پيام شعار استراتژيك مردم را نيز مشخص نمودند و از طلاب و دانشجويان خواستند تا «از هر فرصت استفاده كرده و شعار ضد شاهي را كه شعار اسلام است زنده نگه دارند».
مبارزات مردم تهران با رژیم پهلوی در ماه رمضان 57
در ماه رمضان، نمازهاي جماعات معمولاً بعد از افطار، پاسي از سر شب گذشته برگزار ميگرديد و بعد از نماز يكي از وعاظ سخنراني ميكرد. محور اين سخنرانيها انتقاد از شخص شاه، تجليل از امام خميني، حكومت اسلامي و جذب نيروهاي نظامي بود و بعد از پايان مراسم مردم به شعار دادن يا تظاهرات خياباني ميپرداختند.
فعاليت روحانيون در تهران چشمگيرتر و بيشتر در معرض ديد جهاني بود، لذا ساواك گزارش ويژهاي تهيه كرد و نزد مقامات رژيم فرستاد. ساواك در اين گزارش نوشت: «در مدت بررسي به ويژه در ماه مبارك رمضان تشكيل جلسات مذهبي با شركت چند هزار نفر در دو نوبت در اكثر مساجد تهران (حدود 600 مسجد و حسينيه) و در غالب آنان گويندگان مذهبي در پوشش سخنراني مذهبي مردم را به قيام عليه حكومت تشويق و حملاتي به شخص اول مملكت وارد و از خميني پشتيباني [میکنند]».
اما بزرگترین حرکت مردمی در تهران، در عید فطر رخ داد به طوری که حیرت سفیر انگلیس را برانگیخت. آنتونی پارسونز درباره حضور عظیم مردم تهران در این تظاهرات میگوید: «اين تظاهرات با چنان نظمي از سوي رهبران مذهبي سامان داده شده بود که دولت احتمالاً بسيار به آن رشک برده است. تظاهرکنندگان مخالف و دشمنِ رژيم بودند، اما در نهايت آرامش حرکت ميکردند. آنها با سربازان روابط دوستانهاي آغاز نموده و براي اولينبار در لوله تفنگشان گل ميگذاشتند. در اين تظاهرات حادثهاي رخ نداد ولي با اين تظاهرات عظيم مردمي، زنگ خطر براي ژنرالهاي نظامي به صدا درآمده و آنها نگران روحيه سربازان در خيابانها شدند.»[4]
سفیر آمریکا در ایران نیز، حیرت خود از این تظاهرات را اینگونه بیان کرد: «اين راهپيمايي نمايش عجيب قدرت سياسي مخالفان مذهبي رژيم بود. مأموران و ناظران ما كه براي گزارش مشاهدات خود در سفارت جمع شده بودند متفق القول بودند كه يك سازمان مجهز و مجرب اين راهپيمايي را سازمان داده است... نظم و سازمان اين راهپيمايي در عين حال كه موجب حيرت و شگفتي ما شده بود اين واقعيت را هم آشكار ساخت كه ما تشكيلات و فعاليت مخالفان را دستكم گرفتهايم.»[5]
فعالیتهای مبارزاتی طلاب یزد در ماه رمضان 1357
فعالیتهای مبارزاتی در ماه رمضان سال 1357 در یزد نیز با پیشاهنگی روحانیون رخ داد. در ابتدای این ماه، ساواک از تحرکات طلاب خبر داد که با راهبری آیتالله شهید صدوقی، به شهرها و روستاهای دور و نزدیک سفر میکردند و به افشاگری علیه رژیم پهلوی میپرداختند.
در این رابطه، ضد اطلاعات ژاندارمری یزد در گزارشی به ساواک این استان در 16 شهریور 1357 درباره فعالیتهای طلاب یزدی در ماه رمضان آن سال چنین نوشت: «موضوع: آیتالله حاج محمد صدوقی
خبر رسیده گویاست از اول ماه رمضان سال جاری، نامبرده بالا حدود 20 نفر طلبه را با یک دستگاه مینیبوس به بهاباد اعزام و هر یک از طلبههای مورد نظر در روستاهای بهاباد اقدام به تبلیغات مضره و ضد میهنی نموده و اهالی را به بلوا و شورش تحریک مینمایند.»
بدین ترتیب طلاب با سفر به نقاط مختلف استان یزد و سخنرانی برای مردم، نقش پررنگی در مبارزات ماه رمضان آن سال بر عهده داشتند.
سخنرانیهای پرشور روحانیون مبارزِ ارومیه در ماه رمضان
ارومیه یکی دیگر از کانونهای مبارزاتی بود که در رمضان 1357 با توجه به حضور روحانیونی چون آیتالله سیدعلیاصغرناظمزاده قمی نقش فعالی در نهضت اسلامی ایفا کرد. به دنبال پیام امام خمینی در 5 مرداد 1357 و در آستانه ماه مبارک رمضان، ائمه جماعت در سراسر کشور وظیفه یافتند «گویندگانی را دعوت نمایند که معتقد و علاقهمند به نهضت اسلامی و با هدفی اصیل، روشنگری مردم را بر عهده گیرند.» از همین رو روحانیونی از قم و تهران برای روشنگری و تبلیغ نهضت اسلامی به ارومیه دعوت شدند.
از جمله روحانیونی که به ارومیه دعوت شد، آیتالله سید علیاصغر ناظمزاده بود. ساواک که نسبت به ورود روحانیون مدعو حساسیت خاصی داشت، از بدو استقرار او در مسجد لطفعلی خان، رفتار وی را تحت نظر قرار داد. در گزارش ساواک درباره فعالیتهای آیتالله ناظم زاده در رمضان 57 و متعاقب آن دستگیری و تبعید او از ارومیه آمده است: «... چون تذکرات داده شده درباره روحانی مذکور مؤثر واقع نگردید و از طرفی احتمال داده شده که سخنرانیهای تحریک آمیز وی موجب تهییج افکار متعصبین مذهبی و در نتیجه منجر به انجام تظاهرات اخلالگرانه از ناحیه افراطیون مذهبی گردد، لذا در مورخه 22مرداد 57 نامبرده از طریقی شهربانی رضائیه احضار و به وی تفهیم گردیده که اقامتش در منطقه از لحاظ امنیتی به مصلحت نمیباشد. به دنبال موضوع فوق، ناظم زاده در ساعت۲۰شب مذکور، با یک دستگاه اتومبیل، رضائیه را در معیت دو نفر از مأموران ژاندارمری به قصد قم ترک نمود.»
اما بازداشت و اخراج وی خللی در مسیر مبارزات مردم ارومیه نداشت. چنانکه حجتالاسلام والمسلمين مولودي ميگويد: «دستگيري و تبعيد او از اروميه باعث نگراني روحانيون شد... لذا روحانيون اروميه در جلسهاي تصميم گرفتند تا خود به بيان حقايق درباره اقدامات رژيم بپردازند و به تعبيري انقلابي سخنراني نمايند.» به گفته آيتالله سيدعلياكبر قرهباغي: «همه آقايان معتقد به مبارزه و برنامهريزي براي ادامه حركت بودند... [لذا تصمیم گرفتند] در ماه مبارك رمضان، تمام اهل منبر، مردم را تشويق كنند كه تنها در يك مسجد بزرگ برنامه باشد و اجتماع باشكوهي تشكيل شود. ... در ماه مبارك رمضان، همه اهل علم طبق تصميم قبلي، مردم را به يك مسجد نسبتاً بزرگ هدايت ميكردند و هر شب يك سخنران برنامه اجرا ميكرد و بسيار حركت سازندهاي بود. مردم فراواني از شهرها و روستاهاي اطراف در اين اجتماع شركت ميكردند.»
بدین ترتیب در ماه مبارک رمضان 57 همه روزه مجلس سخنراني در مسجد اعظم برقرار بود و در هر روز و بعد از نماز مغرب و عشا و در آخر شب سخنرانيها ايراد ميشد و همه روحانيون در آن مجلس شركت ميكردند.[6]
هجوم ماموران رژیم به مردم روزهدار لرستان
در لرستان نیز در همان نیمه اول ماه مبارک رمضان نیروهای رژیم پهلوی با حمله به اجتماع مردم روزهدار لرستان، ضمن ضرب و شتم آنها سه نفر به نامهای حمید قربانینسب، احمد رفیعپور و علی گودرزی را به شهادت رساند.
منابع ساواک رویداد آن روز را چنین گزارش میدهند: «پس از دستگیری عناصر مزبور از جمله شیخ مهدی قاضی... عدهای از عناصر اخلالگر و آشوبطلب... جلوی مسجد علوی اجتماع [کردند] و پس از دادن شعارهای ضد ملی و اسائه ادب به کد 66 [منظور محمدرضا پهلوی است] و زنده باد خمینی، خواستار آزادی شیخ مهدی قاضی و دیگر روحانیون دستگیر شده بودند. ضمن آن به اخطارهای پلیس وقعی نگذارده و بنا به گزارش شهربانی استان با سنگ و چوب در مقابل تیراندازی ماموران مقاومت [کردند] و ماموران شهربانی به ناچار مبادرت به تیراندازی هوایی نموده و اخلالگران حدود سه الی چهار ساعت با ماموران درگیر [شدند.] در نتیجه در این واقعه... سه نفر از اخلالگران کشته و چند نفر از ماموران پلیس از جمله یک افسر مجروح بستری گردیدهاند.»
تقابل مردم سبزوار با رژیم پهلوی در رمضان 57
ماه رمضان سال 1357 با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود. شور و اشتياق مردم براي حضور در مساجد و تکايا بيشتر شده بود. با نزديکشدن به شبهاي احياء حضور جمعيت چنان گسترده بود که برخي بهعلت كمبود جا مجبور ميشدند در خيابان تجمع کنند. در يکي از شبهاي احياء پس از پايان سخنراني، مردم شعار «مرگ بر شاه» سر دادند؛ بنابراين نيروهاي شهرباني بهسرعت خود را به حسينيه رساندند و با ضربوشتم توانستند جمعيت را متفرق كنند. اما با نزديکشدن به پايان ماه رمضان روحانيان که همواره منتظر فرصت مناسبي بودند، تصميم گرفتند پس از اقامه نماز عيد فطر در مسجد جامع، در خيابانها به تظاهرات بپردازند.
ساعت هشت و نيم صبح روز سيزدهم شهريور، مصادف با روز عيد فطر پس از اقامه نماز در مسجد جامع، شيخ احمد سخنور براي ايراد سخنراني به بالاي منبر رفت. اين درحالي بود مأموران شهرباني خيابان بيهق و ديگر خيابانهاي اطراف مسجد را محاصره كرده بودند. سخنور بالای منبر گفت: رژيم با اقداماتي كه مرتكب شده عيدي براي مسلمانان باقي نگذاشته است. سپس به تبیین جنایتهای رژیم در ماه رمضان در شهرهای مختلف پرداخت.
با پايانيافتن سخنراني، 2 هزار نفر از مردم سبزوار که قلبشان پر از نفرت و کينه از اقدامهاي رژيم شده بود، بهطور خودجوش پس از خروج از مسجد، درحاليکه عکسهايي از امام را در دست داشتند، در مسير خيابان بيهق به حرکت درآمدند. آنان با سردادن شعارهاي مذهبي و فرستادن درود و صلوات براي امام از مقابل مسجد پامنار و شهرباني گذشتند و بهطرف فلکه زند رفتند. جمعيت پس از عبور از ميدان ششم بهمن بهعلت محاصره شديد مأموران شهرباني در مقابل ورزشگاه پهلوي متفرق شد. راهپيمايي روز عيد فطر با دخالت پليس چندان به طول نينجاميد، اما سرآغازي براي تظاهرات اعتراضآميز بعدي در سبزوار شد.[7]
اعلام عزای عمومی در اهواز
ماه رمضان سال 57 در اهواز، آبستن حوادث فراوانی بود. در این ماه مردم ضمن محکوم کردن جنایت رژیم پهلوی در شهرها و استانهای کشور، در روز عید فطر به یک راهپیمایی بزرگ دست زدند. در این میان، باز هم روحانیت پیشگام و راهبر مردم بود.
در دهه اول ماه رمضان، روحانیون مبارز اهواز در واکنش به وقایع اصفهان، روز 10 رمضان را عزای عمومی اعلام کردند. در بخشي از اطلاعيه جامعه روحانيت اهواز آمده بود: «جامعه روحانيت اهواز ضمن عرض تسليت به ساحت مقدس حضرت بقيهالله الاعظم (عج) و محضر شريف مراجع بزرگ تقليد در نجفاشرف، قم و تمام كساني كه در اين فجايع فراموش نشدني، مصيبت ديده و داغدار شدهاند، به عموم اهالي محترم اهواز ابلاغ ميدارد كه روز سه شنبه 10 رمضان المبارك 1398 برابر با 24 مرداد 1357 را به خاطر مراتب ياد شده، عزاي عمومي در اهواز اعلام ميدارد» .
پس از اين حركت و اعلام مواضع روحانيون در اهواز، همانگونه كه انتظار ميرفت، مردم واكنش نشان دادند و پس از تجمع در حسينيه اعظم و گوش فرا دادن به سخنراني حجتالاسلام غلامرضا گلسرخي در خيابانهاي اهواز به راه افتادند. به گزارش اطلاعات: «در اهواز گروه كثيري از اهالي اين شهر كه در حسينيه اعظم گرد هم آمده و به سخنراني گلسرخي (واعظ معروف) گوش ميكردند، در پايان مجلس به سوي خيابانهاي اطراف حسينيه به حركت درآمدند. تظاهركنندگان كه با دخالت مأموران مواجه شده بودند، به سوي آنها سنگ پرتاب كردند...»
درگیری ماموران با مردم در آن روز باعث عقبنشینی مردم نشد و اهوازیها در روز عید فطر، دست به یک راهپیمایی بزرگ زدند. مردم بعد از نماز عید فطر با تجمع در مکانهایی چون حسينيه اعظم و مسجد بهبهاني، تظاهرات خود را در خيابانهاي اصلي شهر آغاز كردند و علیرغم تمهیدات عوامل انتظامي، امنيتي و نظامي رژيم پهلوي جهت ايجاد محدوديت براي راهپيمايي روز عيد فطر، نخستين راهپيمايي دهها هزار نفري در اهواز و ساير شهرهاي استان خوزستان با شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» تحت كنترل شديد نيروهاي امنيتي استان صورت گرفت و به عنوان یک رفراندوم بزرگ، ضربه محکمی به رژیم پهلوی وارد کرد. [8]
خیزش عمومی در جهرم
در ماه رمضان، تمام مساجد جهرم مملو از جمعيت بود که عمدتاً هم جوانان بودند. در این ماه سه مجلس بزرگ و مهم سخنراني در شهر جهرم وجود داشت. يكي در حسينيه كوي علي پهلوان بود كه آيتالله سيدحسين آي اللهي منبر ميرفت؛ مکان دیگر در مسجد حاج محمدحسين (مسجد بازار ) بود كه آيتالله سيدمحمدعلي آستانه سخنراني میکرد و پس از اتمام دو مجلس ذکر شده، همه مردم به طرف مسجد نو محل سخنراني آيتالله سيد ابوالقاسم شفيعي حركت میکردند و بعد از این مجالس، مردم با پی بردن به چهره واقعی شاه و رژیم پهلوی، اقدام به راهپیمایی میکردند.
از جمله حوادث مهمی که در ماه رمضان 1357 در جهرم رخ داد، تظاهرات مردم در 8 شهریور بود. به گزارش روزنامه کیهان: «حدود دو هزار نفر از مردم جهرم پس از پایان سخنرانی حجتالاسلام شفیعی در مسجد نو این شهر در سر راه خود شیشههای بانک صادرات شعبه مرکزی، تهران و پارس و ساختمان دادگستری را شکستند. مأموران انتظامی با شلیک گاز اشکآور به مقابله با تظاهرکنندگان پرداختند و موفق به متفرق ساختن آنها شدند. به دنبال تظاهرات جهرم مأموران پلیس و انتظامی در نقاط حساس شهرمستقر شدند.»
علاوه بر این، روز عید فطر نیز یک تظاهرات گسترده در جهرم شکل گرفت. روزنامه کیهان حجم تظاهرات مردم جهرم در عید فطر را بیش از 80 هزار نفر اعلام کرد و نوشت: « بیش از 80 هزار نفر از مردم جهرم و روستاهای اطراف آن که برای شرکت در تظاهرات به این شهر آمده بودند، در روز عید فطر در مسجد قبله اجتماع کردند و پس از برگزاری نماز عید فطر به یک راهپیمایی طولانی 6 کیلومتری پرداختند. مردم بیش از 1500 پلاکارد که روی آنها جملاتی درباره آزادی، استقلال، آزادی زندانیان سیاسی نوشته شده بود حمل میکردند...[9] این تظاهرات، مقدمه حرکتهای بعدی را تا پیروزی انقلاب اسلامی مهیا کرد.
حضور بانوان زنجان در تظاهرات ماه رمضان
تب و تاب مردم زنجان در ماه رمضان سال 57 با چند اقدام رژیم پهلوی به اوج رسید که یکی از آنها شهادت شهید مرتضایی بود. به دنبال این ماجرا که در دهه آخر ماه مبارک رمضان رخ داد، مردم زنجان با حضور گسترده و حیرتانگیز بانوان، دست به راهپیمایی زدند.
روزنامه کیهان گزارش این راهپیمایی را که در 9 شهریور برگزار شد چنین درج کرد: «دختران چادری زنجان در حالی که عکسهای احمد را در دست داشتند به تظاهرات آرام پرداختند و به طرفداری از آیتالله العظمی خمینی و به مخالفت با دولت شعار دادند... آنان در بیشتر خیابانهای شهر به پیاده روی پرداختند و بدون این که با دخالت مأموران روبه رو شوند به خانههای خود بازگشتند.»
به دنبال اين تظاهرات، همه روحانيون شهر براى همراهی با بانوان، نمازهاى جماعت خود را تعطيل و از رفتن به مساجد خوددارى كردند. بديهى است اين حرکت، آن هم در ماه مبارك رمضان، تأثير فوقالعاده مخربى بر چهره رژيم گذاشت. بهويژه اين كه بازاريان و مغازهداران زنجان نيز از صبح روز پنجشنبه مغازههاى خود را بسته و شهر را به حالت غيرعادى درآورده بودند.
مبارزات مردم قزوین در ماه رمضان 57
مردم قزوین نیز در ماه مبارک رمضان سال 57، با حضور در مساجد و سپس با برپایی تظاهرات در خیابانها، نقش پررنگی در مبارزات مردم ایران در ماه رمضان آن سال داشتند. در یکی از این تظاهرات در روز 6 رمضان، پس از پايان سخنراني سيدعباس ابوترابي در مسجد شاه قزوين، عدهاي از شركتكنندگان به خيابانها ريخته و ضمن دادن شعارهايی علیه شاه، به راهپيمايي پرداختند. تظاهركنندگان در خيابانهاي پهلوي به حركت درآمدند و ضمن دادن شعار، با پرتاب گاز اشكآور و تيراندازي هوايي متفرق شدند.
این تظاهرات طی روزهای 7 و 8 رمضان نیز ادامه یافت و در روز هشتم ماه رمضان، یک نفر از شهروندان قزويني در جريان تظاهرات مردمي توسط عوامل رژيم، با زبان روزه به شهادت رسيد.
تحرکات انقلابیون قزوین در ماه رمضان، طی روزهای بعدی به صورت جسته و گریخته ادامه داشت تا اینکه در نیمه ماه رمضان، مردم قزوین در واکنش به جنایت رژیم پهلوی در آبادان، به پا خاستند. آنها در نخستین اقدام، طي بيانيهاي اين عمل را محكوم كرده و سپس دست به تظاهرات گسترده زدند. این تظاهرات که با دخالت ماموران رژیم مواجه شد، طی روزهای بعد و تا عید فطر همچنان تداوم داشت.
تظاهرات پی در پی مردم کرمان در ماه رمضان 57
ماه رمضان سال 57 نقطه عطف انقلاب اسلامي در شهر کرمان محسوب ميشود. زيرا تا پيش از اين ماه، حرکتهاي انقلابي شهر پراکنده و محدود بود، اما به لطف اين ماه مبارک و عبادات و جلسات و مراسم مذهبي و در سايه روشنگريهاي روحانيون بيدار و مبارز، روح شجاعت و جسارت انقلابي در مردم بيدارتر گرديد و به انسجام بيشتر جريان انقلاب در شهر کرمان انجاميد.
در طول اين ماه مساجد و تکاياي شهر صحنه اعتراض و قيام شدند. مردم بعد از فراغت از عبادات با برپایی تظاهرات، به سردادن شعار عليه رژيم و حمايت از امام خميني ميپرداختند. آنکه بيش از همه در ايجاد اين شور انقلابي در شهر کرمان در اين ماه نقش داشت، روحاني متهور و پرجرأتي بهنام حجتالاسلام کامياب بود که به مناسبت ايام ماه مبارک رمضان به شهر کرمان دعوت شده بود. او با بياني قدرتمند به تبليغ فرهنگ مبارزه و افشاي ماهيت رژيم ميپرداخت. منبرهاي اين روحاني شجاع عرصه روشنگري و القاي روحيه انقلابي بود.
آن سال بنابر رسم معمول ماههاي رمضان، شهيد کامياب براي سخنراني در دو مسجد جامع و مسجد ملک (امام) دعوت شده بود. اما از سخنراني وي در مسجد ملک ممانعت به عمل آمد. ولي در طول ماه رمضان سخنرانيهاي روزانه منظمي را بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد جامع ايراد مينمود و بعضي از روزها بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد قائم هم به ايراد سخنراني ميپرداخت.
در واپسين روزهاي ماه رمضان هم حال و هوايي انقلابي بر مجالس مذهبي کرمان حاكم شد. مردم در چنين فضاي انقلابي شعارهاي تندتري را عليه رژيم و شاه سر ميدادند. «شعار مرگ بر شاه» از اصليترين شعارهاي مردم در اين اجتماعات بود.
آخرين پنجشنبه ماه رمضان که با روز نهم شهريور ماه مصادف شد، يکي از پرشورترين اجتماعات مذهبي سياسي در شهر کرمان برگزار گرديد. اين مجلسِ بزرگداشت به بهانه چهلمين روز درگذشت حجتالاسلام شيخ احمد کافي در مسجد جامع کرمان منعقد گرديد. اين مجلس بنا به دعوت جامعه روحانيت و با حضور طبقات مختلف مردم صورت گرفت. در آن روز شهر کرمان بهصورت يکپارچه به حالت تعطيل درآمد و کليه مغازههاي بازار و خيابانهاي شهر بسته شد و جمعيت بسيار زيادي از مردم در آن مراسم حضور يافتند.
در پایان مراسم، مردم در حالي که آيتالله صالحي کرماني و ساير علما و وعاظ و طلاب علوم ديني پيشاپيش آنها حرکت ميکردند، با حمل تمثالهايي از امام خميني از مسجد جامع خارج شدند و ضمن عبور از خيابان قدمگاه مظفري و خيابان شاهپور (دکتر شريعتي کنوني) و اطراف ميدان مشتاقيه (شهدا) و با سردادن شعارهاي مذهبي و سياسي به مسجد بازگشتند. مبارزات مردم کرمان در ماه رمضان 57 به تظاهرات عظیم عید فطر ختم شد که پیشزمینهای برای تداوم مبارزه طی ماههای بعد بود.[10]
علاوه بر این، در ماه مبارک رمضان آن سال در بسیاری از نقاط کشور همچون کرمانشاه، آبادان، همدان، مشهد، رشت، گیلان، قم، کاشان، اراک، تبریز و ... حرکاتهایی شکل گرفت و تا عید فطر عمیقتر شد و طولی نکشید که رژیم پهلوی را به ورطه سقوط کشاند.
1- حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 293-289
2- صحيفه امام خمینی، ج 3، صص 436 ـ 437
3- روزنامه اطلاعات، 21/5/1357
4- غرور و سقوط، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 118
5- ماموریت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 174
6- انقلاب اسلامی در ارومیه، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص41 تا 45
7- انقلاب اسلامی در سبزوار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 396-398
8- انقلاب اسلامی در اهواز، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 174-176
9- انقلاب اسلامی در جهرم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 72-427
10- انقلاب اسلامی در کرمان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 339 -341